دیتای سنهاب نیاز به پالایش دارد // الگوی ذهنی مدیران فنی سنتی و ریسک گریز است // سنت گرایی وزارت اقتصاد در تدوین سند دیجیتال صنعت بیمه!

مدیران فناوری و پژوهشگران حوزه نوآوری از چالش های نوآوری در صنعت بیمه گفتند

اگر محدودیت‌ها و زیرساخت‌های بیمه‌نامه‌های ثالث مرتفع شوند و دیتای سنهاب پالایش شود حدود 30 الی 40 درصد پرتفوی صنعت بیمه به راحتی به صورت الکترونیک قابل خرید است./مهم‌ترین بخش در شرکت‌های بیمه واحدهای فنی بیمه‌ای هستند که الگوی ذهنی‌شان برگرفته از گذشتگان است. این افراد به سبب شغل‌شان بسیار ریسک‌گریزند؛ اگر به سن مدیران و معاونان فنی توجه کنید متوجه می‌شوید که عموماً سن آنها بسیار بالاست.// اگر این سند همچون سایر سندها که نوشته شده است باشد کارکردی نخواهد داشت؛ چون در این نوع سندها رویکردهای کلاسیک سنتی وجود دارد ؛ مثلاً 9 ماه صرف نوشتن سند می‌کنند؛ اما چون آنقدر کلان و راهبردی است که عملیاتی نمی‌شود؛ برای همین دوره نوشتن چنین سندهایی برای دستیابی به اهداف بلند مدت گذشته است.

به گزارش ریسک نیوزسوال اصلی این است: صنعت بیمه چطور می‌تواند به سمت داشتن  یک مدل ، نقشه راه، یا سند سیاستی جهت هدایت درست نوآوران به سمت تحقق ایده ها و به ثمر رسیدن محصولات نواورانه بیمه ای حرکت کند.چالش های پیش روی نوآوری بیمه ای در ایران بیش از اینکه ناشی از محیط جامعه باشد از فقدان زیرساخت های لازم الکترونیک، فقدان زیرساخت تجمیع داده های ساختار نیافته، دانش  نامنسجم بخش های فناوری در  صنعت و آشنایی کم اغلب مدیران بیمه ای با مقوله های نو اورانه نشات میگیرد. در میزگرد پیش روی بیمه داری نوین که با حضور  سید صدرالدین نورالدینی، مدیر سامانه ملی احراز مشتریان تجارت الکترونیکی، میثم میرزازاده، مدیر فناوری اطلاعات شرکت بیمه ملت، ایوب محمدیان، رئیس مرکز آموزش های کاربردی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، محمود کریمی، ندیر ارشد شبکه نوآوری پلنت انجام شده بازخوانی مجددی از چالش های پیش روی نوآوری در صنعت بیمه صورت گرفته است.

 

 

 

 

* آقای نورالدینی، چطور می‌توان به سمتی حرکت کرد که صنعت بیمه و بیمة مرکزی یک مدل کلی برای تسریع در ورود به نوآوری داشته باشند؟

نورالدینی: معتقدم تعریف مدلی برای نوآوری در صنعت بیمۀ ایران معنا ندارد؛ حتی در سطح مفهوم نیز به این نتیجه نرسیده‌ام که بتوان مدل جامعی ارائه داد؛ به تعبیر دیگر معتقدم؛ با توجه به اکوسیستم اینشورتک و به طور کل اکوسیستم اقتصاد کشور دستیابی به مدل مفهومی امکان‌پذیر نیست.

از سوی دیگر تکلیف‌مان با خودمان مشخص نیست. رویکرد جامعۀ نخبۀ کشور مبتنی بر تئوری‌های اقتصاد آزاد است؛ ولی در عمل، شرایط اقتصادی، یک شرایط اقتصادی بسته و در دوره‌های مختلف سیاسی در نوسان است؛ اگر بازیگران این اکوسیستم بخواهند مدلی را طراحی و برنامه‌ریزی و بر اساس آن سیاست‌گذاری کنند با بن‌بست مواجه و مرتب دچار تغییر پارادایم می‌شوند.

با اینکه این سؤال همیشه در ذهن متبادر می‌شود، در عصر بلاک‌چین آیا باید نهادی مانند بیمة مرکزی که خود ناخواسته پارادوکسی در فرایند نوآوری است به این مقوله ورود کند یا ارگانی خارج از نهاد دولتی وارد این مسیر شود و کارگروه یا تشکلی شکل دهد و راه‌حل‌های مناسب ارائه دهد.

 

* آقای میرزازاده، آیا رفتن به سمت یک مدل مفهومی را جایز می‌دانید؟

میرزازاده: ارائة مدل مفهومی خوب است و تا به امروز نیز مدل‌های مختلفی ارائه شده است؛ ولی مسئلة مهم در صنعت بیمه عدم وجود نوآوری نیست؛ بلکه موانع اجرایی شدن نوآوری است. شاید بتوان در این میزگرد قبل از ارائة مدل، موانع را بررسی کرد؛ چون نوآوری یک جریان پویاست و همه جا وجود دارد.

 

* آیا معتقدید؛ برای نوآوری باید مدل مفهومی وجود داشته باشد یا نه؟

میرزازاده: معتقدم مدل مفهومی به نوآوری کمک می‌کند؛ اما ذات نوآوری این نیست که بخواهیم مدلی برای آن ارائه کنیم شاید رفع موانع بیشتر به آن کمک کند تا ارائة یک مدل مفهومی.

 

* آقای محمدیان، نظر شما در این رابطه چیست؟

محمدیان: برای بحث در این رابطه به دو تجربه در این زمینه در سازمان تأمین اجتماعی اشاره می‌کنم؛ بخشی از فعالیت سازمان تأمین اجتماعی به حوزة درمان و بخش دیگر مربوط به بیمه‌هاست از طرف دیگر باید بگویم که این سازمان‌های عریض و طویل و بسیار سنتی هستند. من به این نتیجه رسیده‌ام که اگر بخواهیم نوآوری را در داخل با تغییر روندها، افراد، فرآیندها و قوانین رایج در سازمان‌ها آغاز کنیم به زمان زیادی نیاز داریم؛ چون تغییر فرهنگ آنها بسیار دشوار است از طرف دیگر فضای فعالیت آنها رقابتی نیست و این مسئله را تشدید می‌کند. از این رو پیشنهاد من انست که سازمانهای بزرگ همچون شرکتهای بیمه سنتی از طریق همکاری با شرکتهای نوپا یا همان استارت آپ ها بتوانند هم مسائل خود را حل نمایند و هم فرهنگ نوآوری را به داخل سازمانشان از این طریق جاری سازند.

به عنوان تجربه اول زمانی که من مشاور دفتر فناوری اطلاعات سازمان تامین اجتماعی بودم همزمان  مشکلی برای من ایجاد شد و آن اینکه برای تعویض دفترچه چهار ساعت معطل شدم. برای حل این مساله در انجا توانستیم از ظرفیت استارتاپ‌ها استفاده نماییم و بدون آنکه سازمان متحمل هزینه ای شود در سریعترین زمان ممکن صدور و تحویل دفترچه درب خانه مردم امکان پذیر گردید.

می توان گفت در صورت اجرای موفق همواره همکاری شرکت‌های بزرگ با شرکت‌های استارتاپی نتایج خوبی به همراه دارد؛ چون شرکت‌های بزرگ بازار دارند و شرکت‌های استارتاپی نیز با روش آزمون و خطا بسیار سریع‌تر و چابک‌تر می‌توانند مسائل را حل کنند. برند، اعتبار، منابع و پایگاه مشتری شرکتهای بزرگ  با خلاقیت و نوآوری و چابکی شرکتهای استارت آپی به خوبی با یکدیگر می تواند منطبق ‌شوند؛ اگرچه در این مسیر نیز اتفاقات و مقاومت‌های بسیاری رخ خواهد داد و مجموعه‌های که در این میان نتوانستند منافعی به دست آورند سنگ‌اندازی بسیاری خواهند کرد و حتی محدودیت های قانونی و فنی موجود همچون نبود قوانین دسترسی آزاد به داده های دولتی و نبود پلتفرم های داده باز نیز از جمله موانع موجود هستتند.

تجربة موفق دیگر ما در سازمان تامین اجتماعی در همکاری با استارت آپ ها آن بودکه افراد برای انجام کارهای خود به شعب مراجعه می‌کنند و گاهی چندین نفر در نوبت هستند. یک شرکت استارت اپی وب‌سرویسی را در اختیار سازمان تأمین اجتماعی قرار داد که افراد قبل از مراجعه به شعب، ساعت و شعبه مورد نظر را انتخاب و رزرو می‌کنند و در همان روز و ساعت رزروشده به شعبه مراجعه می‌کنند و کار خود را انجام می‌دهند. این دو تجربه برای من به یک الگوی جدید نوآوری در سازمانهای سنتی از طریق همکاری با استارت اپ ها تبدیل شده است که میتواند در بسیار از شرکتهای بیمه ای دیگر نیز قابل اجرا باشد.  

این را هم باید توجه داشت که نوآوری عموماً در سه سطح اصلی مطرح می‌شود؛ برخی نوآوری‌ها در سطح محصول و خدمت هستند این سطح از نوآوری پس از مدتی به نقطة نهایی خود می‌رسد و استمرار ندارد ، در ادامه شرکتها به سمت نوآوری فرآیندها می‌رود تا چابکی ایجاد کند و استمرار نوآوری در محصول اتفاق بیفتد. اما این نوع نواوری نیز پس از مدتی به نقطه اشباع خود رسیده و دیگر برای شرکتها در محیط های نامطمن بازدهی لازم را نخواهد داشت و به همین دلیل نوع سوم نواوری یعنی نواوری در مدل کسب و کار اهمیت پیدا می کند که هم از بازدهی و هم ریسک بالا برخوردار است.  به نظر من در فضای بیمه‌ای با توجه به ظهور فناوریهای جدید دیجیتال و نیز وجود توانمندیهای لازم در اکوسیستم استارت آپی کشور، امکان نوآوری در سطح سوم نوآوری امروزه در کشور بسیار فراهم بوده و شرکتهای بیمه ای که این فضا را سریعتر درک کنند می توانند برنده بازی باشند.

البته این نکته را باید در نظر داشت که نوآوری در مدل کسب وکار، مبتنی بر پارادایم جدید فضای دیجیتال در صنعت بیمه در حال اتفاق افتادن است و بیشتراز هر چیز وابسته به نوع نگاه و تفکر بازمی‌گردد؛ به تعبیر دیگر باید ساختارها و نوع نگاه‌ها نسبت به خدمات بیمه‌ای را تغییر داد و فراتر از حتی صنعت بیمه فکر کرد؛ مثلاً قرار نیست من انجام همة بخش های زنجیرة تولید ارزش را به تنهایی متحمل شوم . برای این منظور ضرورت پیدا می کند مدل کسب و کار شرکتهای بیمه ای با یک تغییر اساسی به سمت پلت‌فرم محور شدن، داده محور شدن و فراتر از آن اکوسیستم محور شدن حرکت نماید  .

 

کریمی: تجربه‌های متفاوتی در سطح دنیا در حوزة نوآوری وجود دارد که نشان می‌دهند چه الگوهایی بر شرکت‌های موفق حاکم است؛ فارغ از اینکه ابعاد و زمینة کسب و کار شرکت‌ها چیست 10 مدل وجود دارد؛ یکی از مدل‌ها که به آن علاقه دارم الگویی است که در آن هیچ کس مسئول نوآوری نیست؛ به تعبیر دیگر همه کاملاً درگیر نوآوری هستند به این معنا که مدام مسئله‌یابی می‌کنند و فرصت‌ها را می‌یابند و در هر لایه از سازمان فرصت‌ها را به محصول، سرویس، ‌بیزینس یا فرآیند جدید تبدیل می‌کنند که البته عیار آن می‌تواند متفاوت باشد؛ مثلاً ممکن است دو همکار در یک اتاق نوآوری داشته باشند تا کاری دو دقیقه زودتر انجام شود و … .

 

* لطفاً در مورد اینکه هیچ کس مسئول نوآوری نیست کمی بیشتر توضیح دهید؟

کریمی: این الگو در سطح بنگاه‌هاست و معنای آن این است که در فرهنگ نوآوری آنقدر مرز باز، نگاه باز و رفتارهای باز جاری است که لازم نیست اقدام خاصی انجام شود؛ چون همه پویایی و تلاش و علاقة لازم را دارند؛ مثل تیم فوتبالی که همة بازیکنان در آن می‌دانند که به چه کسی پاس بدهند که بهتر به گل دست یابند.

یکی از 10 الگویی که به صنعت بیمه مربوط می‌شود، می‌گوید؛ تمرکز در جایی که داده‌محوری وجود دارد باید روی بخش و مدیریتی باشد که تراوش اطلاعات برای کشف فرصت‌های نوآوری در آنجا قرار دارد؛ البته بیان می‌کند که هیچ تجویزی در این‌باره وجود ندارد و کاملاً بسته به نگاه، سلیقه و مدل مدیریتی‌ای که در آن شرکت بیمه جاری است ممکن است یک نفر مسئول شود یا ترکیبی از هیئت مدیره این نقش را برعهده بگیرند یا در لایة میانی یک زوج این کار را انجام دهند یا ترکیبی از افراد فارغ از مدلی که دارند در سلسله مراتب سازمانی کنار یکدیگر بنشینند یا در جایی به صورت مشخص به هیئت مدیرة نوآوری یا هیئت نوآوری اشاره می‌کند.

حال با این توصیفات آیا صنعت بیمه به نوآوری نیاز دارد؟ اگر نیاز ندارد چرا به آن مدل می‌دهیم؟ آیا رگولاتور آمادة پذیرش نوآوری و تغییرات (باید بسیاری از قوانین و مقررات خود را زیر پا بگذارد) هست یا قصد دارد به دیگران دستور دهد که این اتفاق بیفتد؟

 

* حال به نظر شما رگولاتور آمادة پذیرش نوآوری هست یا نیست؟

کریمی: اگر سهم بیشتری از مجموعة GDP کشور را می‌خواهد باید سراغ نوآوری برود.

اما سؤال من این است که آیا صنعت بیمه احساس می‌کند که به نوآوری نیاز دارد یا فقط کمی احساس خطر کرده است و اتفاقاً به دلیل قوانین رگولاتوری لازم می‌داند که در این قاعده دستی برده شود؟

 

*‌ وقتی یک شرکت بیمه می‌خواهد به بحث نوآوری ورود کند باید نگاه اکوسیستمی داشته و به زیرساخت‌های حوزة فناوری آگاه باشد؛ مثلاً با مقوله‌هایی همچون بیگ‌دیتا، رایانش ابری و هوش مصنوعی آشنا باشد و دانش خود را در این زمینه‌ها افزایش دهد این یعنی رسیدن به یک مدل مفهومی و فکری که بعد از این می‌توان وارد گام‌های بعدی شد.

نورالدینی: فناوری اطلاعات وارداتی است یا به عبارتی فناوری‌های حوزة بیمه از اقتصاد دیگری وارد نظام اقتصادی ایران شده‌اند. اقتصاد کشورهای پیشرفته از بسته به سمت باز و سیاست‌گذاری و قانون‌گذاری نیز از قانون‌محور بودن (Rule based) به سمت اصول‌محور بودن (Principle based) حرکت کرده است و به این ترتیب زیرساخت‌ها فراهم شدند و این پارادایم شکل گرفت که نوآوری، مسئولی ندارد و در حوزۀ قانون‌گذاری نیز شاهد مباحث حوزۀ رگ تک (Reg Tech) هستیم.

نظام سیاست‌گذاری و قانون‌گذاری در ایران قانون‌محور است و نهاد قانون‌گذار به عنوان بازیگر اصلی، نقش اساسی در این ماجرا دارد؛ به این ترتیب عملاً نمی‌توان به آن سمت حرکت کرد. شرکت‌های بیمه بر اساس هدف‌گذاری‌های کوتاه‌مدت و میان‌مدتِ خود مدلی را برای خود انتخاب می‌کنند و اگر در مدل خود اقتصاد بسته، نهاد قانون‌گذار و انحصار موجود را در نظر بگیرند با موانع کمتری مواجه می‌شوند و راحت‌تر مدیریت می‌کنند. در حوزة استارتاپی نیز اگر شرکت‌های استارتاپی در مدلی که طراحی می‌کنند موانع مختلف از جمله شرایط اقتصادی، نهاد قانون‌گذار و حتی ساختار انحصاری صنعت بیمه را در نظر نگیرند به موفقیت دست نمی‌یابند. نمونۀ بارز آن، شکست صنعت بیمه در حرکت به سوی آزادسازی و رقابت‌پذیری است که بدون توجه به زیرساخت‌های اقتصادی صورت گرفت. در مورد نوآوری نیز اگر به زیرساخت‌ها و شرایط اقتصادی کشور توجه نشود این مسئله قابل پیش‌بینی است.

 

* آیا نوآوری به رقابتی بودن صنعت بیمه مربوط است؟

نورالدینی: صددرصد مربوط است. نوآوری مرز نمی‌شناسد. نوآوری به معنای واقعی کلمه یعنی تحولی ایجاد کند و ساختاری را برای توسعه بر هم زند.

 

* به نظرتان آیا شبکة بانکی رقابتی است در حالی که فین‌تک‌ها در شبکة بانکی موفق‌تر هستند.

نورالدینی: شبکة بانکی به مراتب نسبت به صنعت بیمه موفق‌تر است؛ البته مقصودم این نیست که این دریچة کامل و جامعی است؛ اما می‌توان گفت؛ دریچه‌ای تأثیرگذار است. صنعت بانکداری، صددرصد متفاوت است؛ حتی از نظر رقابتی نیز قابل مقایسه با صنعت بیمه نیست. بنده چندین سال عضو کارگروه درمان سندیکای بیمه‌گران بودم این تشکل شکل گرفته است تا همه هماهنگ شوند و تحولی ایجاد و مسائل و مشکلات را مرتفع کنند؛ اما در عمل نقش اصلیِ سندیکا را بزرگ‌ترین شرکت بیمه‌ای بازی می‌کرد؛ آنجایی که نیاز بود خود را کنار می‌کشید و قاعدة بازی را بر هم می‌زد و هر قدر شرکت‌های بیمة دیگر تلاش می‌کردند عملاً هیچ نوآوری و تحولی شکل نمی‌گرفت.

 

* آقای میرزازاده، به نظرتان صنعت بیمه احساس نیاز به نوآوری دارد؟

میرزازاده: سؤال اولی که در این زمینه مطرح می‌شود اینکه آیا حاکمیت باید مدل نوآوری ارائه کند یا نه؟ به نظرم بیمة مرکزی و نهاد حاکمیتی در حوزة کسب و کار، کارکردی ندارند تا مدل نوآوری ارائه دهند به این علت که هر کجا حاکمیت ورود می‌کند تصدی‌گری‌اش را می‌افزاید اصلاً ذات حاکمیت این است و این خود یعنی جلوگیری از نوآوری، به تعبیر دیگر می‌گوید که شرکت‌ها نوآوری نکنند؛ بلکه ضوابطی که من می‌گویم را رعایت کنند و بسیاری اوقات از نقش قانون‌گذاری به سمت نقش اجرا حرکت می‌کند.

 

* به نظر شما صنعت بیمه احساس نیاز به نوآوری دارد یا نه؟

میرزازاده: امروز ضریب نفوذ بیمه در ایران حدود 4/2 تا 5/2 درصد است و در سطح دنیا متوسط بین 6 تا 7 درصد است؛ یعنی در ایران مشتری‌ها راضی نیستند و ما بازار بیمه‌ای نداریم؛ اگر به صورت‌های مالی شرکت‌های بیمه توجه کنید متوجه می‌شوید که سود غیر عملیاتی شرکت‌های بیمه عموماً بیشتر از سود عملیاتی آنهاست. اخیراً معاون نظارت بیمة مرکزی آماری ارائه کرد مبنی بر اینکه 66 هزار نماینده و کارگزار داریم که این عدد طی چند سال اخیر 10 الی 12 برابر شده است؛ ولی کیک بیمه‌ای سالانه 30 درصد رشد کرده است. با توجه به این موارد روشن است که مشتری راضی نیست و کسب و کار بیمه نیز درآمدی ندارد و همة اینها نشان می‌دهند که این کسب و کار، موفق نیست و حتماً نیاز به نوآوری دارد.

 

* آیا این صنعت احساس نیاز به نوآوری دارد؟

میرزازاده: احساس واقعی در صنعت بیمه در حال شکل‌گیری است و اولین موج آن مربوط به شبکة فروش است. از یک الی دو سال پیش که اگریگیتورها وارد شدند شبکة فروش دچار چالش شد همان‌طور که می‌دانید شبکة فروش برای شرکت‌های بیمه بسیار مهم است و شاید بیش از 70 درصد فروش صنعت بیمه از طریق شبکة فروش (نماینده‌ها، کارگزارها و بازاریابان) صورت می‌گیرد؛ وقتی شبکة‌ فروش احساس خطر کند شرکت‌های بیمه نیز به تبع آن احساس خطر می‌کنند. این اولین و شاید ساده‌ترین موج حضور نوآوری در صنعت بیمه بود؛ به تعبیر دیگر یکی از نوآوری‌های ساده که می‌شد در این حوزه انجام داد این بود که محصولات شرکت‌های مختلف مقایسه شوند و افراد با یک مدل ترکیبی آنلاین و آفلاین بیمه‌نامه بخرند. به این ترتیب شوک اول به شبکة فروش و شرکت‌های بیمه وارد شد.

معتقدم؛ اگر محدودیت‌ها و زیرساخت‌های بیمه‌نامه‌های ثالث مرتفع شوند و دیتای سنهاب پالایش شود حدود 30 الی 40 درصد پرتفوی صنعت بیمه به راحتی به صورت الکترونیک قابل خرید است؛ به این ترتیب تجربة خرید دیجیتال در جامعه جا می‌افتد که این تجربۀ دیجیتال راه را برای توسعۀ فروش الکترونیک در سایر محصولات در صنعت هموار خواهد کرد.

 

* به نظر شما آیا آمادگی برای جذب نوآوری در صنعت بیمه وجود دارد؟ چون محصولات بسیاری در خارج از صنعت بیمه وجود دارند که دنبال مجاری هستند تا وارد شوند؛ ولی وقتی مجاری نباشد آنها به در بسته برمی‌خورند. به نظر شما آیا این زیرساخت در سه بخش سخت‌افزار، نرم‌افزار و دانش‌افزار فراهم است و اگر فراهم است تا چه حد؟

محمدیان: ممکن است حرکت صنعت بیمه به سمت نوآوری از طریق کشش مشتری‌ها یا از طریق فشارتکنولوژی انجام شود؛ مثلاً امروز بحث تغییر در صنعت بانکی و حرکت آن به سمت دیجیتالی شدن بسیار مطرح است این ایده متعلق به 10 الی 15 سال پیش و در حد تئوری بود؛ یعنی ما می‌توانیم از تکنولوژی برای کاهش هزینه‌ها استفاده کنیم؛ ولی در آن زمان می‌پرسیدند که نقش استراتژیک آن چیست؟ که عده‌ای در پاسخ می‌گفتند که بیزینس مدل‌ها را تغییر می‌دهد. در آن زمان استفاده از تکنولوژی عملیاتی نشده بود؛ ولی امروز تکنولوژی دسترس‌پذیر است؛ مثلاً شبکه‌های اجتماعی و موبیلیتی به راحتی در دسترس هستند و همه از آنها استفاده می‌کنند یا رگولاتور نسبت به اسنپ در ابتدا مقاومت می‌کرد؛ ولی وجود نیاز کاربر و فشار تقاضا باعث شد که وارد بازار شود و رشد کند. در حوزه صنعت بیمه به نظر می رسد در زمینه زیرساخت های فناورانه و دانش تکنولوژیکی مساله ای وجود نداشته ندارد اما مشکل اصلی در بخش تقاضا است چرا که مردم هنوز خدمات نوآورانه در صنعت بیمه را درک نکرده اند. یکی از دلایل ان اینست که هنوز هیچ شرکت بیمه ای وارد فضای نواورانه این کسب وکار و قبول پذیرش ریسک آن نشده است تا مردم تجربه خدمات جدید و خوشایند را بدست بیاورند و بواسطه آن فشار تقاضا باعث شود سایر شرکتهای بیمه ای نیز تغییر مسیر دهند.

از این رو به نظر می‌رسد اگر دولت صبر کند تا نوآوری به صورت خودجوش اتفاق بیفتد زمان زیادی سپری می‌شود و ممکن است فرصتها از دست برود. لذا معتقدم؛ باید در سطح سیاست‌گذاری و قانونگذاری تغییراتی ایجاد شود. اخیراً در وزارت اقتصاد نقشة راه بانکداری دیجیتال ارائه شد. آنها مدل خاصی برای بانک‌ها مشخص نکردند؛ ولی از آنها خواستند و الزام کردند که به این سمت حرکت کنند؛ حتی در مجامع بانک ها نیز به این موضوع تأکید داشتند که باید سندِ تغییرِ مسیر و دیجیتالی شدن بانک وجود داشته باشد و همین امر باعث شد تا بانک‌هایی که اطلاعی در این مورد ندارند به تکاپو افتاده و پویا شوند؛البته باید در نظر گرفت که این موضوع باعث دستپاچگی و نمایش ظاهری برای ایجاد تغییرات نگردد.  لذا برای کشورهایی همچون کشور ما که فضای داخلی کسب وکار رقابتی و پویا نیست می تواند تعیین اصول کلی و شاخص های عملکردی توسط سیاستگذار شرایطی فراهم نماید که تحرکی در صنعت بیمه نیز ایجاد گردد و با ایجاد گفتمان مناسب شروع حرکت به سمت نواوری اتفاق بیفتد.

*البته ایجاد سند تحول دیجیتال بیمه در وزارت اقتصاد نیز شکل گرفته است

محمدیان: نکته‌ دیگر این است که بحث، فقط بحث صنعت بیمه نیست؛ همان‌طور که بانک‌ها تحت فشار صنعت مخابرات قرار گرفتند و این انتظار می‌رود که چند سال بعد اپراتورها وارد حوزه پرداخت و مالی شوند یا شرکت‌های تجارت الکترونیکی مثل دی‌جی‌کالا که به سمت دی‌جی‌پی رفتند و با بانک ها به رقابت پرداخته اند، در صنعت بیمه نیز چنین مواردی دور از انتظار نیست؛ بنابراین معتقدم؛ به زودی فشار از صنایع دیگر به صنعت بیمه وارد خواهد شد؛ مثلاً دی‌جی‌کالا برای بخش لجستیک خود منتظر سرویس شرکت پست نشد و خود سرویس لجستیک ایجاد کرد؛ به این ترتیب اگر سرویسی برای بیمه کردن محصولاتش وجود نداشته باشد در آینده نزدیک خودش سرویس بیمه‌ای نیز ایجاد خواهد کرد.

در مورد بحث زیرساختی باید بگویم که ظرفیت خوبی در این حوزه وجود دارد؛ مثلاً در بخش نرم‌افزاری و نیروی انسانی، آمادگی خوبی وجود دارد؛ اگرچه در یک الی دو سال اخیر نیروی انسانی بسیاری مهاجرت کردند؛ ولی به واسطة توسعة خوب در دانشگاه‌ها خلأ پر می‌شود؛ حتی گاهی بیان می‌شود که در نیروهای انسانی‌ای که به سمت استارت آپی شدن می‌روند حباب وجود دارد و اینها افسرده شده‌اند و نتوانسته‌اند به نتیجه برسند که یکی از دلایل آن همین عدم همکاری با شرکتهای بزرگ است. به همین دلیل شرکت‌های استارت اپی مجبور هستند با شرکت‌های بزرگ همکاری کنند؛ و لذا ضرورت دارد که دانش و آگاهی لازم در شرکت‌های بزرگ نیز بوجود آیند تا هر دو منتفع ‌شوند . در این صورت تحول، جدی‌تر و سریع‌تر رخ می‌دهد؛ البته باید این را هم در نظر داشت که چون در کشورمان باورها و طرز تفکر های غلطی  از نظر فرهنگی داریم باعث شده است تجارب ناموفق نیز داشته باشیم؛ مثل بد دانستن مفاهیمی همچون شریک گرفتن و همکاری کردن بواسطه این ضربالمثل که اگر شریک خوب بود خدا هم برای خودش شریک می گرفت . از نظر دانش فنی نیز همانطور که گفتم تکنولوژی در دسترس است و شرکت‌های بسیاری هستند که از این تکنولوژی‌ها استفاده می‌کنند و محدودیتی در این بخش‌ها احساس نمی‌کنیم.

* آقای کریمی، شما تجربة عملی‌تری دارید به نظرتان تجربة شما چقدر موفق‌تر بوده است.

کریمی: امروز اولین چیزی که با شرکت‌های بیمه مطرح می‌کنیم کوچک‌ترین کار نیست تا بدانیم که واقعاً قصد کار بزرگ کردن و دست بردن در بیزینس مدل را دارند یا علاقه‌مندند فرآیندهای موجود خود را بهبود بخشند.

از این نظر چند مسئله وجود دارد؛ یکی اینکه جزیره‌جزیره کار کردن در فضای صنعت بیمه بسیار پر رنگ و پر نمود است. هم‌نشینی شرکت‌های بیمه با یکدیگر برای ما که از خارج از صنعت بیمه وارد آن شدیم بسیار خوب است؛ ولی اگر قرار است همة ما سهم بزرگی از این اقتصاد را داشته باشیم در جنگ با یکدیگر نمی‌توان به آن دست یافت؛ بلکه باید با همکاری یکدیگر کاری انجام داد تا کل بازار، بزرگ‌تر و جذاب‌تر شود.

در ارزیابی اولیه از استارتاپ‌ها متوجه شدیم که همیشه نگاه از داخل شرکت بیمه به بیرون است که من محصولی به نام بیمة ایکس دارم که باید آن را به فروش برسانم حال آن را چطور بفروشم؟ مثلاً آن را به دست بازاریاب برسانم و بازاریاب هر قدر بفروشد من نیز سود کنم در این میان کسی همچون مشتری فراموش می‌شود؛ به همین دلیل ضریب نفوذ بیمه 4/2 یا 5/2 است؛ چون مشتری نمی‌داند که بیمه چیست و کجای زندگی به درد او می‌خورد و اگر بیمه‌نامه‌ای هم خریداری کرده باشد هنگام خسارت آنقدر اذیت شده که دیگر آن را نمی‌خواهد.

فرض ما بر این است که حرکت در نوآوری باید از سوی مشتری به سمت شرکت‌های بیمه‌ای باشد. امروز سه الی چهار شرکت بیمه این علاقه را دارند که جای مشتری بایستند و از طرف مشتری شروع کنند تا مشتری از محصولات کنونی لذت ببرد.

 

* از سطح علاقه به عمل چطور است؟

کریمی: امروز اتفاق عجیبی نیفتاده است که بگویم خوشحال هستیم؛ ولی نمی‌گویم که ناامید هستیم. راه‌حل آن در معاشرت بیشتر داشتن است.

 

* در مورد رفتن به سمت عمل بگویید؛ چون گاهی شرکت‌های بیمه این قضیه را می‌پذیرند؛ ولی شرایط شرکت بیمه یاری نمی‌کند و بستر ورود به آن وجود ندارد.

کریمی: مسئلة بزرگ همین نکته است. گاهی مدیرعامل شرکت بیمه نسبت به این موضوع علاقه‌مند است؛ اما در چرخ‌دنده‌های درون شرکت خود گیر می‌کند. راهی که دنبال آن هستیم این است که فرد علاقه‌مند را در هر کجا و در هر لایه‌ای از شرکت بیمه شناسایی کنیم و او را به راه‌حلی پیوند دهیم. از طرفی معتقدم؛ وقتی یکی از شرکت‌های بیمه در زمینه‌ای از نوآوری جلو برود بقیه شرکت‌ها دنبال او حرکت می‌کنند.

نکتة دیگر اینکه باید منصفانه صحبت کنیم؛ چرا از یک شرکت بیمه‌ای توقع داریم نوآور باشد؟ چه چیزی باید عامل حرکت و تحریک او به سمت نوآوری باشد؟ آیا رگولاتور قواعد و قوانین مشوق و فعال‌کننده‌ای وضع کرده است؟ در آخرین مصوبات و آیین‌نامه‌ها واکنش‌ها با یک تأخیر چند ساله نسبت به اتفاقات فضای مجازی نبوده است؟

صنعت بیمه اصلاً فضای آنلاین را تجربه نکرده بود و در آن حضور نداشت؛ اما ذات دی‌جی‌کالا یا اسنپ به دلیل وجود فضای آنلاین و در دسترس بودن شکل گرفت؛ اگر 4G نداشته باشیم یا به اینترنت متصل نباشیم، نمی‌توانیم موقعیت مکانی را مشخص یا پیغام را به فرستنده و گیرنده ارسال کنیم به این ترتیب اسنپ شکل نمی‌گرفت.

ما سعی می‌کنیم چشم و گوش صنعت بیمه در جست‌وجوی نوآوری باشیم؛ ولی نمی‌دانم درون شرکت‌های بیمه این اتفاق می‌افتد یا پژوهشکدة بیمه این نقش را فعالانه بازی می‌کند یا نه؟ ما بی‌ادعا و کورمال‌کورمال و پاورچین‌پاورچین حرکت می‌کنیم.

یکی از نکاتی که در فضای تحول دیجیتال و به طور مشخص صنعت بیمه مورد توصیه است اینکه با مشتری‌های آنلاین در مورد نیازهایی صحبت کنیم که می‌تواند منجر به خرید محصول بیمه شود.

ما نشریة اینشورتک را هر ماه منتشر می‌کنیم. در این نشریه صد اینشورتک برتر سال 2018 را استخراج و آنها را تحلیل کرده‌ایم اینکه در چه تنوعی از کسب و کار هستند؟ مثلاً از میان 100 اینشورتک برتر 68 اینشورتک در بخش بهبود مشتری‌مداری حضور دارند

 

در این مجله 10 اینشورتک اول را معرفی کرده‌ایم. اینشورتکی مانند لیمونید که در دنیا معروف‌تر  است و جایگاه چهارم را دارد ادعا می‌کند که هر چه از صنعت بیمه می‌شناسید کنار بگذارید تا با هم صحبت کنیم. این به نظرم مهم‌ترین نکته است.

من در ابتدا تصور می‌کردم در باز، نگاه باز، مرز باز و دادة باز راه‌های ماست؛ ولی امروز معتقدم؛ کسی که دیتای خود را به اشتراک می‌گذارد موفق‌تر است؛ مثلاً در فضای خرده‌فروشی دی‌جی‌کالا دیتای خود را عرضه می‌کند و از هر کسی که تحلیل ارائه می‌دهد، می‌خواهد که منبع را ذکر کند. حال دیتای صنعت بیمه تحلیل می‌شود؟ آیا در دسترس کسانی که تحلیل می‌کنند قرار دارد؟

 

* جنس داده بسیار مهم است؛ مثلاً بیمة مرکزی برخی از داده‌ها را منتشر می‌کند؛ ولی کافی نیست؛ حتی دیتاهای مربوط به سنهاب را فقط شرکت‌های بیمه در اختیار دارند.

کریمی: معتقدم؛ یکی از نقاط جذاب در حوزة نوآوری همان اشاره‌ای است که روی عملیات بیمه‌گری انجام می‌شود. نمی‌گویم حتماً ولی باید احتمال آن بررسی شود که چقدر در خسارت‌هایی که می‌پردازیم می‌شود به کمک انواع و اقسام روش‌ها و ابزارها با استارتاپ‌ها یا بی‌استارتاپ‌ها با چیدمان درستی از این اطلاعات، فرصت‌های نوآوری پیدا کرد که اتفاقاً هم نان و هم آب برای صنعت بیمه دارد؛ اگر لمس مالیه به واسطة نوآوری در شرکت‌های بیمه‌ای حس شود که می‌تواند از تغییر روش نظام پرداخت به هر رده‌ای از شرکت باشد که ممکن است من ترجیح دهم هیچ وقت به ردة مدیریت نرسم و یک کارشناسی باشم که دریافتی‌ام از مدیر عامل هم بیشتر است؛ ولی آورده‌ای را برای شرکت به همراه دارم که خیلی بیشتر از چیزی است که به من می‌دهند تا برویم به نگاهی که در نگاه مدیریت ارشد یک شرکت بیمه یا نهاد رگولاتوری مثل بیمة مرکزی وجود دارد. اینجاست که می‌توان فهمید قد پرواز‌مان برای نوآوری در مسیر رادیکال است یا با همین بهبودهای کوچک خوشحال هستیم.

 

* نهاد قانون‌گذار باید یک سند سیاستی منتشر کند تا فضای بازی ایجاد شود و هر نوآوری‌ای را جذب کند. لطفاً در این مورد توضیح دهید.

نورالدینی: در ابتدا به یک مسئلۀ زیرساختی اشاره کنم و آن اینکه صنعت بیمة ایران عملاً دچار روزمرگی شده است. صنعت بیمه انحصاری است و پورتفوی اکثر شرکت‌های بیمه پورتفوی سهامداری‌ست.

از طرفی مسئلة اصلی‌ای که همه درگیر آن هستند این است که همة ما ضریب نفوذ صنعت بیمه‌مان را با ضریب نفوذ صنعت بیمة دنیا و متوسط جهانی و کشورهای منطقه مقایسه می‌کنیم و معتقدیم؛ هر اتفاقی برگرفته از نوآوری، قانون‌گذاری و تأسیس شرکت بیمه منجر به این می‌شود که ضریب نفوذ به متوسط جهانی برسد؛ حتی سیاست‌گذاران و برنامه‌ریزان نیز دچار خطای استراتژیک شده‌اند و ضریب نفوذ بیمه را در چشم‌اندازها دیده‌اند که طی چندین سال از یک به 3/2 رسیده است در یک پروژة پنج ساله از دو به هفت برسد. از طرف دیگر برخی بیان می‌کنند که استارتاپ‌ها و نوآوری‌ها تأثیری بر رشد پرتفوی صنعت بیمه ندارد؛ بنابراین دغدغه، سیاست‌گذاری و تمام تمرکز و هدف ما این است که ضریب نفوذ بیمة ایران را به ضریب نفوذ متوسط جهانی برسانیم در حالی که این اشتباه است و صنعت بیمه را دچار انحراف می‌کند؛ اگر در برنامه‌ریزی‌ها و سیاست‌گذاری‌ها با نگاه بخشی مبتنی بر شرایط محیطی به مسائل جزئی دقیق بپردازیم در مسیری توسعه‌گرایانه بسیاری از اهداف محقق خواهد شد و به چشم‌اندازها نزدیک‌تر می‌شویم. 

امروز شرکت‌های بیمه و همة مدیرعاملان شرکت‌های بیمه احساس می‌کنند که باید به هر طریقی نوآوری بیاورند و از این غافله عقب نمانند گاهی تقلید هم می‌کنند؛ اما بسیاری از آن احساس‌ها منجر به اقدام عملی توسعه‌ای برای به کارگیری ابزارهای نوآورانه در فرآیندها نشد.

شرکت‌های بیمه دنبال منافع خود هستند و نوآوری را هم به همین صورت می‌پذیرند. نگاه‌شان شرکتی نیست که مثلاً بگویند که منفعت شرکت و صنعت بیمه را در این مسیر می‌بینم.

در این بستر تنها می‌توان به جایگاه فعلی بازیگران و اتخاذ سیاست‌هایی که منجر به حرکت به سوی توسعه و تحول‌ می‌شود، پرداخت؛ بنابراین در مسیر نوآوری، نهاد قانون‌گذار باید بر نقش تسهیل‌گری خود تمرکز کند.

 

* حاکمیت باید نقش تسهیل‌گری را به چه شکل در این مسیر ایفا کند؟

نورالدینی: اگر یک استارتاپ بخواهد در فضای تجارت الکترونیک فعالیت کند به درگاه پرداخت و نماد اعتماد نیاز دارد و در نماد اعتماد نیز با برخی چک‌لیست‌ها و مجوزهای متعدد مواجه می‌شود که سازمان‌های متولی جلوی پای آنها قرار می‌دهند؛ به این ترتیب بسیاری از کسب و کارهای استارتاپی به ویژه فین‌تک‌ها که با موانع و قوانین دست و پاگیری مواجه هستند دچار شکست می‌شوند؛ اگر عوامل شکست را برداریم بسیاری از مشکلات مرتفع می‌شوند؛ مگر آنکه بیزینس مدل کسب و کارهای استارتاپی درست طراحی نشده باشد؛ به همین دلیل در دنیا بسترهای سندباکس رگولاتوری را فراهم آورده‌اند تا استارت‌آپ‌ها محصولات و خدمات خود را در محیط رگولاتوری ساده‌تری با محدودیت‌های مشخص و در مدت زمان توافق‌شده با رگولاتورها آزمایش کنند. پیشنهاد سندباکس را به دفتر نوآوری پژوهشکدة بیمه دادم تا این فضا باز شود و به طور کلی رویه‌های فعلی در رشته‌ها و حوزه‌های مختلف کنار گذاشته شوند تا استارت‌های بیمه‌ای با کمک شرکت‌های بیمه در محدودة خاصی فعالیت کنند. در حوزۀ کلان تجارت الکترونیکی ما در مرکز توسعۀ تجارت الکترونیکی پیشنهاد دادیم تا کسب و کارهای استارتاپی که جان و سلامتی مردم را تهدید نمی‌کنند در یک بستر سندباکس، احراز هویت و مکان شوند و بدون مجوز و در یک چارچوب و حجم محدود مالی فعالیت کنند و اگر از حجمی فراتر رفتند؛ یعنی بیزینس‌شان گرفته است و می‌خواهند وارد تجاری‌سازی شوند و مجوزهای لازم را دریافت کنند.

توسعة محصول، فروش و توزیع، قیمت‌گذاری و مدیریت خسارت، اصلی‌ترین اجزای زنجیرة ارزش بیمه هستند که برای هر کدام آیین‌نامه‌ای در بیمة مرکزی محدودیتی ایجاد کرده است و در بسیاری از موارد آیین‌نامه‌های موجود در تضاد با نوآوری‌های بدون مرز است. به این ترتیب اینها قدرت مانور ندارند؛ اگر این محدودیت‌ها مرتفع شوند و فضایی برای شرکت‌های بیمه فراهم شود و استارتاپ‌ها در این فضا و با حجم پرتفوی مشخص و ضوابط محدودتر به صورت آزمایشی فعالیت کنند، تحولی عظیم در صنعت بیمه و حرکت به سوی رشد و توسعۀ پایدار فراهم خواهد شد.

 

* آقای میرزازاده، به نظرتان اگر بیمة مرکزی به سمت انتشار سند سیاستی برود باید چه مختصاتی داشته باشد؟

میرزازاده: قبل از ورود به این بحث به چند مانع مهم که در بحث ورود صنعت بیمه به بحث نوآوری وجود دارد، اشاره کنم؛ به نظرم مهم‌ترین مانع، منابع انسانی صنعت بیمه است. شاید مهم‌ترین بخش در شرکت‌های بیمه واحدهای فنی بیمه‌ای هستند که الگوی ذهنی‌شان برگرفته از گذشتگان است. این افراد به سبب شغل‌شان بسیار ریسک‌گریزند؛ اگر به سن مدیران و معاونان فنی توجه کنید متوجه می‌شوید که عموماً سن آنها بسیار بالاست. به نظرم نیروی انسانی جدید با نگاه نو مهم‌ترین عامل برای تحول در صنعت بیمه است؛ بنابراین مهم‌ترین اقدام برای صنعت بیمه تربیت و تزریق مدیران جوان و خوش‌فکر است.

نکتة دیگر زیرساخت‌ها هستند، زیرساخت‌ها چند بخش دارند؛ بخش اول استانداردهاست. در صنعت بیمه مطلقاً یک سند نمی‌بینید که استانداردی در مورد رد و بدل کردن داده و اطلاعات داشته باشد؛ این مسئله بارها و بارها در جلسات متعدد مطرح شده است.

نکتة دیگر ضعف وجود تأمین‌کنندگان قوی در صنعت بیمه است. امروز برخی تأمین‌کنندگان در صنعت بانکداری خودشان از چند شرکت بیمه بزرگ‌تر هستند. همان‌طور که بیان کردم عملیات  مستقیم بیمه‌ گری سودآور نیست این امر باعث شده تا شرکت‌های آی‌تی قدرتمند در صنعت بیمه  حضور نداشته باشند و به این ترتیب تحولی در زیرساخت‌ها ایجاد نشود. همة این عوامل باعث شده است تا زیرساخت‌های بیمه دچار مشکل شوند.

نکتة دیگر مدل‌ها و فرآیندهای کسب و کار است. در حوزة مدل‌ها و فرآیندهای کسب و کار هیچ وقت اصلاح انجام نمی‌دهیم من با معاون فنی یکی از شرکت‌ها صحبت می‌کردم او می‌گفت که در صنعت بیمه به لحاظ فرآیندی استاندارد وجود ندارد و از نظر ما آنچه فناواران پیاده‌سازی کرده‌اند کتاب قانون بیمه است!

نکتة دیگر قانون‌گذاری است. صنعت بیمه نسبت به سایر صنایع، قوانین بسیاری دارد؛ اما با این حال شرکتی همچون «بیمة توسعه» ورشکست می‌شود و هیچ کس هم علت آن را نمی‌داند.

به نظرم مشکلات متعددی در این حوزه وجود دارد؛ از جمله اینکه بیمة مرکزی از تصدی‌گری وارد اجرا می‌شود؛ به تعبیر دیگر شرکت‌های بیمه برای صدور هر بیمه‌نامه‌ای باید آن را به بیمة مرکزی ارسال کنند تا اطلاعات آن بررسی و با صدور آن موافقت شود؛ به این ترتیب بیمة مرکزی عملاً‌ از نظارت وارد حوزة اجرا می‌شود؛ به عبارتی بیمة مرکزی بهترین خدمات را ارائه می‌دهد؛ ولی مدلی که پیاده می‌کند مدل متمرکز است به جای اینکه نظارت انجام دهد در اجرا دخالت می‌کند.

در دوره‌ای در حوزة بانکداری، پی‌اس‌پی‌ها ذیل بانک‌ها تشکیل شدند و پس از شکل‌گیری و توسعه بانک‌ها متوجه شدند که روش‌شان غلط است؛ به این ترتیب با هزینة بسیار، شاپرک شکل گرفت تا پی‌اس‌پی‌ها مجزا و سهامداری اصلاح شود. امروز مشابه این اتفاقات را در صنعت بیمه شاهد هستیم؛ بیمة مرکزی به شرکت‌های بیمه سوئیچ می‌دهد تا ای‌پی‌ای‌ها را به او بدهند و او به استارتاپ‌ها بدهد در حالی که در سطح دنیا این‌طور نیست. معتقدم؛ در بحث قانون‌گذاری در صنعت بیمه باید مدل کلان کسب و کار طراحی شود.

نکتة دیگری که از موانع نوآوری محسوب می‌شود بحث ساختار سهامداری شرکت‌های بیمه است. یکی از موانع اصلی تحول شرکت‌های بیمه مدیران عامل و هیئت مدیرة آنهاست؛ مدیرعاملی که قرار است بعد از دو سال تغییر کند علاقه‌ای به نوآوری ندارد و این ناشی از ساختار سهامداری شرکت‌های بیمه است.

 

* آقای محمدیان، در مورد سند تحول دیجیتال که در این حوزه نوشته شده است چه نظری دارید؟

محمدیان: معتقدم؛ اگر این سند همچون سایر سندها که نوشته شده است  باشد کارکردی نخواهد داشت؛ چون در این نوع سندها رویکردهای کلاسیک سنتی وجود دارد ؛ مثلاً 9 ماه صرف نوشتن سند می‌کنند؛ اما چون آنقدر کلان و راهبردی است که عملیاتی نمی‌شود؛ برای همین دوره نوشتن چنین سندهایی برای دستیابی به اهداف بلند مدت گذشته است و به چنین سندی نیاز نداریم. اما باتوجه به پویایی ها و عدم اطمینان های محیطی نیاز است صرفا جهت گیری های اصلی و معیارهای عملکردی در چنین سندی تعیین گردیده  و تنها کاری که باید دولت برای خودش در نظر بگیرد کاهش موانع قانونی و بازکردن فضا برای چابکی در توسعه کسب و کارهای جدید است تا با آزمایش و خطا و تجارب یادگیری بدست امده امکان بروزرسانی سریع چنین سندی نیز فراهم شود.     به عنوان مثال  در مورد قیمت‌گذاری‌ها محدودیت‌های قانونی وجود دارد؛ در حالیکه می‌توان نرخ بیمه ها را حتی بر اساس میزان استفاده تعیین کرد؛ مثلاً نرخ بیمة خودرو را به ازای مصرف خودرو تعیین کرد؛ اگر شرکت‌های بیمه در بحث قیمت‌گذاری انعطاف‌پذیری در قوانین را داشته باشند کمک‌کننده و جلوبرنده خواهد بود.

 

* این سند برای باز کردن فضا نوشته شده است.

محمدیان: اگر از این دید به این سند نگاه کنیم؛ معتقدم سندها باید پایة سناریویی داشته باشند؛ به تعبیر دیگر در شرایط مختلف پویایی داشته باشند. دیگر اینکه وارد مباحثی همچون دخالت یا جزئیات انجام کارها توسط کسب و کارها نشوند؛ بلکه در حد سیاست‌ها و اصول کلی باشند؛ مثلاً یک سری اصول کلی تعریف شود تا شرکت‌های بیمه امکان باز کردن این داده‌ها را با فرمت‌های مشخص برای جامعة هدف فراهم کنند.

به عنوان مثال گاهی کسب و کار جدیدی تعریف، اما با مانع قانونی مواجه می‌شود در اینجا باید ساختار چابک در بدنة حاکمیت وجود داشته باشد تا به شکل مسئله‌محور راهکار ارائه دهد؛ به تعبیر دیگر در جایی که نیاز است به صورت پویا قوانین را تغییر دهد؛ بنابراین معتقدم؛ بدنة حاکمیت باید پویا و انعطاف‌پذیر باشد تا برای تغییرات و مسائلی که در صنعت بیمه ایجاد می‌شوند راهکار ارائه دهد.

بقیة کارها مربوط به زیرساخت‌هاست؛ مثلاً روی مباحثی همچون آموزش و کمبود نیروی انسانی و دوره‌های مهارت‌افزایی در سطح دانشگاه و دوره‌های حرفه‌ای برنامه‌ریزی کند یا وارد مباحثی همچون فرهنگ‌سازی شود و به عموم مردم در مورد بیمه آگاهی دهد و … .

در نهایت برای یک حرکت رو به جلو باید یک سری شاخص‌های عملکردی داشته باشد و برای مجموعه‌های مختلف بیمه با نظارت مستمر جهت گیری مورد نظر را تسهیل نماید.

* کریمی: اگر کسی شرایط مطلوبی متصور است آرمان‌ها و ایده‌آل‌ها و ویژگی‌هایش را توصیف کند؛ چون وقتی اینها را در چارچوبی خط‌کشی کنیم با مغز امروز‌مان برای آینده چیزی را شکل می‌دهیم. گاهی این سندها برای سال آینده کاربردی ندارند؛ چون ممکن است فناوری تغییر کند و ابزارهای جدید وارد شوند؛ مثلاً زمانی همة اطلاعات در سرورها قرار می‌گرفت؛ اما امروز در فضای ابری قرار می‌گیرد؛ بنابراین باید بسیاری از این تغییرات را در چنین سندهایی در نظر بگیریم. نکتة بسیار مهم اینکه معتقدم باید در این سند رفتار مشوق نوآوری وجود داشته باشد.

 

* به نظرم باید یک بزرگراه ایجاد کنیم.

کریمی: درست است تا هر کسی خواست، بتواند با سرعت بالاتری حرکت کند؛ اما اینکه جزئیات آن را چه چیزی قرار دهیم می‌توان به نکاتی که همة دوستان در این میزگرد اشاره کردند مراجعه کرد.

من نیز همچون برخی دوستان گلوگاه بسیار بزرگ را منابع انسانی می‌دانم. امروز انتخاب اول منابع انسانی‌ای که موتور محرک نوآوری و خلاق هستند و می‌توانند از ابزارهای جدید استفاده کنند، صنعت بیمه نیست؛ حتی اگر از سر ناچاری یا علاقه وارد صنعت بیمه شوند آن را به عنوان یک ترانزیت در نظر می‌گیرند تا به جای دیگری پرش کنند. این پاشنه‌آشیل است.

 

لینک کوتاهلینک کپی شد!
اخبار مرتبط
ارسال نظر

9  ×    =  18