صندوق‌های بورسی  VC با سهامداری بیمه گران راه‌اندازی می شود / سرمایه گذار نابلد به فضای استارت آپی ضربه می زند

سه‌شنبه‌های نوآوری در 1402 تغییر می کند (بخش دوم)

ارسطو:بیمه مرکزی باید در آیین‌نامه‌ها الزاماتی بگذارند. مثلاً سرمایه‌گذاری خطرپذیر در اکوسیستم استارتاپی جایی ندارد؛ بنابراین می‌توان فضایی برای علاقه‌مندان به این مقوله باز کرد./فرحی:تغییر ذهنتیی هم باید صورت بگیرد و آن ذهنیت Parental‌ و والد-فرزندی است که از سمت رگولاتور یا بیمه وجود دارد./نورعلیزاده:سرمایه گذار نابلد به فضای استارت آپی، دنبال سهم حداکثری است. وقتی سرمایه گذار نابلد، سهم حداکثری بگیرد و به خودش بگوید حالا همه‌اش مال من است، رشد استارت آپ متوقف ‌می‌شود./بنیادی:در 1402 هم بنا داریم نهادینه کردن فرایند نوآوری در صنعت بیمه را مشخصاً از نهاد ناظر شروع می‌کنیم و نمی‌دانم در سال آینده بالغ می‌شویم یا نه، اما امیدوارم به آن نزدیک شویم.

به گزارش ریسک نیوز به نقل از بیمه داری نوین ایده سه‌شنبه‌های نوآوری چگونه شکل گرفت و حالا بعد از چندین جلسه اجرا نظرات مجریان چیست؟ و از همه مهم‌تر راه‌های جلب مشارکت حداکثری بازیگران بیمه به عرصه نوآوری کدامند؟ آیا سه‌شنبه‌ها می‌تواند به عنوان یک تراز عمل کند یا باید مطالعه‌ای در این خصوص صورت گیرد؟ در این میان نقش نهاد ناظر باید چگونه باشد؟ نقش راهبری یا هماهنگ‌کننده داشته باشد؟ اصولا ناظر در چه قسمتی از اکوسیستم نوآوری بیمه قرار گیرد که بیشترین تاثیر را داشته باشد؟ چرا همه چشم‌ها به بیمه مرکزی است و چرا بخش خصوصی قادر نیست قدرتمند و مستقل پیش برود؟ همه اینها سوالاتی است که در میزگرد پیش‌رو سعی شده پاسخی برای آنها داده شود. علی بنیادی نائینی، معاون طرح و توسعه بیمه مرکزی؛ حمیدرضا نورعلی‌زاده، عضو هیئت مدیره بیمه سامان؛ ایمان ارسطو، مدیرعامل پلنت؛ محمدرضا فرحی، موسس و بنیانگذار بیمه بازار و سرکارخانم هدی مراغه ای، مشاور و منتور اکوسیستم فناوری و نوآوری اعضای میزگرد را تشکیل می دهند.

بخش اول را خواندیم بخش دوم از پی می آید:

* آقای دکتر بنیادی به محور دوم رسیدیم؛ لطفا به انتقادهایی که مطرح شد پاسخ دهید و همچنین بفرمایید برای حضور حداکثری بازیگران بیمه چه باید کرد؟

بنیادی: طراحی‌ای که من در ذهن داشتم در قسمت‌هایی محقق شده و در قسمت‌‌هایی اتفاق نیفتاده است. انتظار داشتم فناوران را به شرکت‌های بیمه‌ای معرفی کنم. بعد گفتیم در مورد شرکت بیمه‌ای، مدیرعامل بنشیند و یک مدیر فنی، یک مدیر آی‌تی بنشیند. بعد دیدیم هر هفته اگر بخواهیم همه‌ی این مدیرها را جمع کنیم کار و زندگی‌شان در شرکت می‌خوابد. پس چه کنیم؟ چه کسی بیاید؟ این سؤالاتی بود که مطرح شد. اصلاً نوآوری یعنی چه؟ این سؤالات همه حاکی از این بود که بعضی‌ها تعریف واحدی از Innovation در ذهن ندارند. تا می‌گوییم فناوری، فقط موبایل، موشک، خودرو و چیزهای این‌چنینی به ذهن‌شان می‌آید و تا می‌گوییم نوآوری، مسائل دیگری به ذهن‌شان می‌آید. درواقع هر چیزی که بتواند حتی فرایند اصلاح آیین‌نامه‌ی مرا تسریع کند و اصلاح کند، نوعی نوآوری محسوب می‌شود. هر محصول جدیدی که بتواند نیازی را رفع کند، نوعی نوآوری است. استفاده از نوآوری برای تسریع در کار مردم، در سطحی پایین‌تر نوآوری به شمار می‌آید. در کنار همه‌ی اینها، عقبه‌ای نیز داشتیم که سال 1400 خانم دکتر شاهوردی در صندوق نوآوری و شکوفایی یک Reverse Pitch برگزار کردند در مورد بیمه‌ی مرکزی. که در آن Hint منفی از ناحیه‌ی کسانی که آنجا حضور داشتند و جزء شرکت‌های فناور، زمینه‌ای شده بود به خود بیمه‌ی مرکزی. تصویری داشت مخابره می‌شد که ما خواستیم به صنعت بیمه بیاییم، پشتوانه‌ی صندوق نوآوری و شکوفایی را هم آورده‌ایم ولی نتوانسته‌ایم ورود پیدا کنیم. همه‌ی اینها باعث شد ما با همان رویکرد ترویجی شلیک کنیم تا این مسیر آغاز شود. سؤال بعدی این بود که خب ایده‌ها به‌مرور تمام می‌شوند. این رویداد این‌قدر برای مدیران داخل رگولاتر جذاب است که می‌توانیم رگه‌هایی از تغییر را در رویکردهای‌شان به‌وضوح ببینیم. مثالی خدمت‌تان عرض می‌کنم. همین شرکت فناوری که خدمت‌تان عرض کردم می‌گوید مرا به بیمه‌ی مرکزی متصل کردند و من شریک بیمه‌ی مرکزی شده‌ام. سهم بیمه‌ی مرکزی را می‌فروشم. در شرکت‌های زیرمجموعه اتفاقی در حال روی دادن است. این یعنی چه؟ یعنی دخالت نهاد ناظر در امر تصدی‌گری. روزهای اخیر مقام معظم رهبری جلسه‌ای داشتند که یکی از نقاط پررنگ‌شان این بود که آقایان دولتی، در حوزه‌ی توسعه‌ی فناوری تصدی‌گری نکنید و فکر کنید ما هم برویم روبان قرمزی را ببریم. چنین مسئله‌ای وجود دارد. اولین نکته‌ای که در راه‌اندازی این موضوع به من گفتند، انجام کار تصدی بود. من سعی کردم فرایند تبدیل ایده به محصول را کلا در بیمه‌ی مرکزی تغییر دهم. قبلاً این‌گونه بود که وقتی ایده‌ای می‌آوردم، می‌گفتند آن را به حوزه‌ی X یا Y ببرم… وقتی می‌بردم می‌گفتند ایده‌ات خوب است، بیا شرکتی تأسیس کنیم، 80 درصد ما و 20 درصد تو. اینها آسیب‌هاست.

من Big Picture طراحی کردم طبق همان مقوله‌ای که ایشان فرمودند آخرش به سرمایه‌گذاری می‌رسیم. گفتیم ایونت ترویجی برگزار می‌کنیم، بحث مربوط به نیازهای فناورانه را در پلتفرمی وارد می‌کنیم، پاسخ فناوران را خواهیم داشت و رکن بعدی آن سرمایه‌گذاری است. چه کسی سرمایه‌گذاری می‌کند؟ اگر بیمه‌ی مرکزی جلو بیاید، دوباره این یعنی تصدی. با دوستان فکر کردیم و طرحی دادیم به‌عنوان طراحی CVC که سهام‌دارانش، خود شرکت‌های بیمه‌ای باشند. طوری که خودشان اقبال کنند. و نه یک شرکت، بلکه چندین شرکت باشند. در مورد تجربه‌ای که داشتم و شما پرسیدید چه مسیر تکمیلی‌ای داشتید؟ این شرکت‌های فناور باید می‌آمدند. چون ما هر جلسه یک شرکت بیمه‌ای و یک شرکت فناور دعوت می‌کردیم. که قابل چفت‌کردن باشند. شرکت فناور می‌گفت: «شما را به خدا ما را به این نوع شرکت نچسبانید. شرکت‌های بیمه‌ای بودند که وقتی حوزه‌ی مرا دیدند و خواستند سهامدار ما شوند، اما ما رد کردیم چون در آن‌صورت شرکت‌های دیگر به سراغ ما نخواهد آمد. بنابراین ما مستقل هستیم و سهام نمی‌فروشیم.» ما به این فکر بودیم که رکن سرمایه‌گذاری چه کسی باشد. آن نگرانی وجود داشت. بنابراین رکن سوم را هم طراحی کردیم. حالا Big Picture و مسیر کلی را داریم.

* یعنی قرار شد با شرکت‌های بیمه‌ای پیش روند؟

بنیادی: قرار شد صندوق‌های بورسی  VC یا CVC راه‌اندازی کنیم که خود شرکت‌های بیمه‌ای سهامدارانش باشند. به همه نامه دادیم. عده‌ای هم اعلام آمادگی کردند. قرار است یک‌بار دیگر دوستان صندوق نوآوری شکوفایی را بیاوریم و همه‌ی مدیران عامل توجیه شوند که دیگر کسی نگوید کاش به من گفته بودید و من خبر نداشتم. می‌خواهیم بگوییم یک CVC‌ است و خود بیمه‌ی مرکزی نیست. بنابراین برنامه‌‌ریزی اقدام ترویجی ما تا پایان سال بود. قرار نیست چندین سال بنشینیم و سه‌شنبه‌ها را برگزار کنیم. چون ما به‌دنبال آن تلنگر هستیم. در سال جدید سه‌شنبه‌ها را به این شکل نداریم.

* پس در سال 1402 باید منتظر سه‌شنبه‌های نوآوری به شکل دیگری باشیم؟

بنیادی: خیلی طبیعی است. گاهی مدیرعامل می‌گوید مدیر فنی حرف مرا نمی‌فهمد. یا بالعکس، مدیرعامل محصول جدیدی پیشنهاد داده و از مدیر فنی می‌خواهد فلانی را توجیه کند چون خودش نمی‌‌تواند او را توجیه کند. این‌قدر با هم سروکله می‌زنند و آخرش هم توجیه نمی‌شود. چه رسد به آی‌تی. بسیار طبیعی است، چون زبان‌شان متفاوت است. به‌نظر من یکی از دلایلی که فناوری من‌جمله آی‌تی نسبت به سایر نهادهای مالی کمتر به صنعت بیمه ورود داشته، پیچیدگی این حوزه است. با حدود سی شرکت که در همایش 13 آذر شرکت کرده بودند، جلسه‌ای برگزار کردیم. خیلی‌های‌شان می‌نالیدند و می‌گفتند: «ما داریم می‌رویم. می‌خواهیم به بخش بانکی برویم، حوزه‌ی بیشتر از شما کمک می‌دهند.» عده‌ای از خودشان می‌گفتند به‌هرحال پیچیدگی‌ای که ما داریم آنها ندارند. این پیچیدگی باعث می‌شود زبان مفاهمه کمتر اتفاق بیفتد. فلذا این هم یکی از معضلات ماست که باید در بخش انتشار به آن کمک کنیم. اتفاق مثبتی که رخ داده مربوط به موضوعی است که دوست‌مان درباره‌ی بچه‌ی بزرگ و بچه‌ی کوچک گفتند و کاملاً‌ درست است. اما بچه بزرگ‌ها رقابت می‌کنند. گاهی بچه‌ی بزرگ حسادت می‌کند و در نتیجه‌اش لگدی به لاستیک ماشین پدر یا خطی روی بدنه‌ی ماشینش می‌اندازد (که البته کسی از ما تابه‌حال این کار را نکرده است)، اما گاهی در نتیجه‌ی حسادت خودش را بیشتر نشان می‌دهد که در دل پدر برود.

* اما خیلی از بچه بزرگ‌ها واقعاً نوآوری ندارند. این موضوع ترس از نمایش دادن بیهوده را در شما به‌وجود نمی‌آورد؟

بنیادی: باید نگاه ترویجی داشته باشید. ما پروسه‌ی ارزیابی داریم که مدیرعامل می‌آید دو سه بار ارائه می‌دهد. ما محصولی در بیمه‌ی زندگی مستمری داشتیم. هنوز یک هفته نیست مجوزش را داده‌ایم. چون در بیمه‌ی زندگی همیشه مقایسه می‌کنیم سود کجاست، سرمایه به این شکل است، بانک این‌طور است، چه چیزی می‌خواهید بدهید؟ بنابراین نوآوری در این مسیر این شکلی است.در مورد نکته‌ای که فرمودند مدیران در برابر نوآوران احساس بی‌کفایتی می‌کنند، اصل بی‌کفایتی پیتر می‌گوید مدیران تا آنجا ارتقاء پیدا می‌کنند که به نهایت سطح بی‌کفایتی خودشان برسند. بیش از آن ارتقاء پیدا نمی‌کنند. این در متون مدیریتی مطرح است. اما ببینید، اگر من سقفی برای اوج گرفتن خود طراحی کنم و بگویم سقفم این است، وقتی شما می‌گویید از من بالاتر هستید شما را حذف می‌کنم. این قاعده است. ولی گاه سقف را بالاتر می‌گیرم که همیشه بلندتر از شما به‌نظر برسم. اگر این اتفاق بیفتد توسعه‌ی مدیریت صنعت را خواهیم داشت که امیدوارم این اتفاق بیفتد. موقعیت دیگری هم هست که شخص نمی‌تواند سقفش را بالا ببرد، بنابراین طرف مقابل را مجبور می‌کند روی زانو راه برود.

* در مورد صنعت بیمه چطور است امکان بالابردن سقف وجود دارد؟ نکته دیگر اینکه باید در فرایندها حتماً شفاف‌سازی را انجام دهیم و موضوعی جدی است.

بنیادی: ناترازی و عدم تقارن میان فناوری‌ها و فرایندها وجود دارد. البته در حضور شرکت‌ها. گاهی اوقات به شرکتی می‌گوییم کارتان با فلان شرکت چه فرقی دارد؟ می‌گوید فلان‌شرکت کیست؟ یعنی گاهی طرف همان کار را انجام می‌دهد و از حضور دیگری هیچ اطلاعی ندارند. می‌بینیم تراکم در برخی فرایندها و ایده‌های به‌ظهور رسیده جدی است و آنگاه Big Picture که در توسعه‌ی مدیریت صنعت لازم است، ‌برایم حاصل می‌شود. در مورد دخالت در بخش خصوصی عرض کردم که خواستیم مدیران عامل و مدیران فنی حضور داشته باشند، گفتند نمی‌شود و باز گفتیم یک جلسه مدیران آی‌تی بیایند و جلسه‌ی دیگر مدیران عامل. بعد گفتیم به‌صورت آنلاین برگزار کنیم. ما خواستیم تلنگری به صنعت زده شود، همین. فرایندهای پیش‌رو را شفاف خواهیم کرد و خدمت دوستان خواهیم گفت. اینها آسیب‌هایی بود که دوستان فرمودند و من پاسخ دادم. بحث طراحی و ترسیم Big Picture را هم داریم که در هر جلسه تکه‌ای از آن را روشن می‌کنم. به‌هرحال حرف‌هایم نباید تمام شود.

* آقای ارسطو شما تعریف‌تان از حضور حداکثری ذی‌نفعان در فرایندهای و اکوسیستم نوآوری در عرصه بیمه چیست و چطور می‌توان آن را فراهم کرد؟

ارسطو: مثالی برای باز شدن موضوع می‌زنم. پدیده‌ی تاکسی‌های اینترنتی که دگرگون‌کننده‌ی حمل‌ونقل شهری بود، به قسمت‌های مختلف دنیا وارد شد. بعد از گذشت ده سال در اروپا اتفاق جالبی افتاد. ارتباطات مختلفی وجود دارد. مثلاً در فرانسه تاکسی‌های اینترنتی هستند، تاکسی‌های سنتی هم هستند و هر دو کارشان را انجام می‌دهند. در کشور ما هم تقریباً همین‌طور است. در شهر ونیز تاکسی اینترنتی نیست. فقط تاکسی سنتی تا ساعت 10 شب و با نرخ بسیار گران وجود دارد. یعنی همان سیستم سنتی قبلی. یعنی باید در خیابان تاکسی بگیرید یا تلفنی. در ترکیه، تاکسی اینترنتی باید از دولت مجوز تاکسی‌رانی بگیرد و جزء تاکسی‌رانی دولتی به‌حساب می‌آید. یعنی وقتی تاکسی اینترنتی می‌گیرید، تاکسی‌ای برایتان می‌آید که مجوز تاکسی‌رانی دارد. در کشورهای اروپای شرقی مثل استونی، تاکسی سنتی اصلاً وجود ندارد. یعنی تمام تاکسی‌های سنتی هم باید اینترنتی و اپلیکیشنی شده باشند. یعنی اگر در خیابان بخواهید تاکسی بگیرید، چنین چیزی وجود ندارد. نکته‌ای که وجود دارد این است که رفتارهای نهاد ناظر باعث بروز این اتفاقات می‌شود. یعنی نوع برخورد نهاد ناظر باعث می‌شود این پدیده چقدر ترویج پیدا کند. نهاد ناظر در کشورهای اروپای شرقی حتی تاکسی‌های سنتی را هم الزام کرده است که اگر بخواهید مجوز فعالیت داشته باشید باید یک‌سری الزامات آی‌تی را هم رعایت کنید. در برخی کشورها مثل فرانسه نهاد ناظر مداخله‌ی زیادی نکرده است و هر دو پدیده با هم کارشان را انجام می‌دهند. در برخی قسمت‌ها مثل ونیز که شهری بسیار توریستی است، نهاد ناظر و تاکسیرانی دست‌شان در یک کاسه است و با هم ائتلاف کرده‌اند که اصلاً تاکسی اینترنتی را جا ندهند و قیمت‌ها را هم بالا نگه داشته‌اند و همه خوشحال‌اند. یعنی آنجا تعادل برقرار است. هرکدام از این جوامع ترویج خودشان را داشتند. وقتی به نتیجه نگاه می‌کنیم، می‌گوییم پس کشورهای اروپای شرقی در این زمینه از همه‌ی کشورهای دیگر توسعه‌یافته‌تر است. چون همه‌شان اپلیکیشن‌ دارند و در یک شهر یک‌میلیون‌نفری 13 تاکسی اینترنتی کار می‌کند.حال با توجه به این موضوع، تصمیم‌گیرندگان در شرکت‌های بیمه عمدتاً بخش‌های فنی هستند. یا اگر تصمیم‌گیرنده نباشند وتوکننده هستند. یعنی بخش فنی همه‌ی تصمیمات آی‌تی و تحول دیجیتال را می‌تواند وتو کند. چون طبق مقررات فعلی، مدیر فنی در بیمه‌ی مرکزی پاسخگوست می‌گوید: «من باید از شرفم دفاع کنم. من فقط مدیر فنی شرکت شما نیستم. اگر اینجا مشکلی پیش بیاید بیمه‌ی مرکزی پدر مرا درمی‌آورد و هیچ جا دیگر مرا استخدام نمی‌کند. آینده‌ی کل زندگی مرا به هم نریزید. من زیر بار این‌طور مسائل نمی‌روم.» شما هم در موقعیت مدیر فنی قرار بگیرید، آهسته می‌روید و می‌آیید و بنابراین هر نوآوری‌ای هم پیدا شد، نه بگویید و خودتان را راحت کنید. کسی برای انجام ندادن کار جدید یقه‌ی شما را نمی‌گیرد. الزام بیمه‌ی مرکزی هم نیست. اما اگر در خسارت‌ها، صدورها، فرایندها، ضد پول‌شویی و این قبیل مسائل مشکلی پیدا شود، ‌یقه‌تان را می‌گیرند. پس مدیران فنی چون این نقش را بر عهده دارند، موقعیت‌شان این‌گونه است. به‌نظر من نهاد ناظر می‌تواند با قراردادن مشوق‌ها یا الزامات خاصی کاری کند که این افراد وارد شوند. یکی دیگر از برخوردهایی که با استارتاپ‌ها می‌شود این است که وقتی ایده را می‌شنوند می‌گویند انحصاری با من قرارداد ببند. اما یکی از مشکلات استارتاپ‌های Insure Tech در کشور ما این است که سرمایه‌گذاری انجام نمی‌شود. سرمایه‌گذار پیدا می‌شود، اما مشکل این است که نمی‌تواند با شرکت بیمه قرارداد ببندد. اگر مشتری باشد، سرمایه‌گذار پیدا می‌شود. سرمایه‌گذارهایی که دنبال فضاهای Fintech و Insure tech باشند پیدا می‌شوند. اما به استارتاپ می‌گویند با کجا قرارداد داری؟ چقدر فروش داشته‌ای؟ با چه کسانی همکاری کرده‌ای؟ اما استارتاپ اینها را ندارد.

* شاید باید شتاب‌دهنده‌هایی وجود داشته باشند که به مقوله‌ی تجاری‌سازی کمک کنند و شاید ما نهادسازی لازم را در صنعت بیمه انجام نداده‌ایم.

ارسطو: بله درست است. گاهی سرمایه‌گذارها به استارتاپ می‌‌گویند با ما قرارداد انحصاری ببند. آنها می‌گویند ما با قرارداد انحصاری نابود می‌شویم. آن‌طرف می‌گوید تنها شرط من برای همکاری این است. یعنی می‌گوید یا به‌طور کلی هویتت را به من واگذار کن یا از خیر من بگذر. من مخالف این شرایط هستم. اما این وضعیت کنونی است. یعنی در مرحله‌ی اول پاسخ منفی می‌دهد و بعد می‌گوید اگر می‌خواهی، شرایط این است. تمامیت‌خواهی می‌کند و می‌گوید اگر می‌خواهی قرارداد ببندی، انحصاری ببند. استارتاپ می‌گوید هویت استارتاپی من می‌گوید گسترشم در این است که با همه کار کنم. حالت بعدی این است که می‌گویند پس سهامدار شما شویم. می‌خواهد با سهامداری به‌گونه‌ای دیگر مداخله کند. موردی داشتیم که به یکی از استارتاپ‌های بیمه‌ای بعد از کلی فعالیت گفته شد حداکثر سهام‌هایت را به ما واگذار کن. گفتند از هشتاد درصد سهامداری شروع کنیم. خب در این‌صورت آنها دیگر استارتاپ نیستند،‌ به شرکت تبعه‌ی آنها تبدیل می‌شوند. برای سهامداری باید روی 10 تا 20 درصد حساب کرد. اما آنها می‌خواهند با تصدی‌گری، در آن استارتاپ مداخله داشته باشند. یکی دو مورد در پنج سال گذشته داشتیم که شرکت‌های بیمه‌ خودشان استارتاپ‌هایی تأسیس کردند و شکست خوردند. Co-founder اصلی استارتاپ شرکت را گرفت، پولی هم آمد، پروژه‌ی خودش را برداشت و رفت جای دیگری را تأسیس کرد. وقتی Co-founder اصلی شرکت برود، شرکت چه می‌خواهد بکند؟ روح اصلی شرکت رفته است. اتفاق سومی که می‌تواند بیفتد این است که از همه‌ی اینها گذر کنیم. اگر طرف پاسخ منفی ندهد، تمامیت‌خواه نباشد، سهام هم نخواهد، حال می‌گوید باید در کمیته‌های‌مان ببینیم این موضوع کجای اولویت‌های شرکت ما قرار دارد؟ اصلاً در اولویت‌های ما می‌گنجد و ما حاضر هستیم روی آن پول خرج کنیم یا نه؟ شرکت‌های بیمه‌ای هستند که میلیاردها تومان روی بیلبورد هزینه می‌کنند و یک استارتاپ به اندازه‌ی یک بیلبورد از آنها هزینه می‌‌خواهد، اما آن را به ده تا کمیسیون می‌فرستند.

*  سه‌شنبه‌های نوآوری در کل چه کمکی به رفع این چالش‌ها می‌کند؟

ارسطو: امیدوار بودم به یک‌سری الزامات و مشوق‌ها برسیم و بیمه‌ی مرکزی بگوید ما اولویت شرکت‌های بیمه را با آن‌هایی می‌گذاریم که بخش فنی‌شان توجه بیشتری داشته‌اند. پس اگر بخش فنی کار جدیدتری کرده، آن است که باید اینجا حاضر شود و کار کند. یا در آیین‌نامه‌ها الزاماتی بگذارند. مثلاً سرمایه‌گذاری خطرپذیر در اکوسیستم استارتاپی جایی ندارد و بنابراین می‌توان فضایی برای علاقه‌مندان به این مقوله باز کرد.

*  جناب فرحی شما خودتان صاحب و اداره‌کننده یک استارتاپ هستید. از نظر شما برای حضور حداکثری ذی‌نفعان در فرایند نوآوری چه باید کرد و سه‌شنبه‌های نوآوری چه نقشی در این زمینه می‌تواند داشته باشد؟

فرحي: مقوله سه شنبه ها می‌تواند به‌عنوان آجر اول از یک دیوار یا تکه‌ای از یک پازل مطرح باشد. ولی بخش‌های دیگری هم هستند که واقعاً شرط لازمند.  البته شرط لازم و ناکافی. مثلاً ما گزارش‌های مختلفی یا سرمایه‌گذاری خطرپذیر یا جسورانه در سراسر دنیا داریم. نهادی که گزارشش گویاتر است و دارای جزئیات بیشتر و مفیدتری است موسسه معظم KPMG است که گزارشش را هر فصل منتشر می‌کند. اگر به گزارش سال میلادی گذشته‌ی آن که چند روز قبل منتشر شد، نگاهی بیندازید، می‌بینید تقریباً 600 میلیارد دلار حجم سرمایه‌گذاری جسورانه‌‌ی و استارتاپی در حوزه‌های مختلف بوده است. در کشور ما اگر فاکتورهای جمعیت، جغرافیای موثر، منابع طبیعی و درآمد سرانه بر اساس برابری قدرت خرید را به حساب آوریم، سهم ما باید حداقل بین 0.4 تا 1.2 درصد دنیا باشد. اگر همان 0.4 درصد را مبنا قرار دهیم، باید 2 تا 2.5 میلیارد دلار حجم سرمایه‌گذاری سالانه بر روی استارتاپ‌ها در کشور ما باشد. اما بر اساس ارقام، دانسته‌ها و شنیده‌های من در مورد مجموع استارتاپ‌ها، این عدد هیچگاه در چند سال اخیر به 100 میلیون دلار هم نرسیده است. البته تسهیلات را نمی‌گویم، منظورم سرمایه‌گذاری است.  البته این میزان ناچیز سرمایه‌گذاری طبیعی است. چرا؟ چون وقتی طلا، سکه، ارز و مستغلات بیش از چهار-پنج برابر نرخ سود بدون ریسک به شما بازده می‌دهد، هرگز وارد حوزه‌ی فعالیت‌های  ریسک‌پذیر و جسورانه نمی‌شوید. چون باید با عده‌ای جوانِ با استعداد ولی کم تجربه که کارکردن با آنها لزوما راحت نیست تعامل کنید و با مشکلاتی مثل انتقال تجربه به ایشان، مدیریت بهینه و داده‌محور هیات‌مدیره، مشخص کردن شاخص‌های کلیدی عملکرد و… سر و کله بزنید و از طرفی با حبس شدن سرمایه در یک استارتاپ و عدم نقدشوندگی سهام‌تان و این امید که ان‌شاالله تا ده سال دیگر وارد بورس شود، مواجه هستید. همزمان خبر 30 میلیون تومان شدن قیمت سکه طلا نیز برای‌تان می‌آید و با خودتان فکر می‌کنید که به عنوان یک سرمایه‌گذار چرا وارد فضای نوآوری شدید. حالا این موضوع، یعنی بسیار دیربازده بودن سرمایه‌گذاری در حوزه نوآوری، در حوزه‌ی بیمه به طریق اولی وجود دارد. همان‌طور که عرض کردم شرکت‌داری یعنی دو دو تا چهارتا. زمانی‌که سرمایه‌گذار مناسب در زمان مناسب روی ارزش‌گذاری مناسب، مقدار مناسب سرمایه را به شما دهد، این چهار مورد مناسب شرط عبور از دره‌ی مرگ برای استارتاپ‌ها هستند. اگر یک مورد از این چهار مورد رعایت نشود، ‌یا به مشکل اساسی می‌خورند و یا Fail می‌شوند. اگر میزان سرمایه کم باشد از رقیب عقب می‌مانند، اگر سرمایه‌گذار خوب نباشد چالش هیات‌مدیره پیدا می‌کنند، ارزش‌گذاری مناسب نباشد سهام سرمایه‌گذار بیش از حد زیاد شده و انگیزه تیم کارآفرین کاهش می‌یابد. بهرحال ادبیاتی شکل گرفته و تجربه‌ی صدها شرکت در دنیا در میان است و ما باید از این استفاده کنیم.

نتیجه‌ای که می‌خواهم بگیرم این است که شاید بهترین راهکار در این حوزه، همین موردی باشد که آقای دکتر بنیادی فرمودند. من خوشحالم که به‌واسطه‌ی تجربه‌ای که ایشان در بخش‌هایی غیر از بیمه داشته‌اند، می‌دانند که بهتر است نوآوری به جای پیگیری به صورت یک واحد یا معاونت داخلی شرکت‌های بیمه، از طریق تشکیل صندوق سرمایه‌گذاری صورت بگیرد. یعنی تشویق کنیم مثلا 5 درصد سودشان را به حوزه‌ی R&D اختصاص دهند. مدیرعامل یکی از شرکت‌های بیمه می‌گفت مدیر بخش R&D‌ شرکت خودم را سالی یک‌بار هم نمی‌بینم. تعدادی آدم دانشگاهی آوردیم و پروژه تعریف می‌کنیم، آن‌ها هم مدام کاغذ تولید می‌کنند، با خودشان خوشحالند و ما هم هر سال می‌رویم در مجموع عمومی گزارش می‌دهیم که این‌قدر درصد از فروش‌ را به R&D اختصاص داده‌ایم. اما از این چیزی درنمی‌آید. مگراین‌که صندوق سرمایه‌گذاری خاص با مدل مرسوم جهانی به صورت LP-GP داشته باشیم. یعنی تعدادی از متخصصان زبده و با تجربه که قدرت تشخیص فرصت‌های تجاری را دارند به صورت General Partner مدیریت این صندوق‌ها را بر عهده می‌گیرند و سرمایه‌ی مورد نیاز نیز توسط کنسرسیومی از شرکت‌های بیمه به عنوان سرمایه‎گذار صندوق و دارنده واحدهای صندوق سرمایه‌گذاری به صورت Limited Partner تزریق می‌شود اما در جزئیات اداره صندوق و انتخاب موارد سرمایه‎گذاری دخالتی نخواهند کرد. اگر عدد هم به شما بخواهم بدهم که فقط کیفی صحبت نکنیم، این صندوق حداقل باید هزار میلیارد تومان باشد. امسال حدوداً 180 هزار میلیارد تومان حق بیمه تولیدی صنعت خواهد بود، درآمد عملیاتی‌اش حدودا 8 تا 10 درصد و تقریبا همین میزان هم درامد غیرعملیاتی که عموما از تجدید ارزیابی دارایی‌های فیزیکی است. اگر تنها 5 درصد این مبلغ را برای این حوزه‌ها کنار بگذارند، 900 میلیارد می‌شود. لذا به راحتی ظرفیت سالانه هزار میلیارد تومان تاسیس صندوق سرمایه‌گذاری دانش‌بنیان و نوآورانه وجود دارد. بیمه‌ی مرکزی هم می‌تواند از محل منابع فراوانی که در اختیار دارد در این زمینه مشارکت کند.

نکته‌ی دیگری که در این راستا می‌خواهم عرض کنم این است که تغییر ذهنتیی هم باید صورت بگیرد و آن ذهنیت Parental‌ و والد-فرزندی است که از سمت رگولاتور یا بیمه وجود دارد. خیلی از دوستانی که در نهادهای ناظر هستند، تجربه‌ی شرکت‌داری ندارند. ما زیاد با این قضیه روبرو می‌شویم که به ما میگویند چرا شما به فلان حوزه‌ی کاری وارد شدید؟ باید به بهمان حوزه وارد بشوید تا وضعیت صنعت بیمه بهبود یابد. البته ما معمولا از این جملات می‌گذریم و سعی می‌کنیم با ادبیات مناسب پاسخ می‌دهیم، اما پاسخ واقعی ما این است که تعیین سیاست ورود یک شرکت خصوصی و یک استارتاپ دانش‌بنیان منحصرا بر بعهده سهامداران و در درجه بعدی اعضای هیئت مدیره آن است و نمی‌تواند از نهاد دیگری برای ورود به یک حوزه کاری دستور بگیرد. البته نهاد ناظر هم قانونا حق دارد که از انطباق فعالیت همه بازیگران صنعت با مقررات اطمینان حاصل کند و در صورت لزوم مقررات را با تحولات روز منطبق کند. در واقع من یک شرکت خصوصی با یک‌سری سهامدار و هیات‌مدیره هستم و اگر تمرکز ما فروشندگان آنلاین بیمه بر بیمه‌نامه‌های اتومبیل بوده است، صرفا به دلیل این بوده است که مانند همه شبکه فروش بررسی کرده و به این نتیجه رسیده‌ایم که نتیجه عملکرد صنعت بیمه در 80 سال اخیر این بوده که تقریبا تنها راه ورود به سبد خرید بیمه‌گذار این است که ابتدا از این حوزه ورود پیدا کنیم. لذا انتظار اینکه از روز اول ورود به صنعت بیمه، تمرکز خود را بر آخرین فناوری‌های روز بگذاریم غیر واقع‌بینانه و در حکم ورود به حاکمیت شرکتی بخش خصوصی است. ببینید حتی در اکوسیستم سیلیکون‌ولی هم در سال 1973 و 1974 اول اپل و مایکروسافت تاسیس شدند که حتی نه نرم‌افزار، بلکه OS‌یا سیستم‌عامل تولید می‌کردند و کم کم وارد حوزه‌های فراوان دیگر شدند. یعنی اول سرچشمه را ایجاد کردند. آمازون در ابتدا صرفا یک فروشگاه آنلاین بوده و بعد به حوزه‌های بسیار فناورانه وارد شده است. بعد نفرات بعدی می‌آیند می‌بینند ای‌بابا آن شرکتی که اندازه بازار بزرگ‌تری داشته را فلان شخص و فلان گروه سرمایه‌گذاری تاسیس کرده، آن یکی را هم فلان‌جا تاسیس کرده، پس ما مجبوریم وارد هوش مصنوعی بشویم که بیایند ما را مثلا 1 یا 10 میلیارد دلار بخرند. آن یکی مجبور می‌شود در حوزه‌ی یادگیری ماشین وارد شود، دیگری مجبور می‌شود در حوزه‌ی اینترنت اشیا. می‌بینید؟ برای این‌که بازار شکل بگیرد اول ارزش‌های پیشنهادی ساده و دم‌دستی و همه‌کس‌شمول شکل می‌گیرند، بعد در قدم‌های بعدی روی یک‌سری حوزه‌ی خاص و فناورانه کار می‌کنند. بعضی از دوستانی که در صنعت بیمه با آن‌ها سروکار داریم حتی در این حد هم مسائل شرکت‌داری و الفبای مدل تجاری را در نظر نمی‌گیرند و این  مسایل  باعث ناامیدی افرادی می‌شود که به این حوزه ورود پیدا می‌کنند. چرا؟ چون می‌بینند برایشان تعیین‌تکلیف می‌شود و می‌گویند این کار را انجام بده و فلان کار را نکن، حتی اگر آن کار منع قانونی و مقرراتی نداشته باشد.

*  آقای دکتر نورعلی‌زاده نظر شما در مورد راهکارهای حضور حداکثری بازیگران صنعت بیمه در اکوسیستم نوآوری چیست؟ شاید اهمیت دارد که مدل حضور را نیز مشخص کنیم؛ الزاماً قرار نیست همه نوآور باشند اما نقش فعالانه در اکوسیستم بازی کنند. اینکه هر فرد متناسب با توانایی و جایگاهش چه نقشی را ایفا کند که مؤثر باشد نکته مدنظر ماست.

نورعلی‌زاده: من تلگرافی خدمت‌تان عرض می‌کنم. درک من از نوآوری به زبان ساده ‌، یعنی نوآوری در اجزای مدل کسب‌وکار. به بیان دیگر، اگر جزئی از مدل‌ کسب‌وکار تغییر کند، نوآوری رخ داده است. مدل کسب و کاری که الان بیشتر متداول شده است، بوم مدل کسب و کار آستروالدر است. این عرض من، فرمایش جناب آقای فرحی را هم پوشش می‌دهد. البته تغییر در قسمت‌هایی از مدل کسب و کار راحت‌تر و قسمت‌هایی پیچیده‌‌تر است. این‌که ما بتوانیم این را ترویج کنیم، به‌نظرم بسیار موثر خواهد بود. یعنی فضایی ایجاد کنیم که نوآوری در بخش‌های مختلف مدل کسب‌وکار بیمه ترویج شود. اگر یک پله جلوتر برویم، می‌توانیم رویدادها را برای بخش‌های خاصی مثلا مدیریت ریسک، مدل‌های درآمدی جدید یا مدل‌های سرمایه‌گذاری بگذاریم. بعضی از شرکت‌های بیمه الان وارد رشته‌ی زندگی شده‌اند و ادعای این را دارند که می‌توانند بازار سرمایه و صنعت بیمه را بهم متصل کنند. می‌توانیم برای آن‌ها رویداد برگزار کنیم.

بازیگر مهم دیگر، سرمایه گذار است. در کتاب بزرگترین اصل مدیریت دنیا اثرمایکل لوبوف، داستانی از یک کشیش نقل میشود که در کلاس به بچه‌ها میگوید، یک سکه به کسی میدهم که بگوید بزرگ‌ترین انسان تاریخ کیست؛ بچه‌ای دستش را بلند می‌کند و می‌گوید: «حضرت مسیح» کشیش می‌گوید: «آفرین!‌ اسمت چیه؟» (یادم نیست دقیق اما) بچه می‌گوید: «ساموئل»؛ کشیش با تعجب می‌پرسد: «تو یهودی هستی، پس چرا گفتی مسیح؟» بچه میگوید: «چون تو سکه را به مسیح می‌دادی، نه به موسی.»

یعنی باید دید پول کجا می‌رود. پول به هر کجا که برود، بقیه‌ی چیزها نسبت به آن جهت می‌گیرند. پس سرمایه‌گذاری مهم است.

دکتر نیلی می‌گوید: «در ایران همه چیز بزرگ متولد می‌شود.» بزرگ‌ترین کارخانه‌ی اتوبوس‌سازی خاورمیانه، ‌بزرگ‌ترین … . یعنی همه‌ چیز در همان وهله‌ی اول به صورت بزرگ متولد می‌شود. وقتی در مورد شرکتهای سرمایه گذار خطرپذیر‌ صحبت می‌کنیم مثل این می‌ماند که ناگهان می‌خواهیم یکی از آن کارخانه‌‌های اتوبوس‌سازی بزرگ را متولد کنیم، در حالی‌که شروع کار از سرمایه گذارفرشته است. یعنی باید بستری فراهم کنیم که سرمایه گذار فرشته بیایند. ویژگی‌های فرشته چیست؟ حساب ریال به ریال پولش را دارند. هوشمندانه تصمیم می‌گیرند.  وقتی ما سرمایه‌گذاران خطرپذیر شخصی داشته باشیم، مسیر هدایت می‌شود. اعتقاد من این است که شما اگر بزرگ‌ترین VC بین‌شرکتی را تاسیس کنید،‌ با عرض معذرت باید بگویم آدم‌هایی به آنجا می‌روند که دستمزدهای غیرمتعارف می‌گیرند و خروجی کارشان هم تفاوت زیادی با صندوقهای بازنشستگی نخواهد داشت. همان اتفاقاتی که در صندوقهای سرمایه گذاری بازنشستگان می افتند با لفت‌ولیس کمتر و بیشتر، آنجا رخ خواهد داد. در واقع چیزی که پشت فرشتگان است، بینش، درک و شامه‌‌ای اقتصادی است.

* چرا در ایران از این افراد، چه حقیقی و چه حقوقی، در صنعت بیمه کم داریم؟

نورعلی‌زاده: بله در ایران کم هستند. همان طور که گفتم در ایران همه چیز ناگهان به‌صورت بزرگ متولد می‌شود، این یکی از چالش‌های دشوار پیش‌روی ماست.

* شاید مدل‌های ارائه ضعیف است. مثلاً در بورس ممکن است مدل پذیره‌نویسی به‌گونه‌ای که شخص حقیقی را جذب کند مساعد نباشد. شاید هم امنیت سرمایه‌گذاری در ایران پایین است.

نورعلی‌زاده: بله من با این نظر هم‌رأی هستم. در هر صورت این کار سختی است. چون همه از شرایط ملتهب اقتصادی باخبریم، اما کسانی را هم دیده‌‌ام که به خرید زیاد سکه طلا و … تمایل ندارند و دل‌شان می‌خواهد چیزهای دیگری هم در پورتفوی‌شان داشته باشند.مشاهدات ما این را تایید می‌کند.

* بیمه‌ی سامان هر جا ایده‌ی خوبی پیدا می‌کند سریع روی آن سرمایه‌گذاری می‌کند و هیچ ترسی ندارد. برای نمونه حضور در پلنت. می‌خواهم بگویم همیشه موضوع پول نیست.

نورعلی‌زاده: بله مساله‌ی اصلی پول نیست. مساله آن شخصی است که آن بینش را دارد؛ همان‌ چیزی که به آن سرمایه گذار فرشته می‌گوییم. یعنی در این فضا فرشته ها هستند که باید بالا بیایند و کاری انجام دهند. پشت‌سر آن‌ها دانش، تجربه، ‌مدیریت و موارد این‌چنینی می‌آید. یافتن و انتصاب مدیرعامل و هیات‌مدیره‌‌های حرفه‌ای برای یک شرکت نوپا از تخصصهای یک شرکت سرمایه گذار خطرپذیر یا VC است که بذر آن در اشخاص سرمایه گذار به تدریج کاشته شده و رشد میکند.

* می‌توانیم بگوییم حلقه‌های واسطی باید وجود داشته باشد که در حال حاضر وجود ندارد؟

نورعلی‌زاده: بله دقیقاً. نکته‌ی دیگری هم که شما به آن اشاره کردید و من می‌خواهم تکمیلش کنم این است که سرمایه گذار نابلد به فضای استارت آپی، دنبال سهم حداکثری است. وقتی سرمایه گذار نابلد، سهم حداکثری بگیرد و به خودش بگوید حالا همه‌اش مال من است، رشد استارت آپ متوقف ‌می‌شود. پول در درجه دوم اهمیت است؛ انگیزه یا به قول یکی از دوستانم، آتش درون کارآفرین مهم است.

* آقای دکتر بنیادی شما بعد از جمع‌بندی، نظرتان را در مورد جایگاه نقش ناظر در راهبری اکوسیستم نوآوری بفرمایید.

بنیادی: مدل نقش ناظر مدل تسهیل‌گری است نه تصدی‌گری، ‌آن‌هم با چارچوب و نقشه‌ی راهی که از قبل ترسیم شده است. گفتیم برای انجام این کار می‌بایست ایونتی داشته باشیم که نقش تلنگر و ترویجی را داشته باشد. که این اتفاق افتاد. در مسیر پیش‌رو تغییراتی را اِعمال خواهیم کرد. مدل چندرکنی که خدمت‌تان عرض کردم را درگیر خواهیم کرد. سعی‌مان بر این است که تمام بازیگران درگیر شوند. نکته‌ای که می‌توان با آن مقاومت‌ها را شکست، رفتن سراغ بیمه‌گذاران بزرگ است. جنس بیمه‌گذاران بزرگ از فناوری است. مثلاً نفت می‌خواهد با آن عظمت وارد صنعت بیمه شود. گاهی خودشان می‌گویند اگر شما حاضر نباشید، ما حاضریم خودمان هزینه کنیم و اگر در صنعت بیمه هم نتیجه نگرفتیم، صندوق حمایتی خودمان را ایجاد می‌کنیم. یعنی بیمه‌گذاران بزرگ خود می‌توانند در این زمینه کمک‌کننده باشند. من نه با رویکرد بگیروببندی، بلکه با رویکرد ترویجی و تشویقی فکر کرده‌ام، بازیگرهای مختلف را به‌عنوان بیمه‌گذاران بزرگ، فناوران و صنعت‌گران احصاء کرده‌ام. اینها تجربیاتی دارند که می‌توانند بیاورند. مثلاً شبکه‌ی فروش از صنعت بیمه و شرکت‌های دانش‌بنیان از اکوسیستم نوآوری می‌توانند بیایند و ما هم به‌عنوان رگولاتور می‌توانیم تسهیل‌گر باشیم و با رویکرد تشویقی و اولویت قرار دادن، مشوق‌هایی را برای طرح‌های نوین هم در ارائه‌ی محصولات نوین بیمه‌ای و هم در اصلاح فرایندها بگذاریم. یکی از رویکردهایی که در بیمه‌ی مرکزی اتخاذ کردیم، مقررات‌زدایی است. مثلاً در مورد آیین‌نامه‌ی 102 گفتم مگر ما نرخ را آزاد نکردیم؟ می‌توانیم کارمزد را هم آزاد کنیم. ولی نه اینکه ناگهان آزاد کنیم و بعد با مشکل فنی روبه‌رو شویم و حالا می‌خواهیم دوره‌ی درمان را بگیریم، یعنی شما نرخ درمان را ندهید و از ما تأییدیه بگیرید.

به این نتیجه رسیدیم که همان‌طور که در نهادهای مالی مانند بورس، فرایندهایی مانند اعتبارسنجی، Scoring و Rating داریم، در اینجا هم همین کار را انجام دهیم. یعنی شرکت‌ها را rank کنیم و بگوییم مثلاً rank شما 1 است. وضعیت 1 باید برود توسعه‌ی فناوری. یا بگوییم شما اختیار داری، لازم نیست مدیرت را نزد من منصوب کنی، همین‌که مدیر سرمایه‌گذاری‌ات … در بازار سرمایه دارد، برو و منصوبش کن. شما روی کارمزد آزاد هستی. چرا؟ چون rank بالایی داری. اما از rankهایی پایینی باید مراقبت شود. بنابراین در فضای توسعه‌ی فناوری نگاه تشویقی و rating را لحاظ می‌کنیم.

نکته‌ی بسیار کلیدی و گام نخست تغییر، ایجاد تغییر در نگرش است. بعد دانش، بعد رفتارهای فردی و بعد رفتارهای گروه مطرح می‌شود. اگر نگاه منِ رگولاتور که برای مجوز دادن یا ندادن به محصولی تصمیم می‌گیرم این باشد که «بی‌خیال! کسی که قرار نیست مرا توبیخ کند، چهار تا آدم غیرحرفه‌ای هستند و …» هیچ‌گاه هیچ تغییری اتفاق نمی‌افتد. بنابراین برای ایجاد تغییری، باید ابتدا نگرش را تغییر داد، به‌ویژه در فضای ما. به عینه دیده‌ام که گاهی در جلسه‌ی اعتبارات گفته‌ام که از آن هفته تا این هفته تغییر دیدگاهی در این زمینه نداشته‌اید؟ صریحاً گفته‌اند که چرا داشته‌اند.

* چه راهکارها و ابزارهایی می‌تواند در یک بازه‌ی یک سال و سه‌ ماه می‌تواند به این تغییر نگاه کمک کند؟

بنیادی: برنامه‌مان را تا پایان سال خدمت‌تان عرض کردم. همان‌طور که فرمودند در دوشنبه‌های استارتاپی ایده‌های نوینی می‌آید که این ابزار بسیار مؤثری است. پیدا کردن، متصل کردن، promote کردن. چه داخل صنعت بیمه و چه خارج صنعت بیمه. به‌عنوان مثال محصولی به ما ارائه شد که مربوط به فیشینگ بانکی بود. ما آن را به بانک مرزی وصل کردیم. یعنی در صنعت بیمه نیست. ما نامه زدیم که باید به بانک بروید. آنها هم رفتند و طرح را برای معاون نظارت و معاون فنی پرزنت کردند. درواقع مسئله‌ی ما این است. شعار ما از ابتدا این بوده: تنظیم‌گرِ تسهیل‌گر، نه مداخله‌گر. اگر همین را بتواينم محقق کنيم کافی است. برنامه‌مان تا پایان 1401 مشخص است. در 1402 هم بنا داریم نهادینه کردن فرایند نوآوری در صنعت بیمه را مشخصاً از نهاد ناظر شروع می‌کنیم و نمی‌دانم در سال آینده mature می‌شویم یا نه، اما امیدوارم به آن نزدیک شویم.

*  جناب ارسطو شما هم جمع‌بندی‌تان را از منظر یک قرارگاه نوآوری مطرح بفرمایید

ارسطو: از منظر مرکز نوآوری، توجه بیمه‌ی مرکزی بسیار خوب بوده است. بارها در جلسات بیمه‌ی مرکزی گفته‌ام که معمولاً در مورد اقدامات همه مشارکت می‌کنند. ما زمانی که رویدادی برگزار می‌کنیم، از همه‌ی بازیگران حتی کسانی که دقیقاً شبیه کار ما را انجام می‌دهند، دعوت می‌کنیم. آنها هم در رویدادهایی که می‌گذارند، ما را دعوت می‌کنند. در مورد استارتاپ‌ها همه در ارتباط هستیم. به‌هیچ‌عنوان در حوزه‌ی نوآوری در موضع رقابت با یکدیگر نیستیم. در کشورهای دیگر هم شرکت‌های بیمه‌ای که در بازار با هم در رقابت هستند، با هم ائتلاف می‌کنند و مرکز نوآوری دایر می‌کنند. چون در آن حوزه در موضع رقابت نیستند. بنابراین از این موضوع و رویدادهای دیگر استقبال می‌کنیم. اگر قرار باشد رویداد دیگری ادامه دهد با مشارکت همه‌ی کسانی باشد که در حوزه‌ی نوآوری حضور دارند تا این تنوع وجود داشته باشد. نظرم را در مورد نشر ترویجی و اقدامات اول گفته‌ام. ان‌شالله با کارهایی مثل رسانه‌ی شما این اطلاعات و شفافیت به سایر کسانی که انتقادی دارند نیز منتقل شود.

*  فکر می‌کنید در پایان سال 1402 چه موقعیتی داریم؟

ارسطو: با اقداماتی که دوستان فرمودند، بسیار امیدوارم تغییر دیدگاه‌هایی صورت گیرد و شرکت‌های بیمه به سمت ارتباط بیشتر با استارتاپ‌ها بروند.

فرحی: من از دو منظر بحثم را جمع‌بندی می‌کنم. از نگاه کلان و فراتر از صنعت بیمه، ما باید فکری به حال وضعیت تعاملاتمان با دنیا بکنیم. وضعیت موجود در درازمدت و حتی در میان‌مدت قابل دوام نیست و رشد اقتصادی بالا، مستمر و همه جانبه نیازمند تعاملات سازنده و تبادل سرمایه و فناوری و نیروی انسانی با دنیاست. از منظر درون صنعتی نیز، من با ورود مدیران ارشد قوی از بیرون صنعت هم به نهاد ناظر و هم به شرکت‌های بیمه، کمی نسبت به ایجاد نگاه توسعه‌ای در صنعت و کلیشه‌شکنی امیدوارتر هستم. اگر در تعریف بیمه‌نامه‌های جدید خصوصا خرد-بیمه‌نامه، بخش‌بندی بازار توسط شرکت‌های بیمه و ایجاد تفاوت در برند هر شرکت از منظر قیمت و خدمات اتفاق مهمی بیفتد، می‌توان امید داشت که شعار همیشگی ولی دست نیافتنی صنعت مبنی بر افزایش نفوذ بیمه، تدریجا اتفاق بیفتد.

لینک کوتاهلینک کپی شد!
اخبار مرتبط
ارسال نظر

75  −    =  65