زرد بنویس، حاشیه درست کن، باج بگیر
اینها ظاهراً هرآنچه سالها در کلاسهای درس دانشگاه و آموزش روزنامهنگاری خوانده ایم را یک شبه با آمپولی عجیب به خود تزریق کردهاند و فردای آن شب ناگهان خود را یک خبرنگار یا روزنامهنگار چیره دست یافته اند با انبوهی از اطلاعات و تراوشات ذهنی که هر چه سریعتر باید محلی برای بیرون ریختن شان پیدا کنند تا جا برای تراوشات جدید این ذهن که یک شبه و ناگهان خبرنگار شده باز شود./البته در پایان نقدی هم بر روابط عمومی ها و حتی برخی مدیران عالی بعضی سازمان ها وارد است و آن اینکه گاهی به این زردنویسان پروبال آنچنانی می دهند و امتیاز آنچنانی که خود جای بسی سوال و تعجب دارد که چگونه می شود از کسی که بدگویی در مقابل سازمان رقیب کار همیشگی اش است (بهصرف رقیب بودن، کسی دشمن ما نمی شود) حمایت میکند و با او در اتاق هایی پنهانی پذیرایی و به گفتگوی آنچنانی می پردازند.
یادداشت وارده: هرچه از فواید و ویژگی های مثبت فضای مجازی بگوییم باز هم کم گفته ایم اما دریغ و افسوس زمانی که آسیب ها و استفاده های نادرست آن می رسیم انگار برای عدهای در باغ بهشت باز شده و محلی است برای انتشار هر آنچه که نباید در ذهن و افکار یک آدم راه پیدا کند.
بله فضای مجازی یک شمشیر دولبه که کم کم همه ما پذیرفتهایم با هر دو وجه مثبت و منفی اش همزیستی داشته باشیم. قصد هیچ مقایسهای ندارم ولی دوست دارم این سوال را مطرح کنم که آیا به همین اندازه که در کشور ما از جنبه منفی فضای مجازی استفاده می شود در سایر نقاط جهان هم اینگونه است؟ البته این صرفاً یک سوال است و مهم نوع استفاده ما و تاثیر آن در زندگی ماست.
اگر اندکی از این فضای کلی فاصله بگیریم و تاثیر فضای مجازی در کسب و کارها بپردازیم باز هم تاثیر بسیار مثبت آن را شاهد هستیم و همچنین در بسیاری جاهای دیگر که ابزار کار و کمک حال خیلی ها در امرارمعاش گذران زندگی است.
اما موضوع از آنجایی بغرنج می شود که عده ای علی رغم اینکه می توانند از همان جنبه های مثبت فضای مجازی برای کار و درآمد خود تلاش و استفاده کنند ناگهان تصمیم می گیرند که از وجه منفی قضیه وارد شوند و استفاده کنند. و در جایی بغرنج تر می شود که این وجه منفی را به عنوان رسانه و اطلاع رسانی به جامعه معرفی نمایند.
رسالت یک خبرنگار، رسانه و یک پیام دهنده (درکل) آگاهیبخشی است و رعایت امانت و شخصیت افراد و دوری از ارسال پیام بدون سند و پشتوانه و دوری از (خدای نکرده) بازی با آبرو و شخصیت افراد است و رساندن پیام و آگاهی به مخاطبان تا به وسیله آن پیام و آگاهی بر دانششان نسبت به اطراف و جهانی که در آن زندگی می کنند افزوده شود و از این افزایش دانش در راه پیشبرد آسانتر زندگی خود بهره گیرند.
اما متاسفانه در همه جا انواع و اقسام سوء استفاده ها به چشم می خورد و جزء جدایی ناپذیر از همه نوع فعالیت است.
این روزها متاسفانه شاهد رشد قارچگونه برخی بنگاههای سخنپراکنی و خبرنگارنماهایی هستیم که برای خود کیسه دوخته اند تا از راه زرد نویسی و جذب فالوور فیک و آن هم بدون هیچ مجوزی از هیچ نهادی به صرف اینکه یک آدرس سایت دارند و یک گروه مجازی هم ایجاد کرده اند که آن هم کار خاصی ندارد به باج گیری می پردازند.
اینها ظاهراً هرآنچه سالها در کلاسهای درس دانشگاه و آموزش روزنامهنگاری خوانده ایم را یک شبه با آمپولی عجیب به خود تزریق کردهاند و فردای آن شب ناگهان خود را یک خبرنگار یا روزنامهنگار چیره دست یافته اند با انبوهی از اطلاعات و تراوشات ذهنی که هر چه سریعتر باید محلی برای بیرون ریختن شان پیدا کنند تا جا برای تراوشات جدید این ذهن که یک شبه و ناگهان خبرنگار شده باز شود.
البته این ادعا که این کار برای هیچ منفعتی نیست و صرفاً روشنگری برای جامعه است و ، مصلح جهانی هستیم نیز باید چاشنی کار شود تا مطالب غیر باج گیرانه به نظر آید!
اما خود آنها و ما خوب میدانیم که نشان دادن توپ جنگی به جای توپ ورزشی، نشان دادن تصاویر بزرگ نما شده از چهره ای تا زشت و کریه به نظر آید و هزاران مثال دیگر از این موضوع خود مثال باج گیری است و صد البته در یک لباس شیک و با گفتار ادیبانه و اندکی چاشنی طنز (شما بخوانید بی مزگی وافر) می تواند دست پخت باج گیران را آماده انتشار نماید البته اشتباه نکنید تشخیص این موارد برای همه آسان نیست و این همان نقطه ضعفی است که سوء استفاده کنندگان و خبرنگارنماها و مصلح اجتماعی نماها از آن به مانند یک شعبدهباز چیره دست استفاده میکنند و با سر هم قرار دادن تعدادی گزاره که به نظر درست می آید یک نتیجه گیری عجیب و غریب به خورد مخاطب میدهند و چشم بندی خود را کامل میکند. اینجاست که نقش خبرنگاران واقعی که رسالت واقعی آگاهی بخشی به جامعه بر دوششان است پررنگ تر می شود و به کمک جدا کردن سره از ناسره میآیند و کمک میکنند به مخاطبان تا واقعیت را آنگونه که هست ببینند نه آنگونه که باج بگیران خبری میخواهند جلوه دهند.
اینها را گفتیم و یک نکته اینکه این کارها همیشه وجود داشته و دارد اما ما که مدت زیادی است که در فضای رسانه و روابط عمومی مشغول هستیم دیدهایم که عمر این رسانه ها به مانند حباب خبرهایشان حبابی است و هیچگاه دوام چندانی نیاورده اند و به ناگاه که پرده دروغهایشان و زردنویسی برای باج گرفتنشان کنار رفته خود به خود محو و در افق ناپدید شدهاند و آن رسانهای مانده که در راه رسالت واقعی خودش پافشاری کرده است.
البته در پایان نقدی هم بر روابط عمومی ها و حتی برخی مدیران عالی بعضی سازمان ها وارد است و آن اینکه گاهی به این زردنویسان پروبال آنچنانی می دهند و امتیاز آنچنانی که خود جای بسی سوال و تعجب دارد که چگونه می شود از کسی که بدگویی در مقابل سازمان رقیب کار همیشگی اش است (بهصرف رقیب بودن، کسی دشمن ما نمی شود) حمایت میکند و با او در اتاق هایی پنهانی پذیرایی و به گفتگوی آنچنانی می پردازند.
در پایان باید گفت که هر آن که باری از روی دوش انسان های خسته بردارد و به آنها در افزایش دانششان و شناخت بیشتر و بهتر از محیط زندگیشان کمک کند تا زندگی بهتری داشته باشند قابل ستایش و احترام است.