در حالیکه کافکا در کتاب مسخ، انسانی را به تصویر می کشد که با تبدیل شدن به یک سوسک بدهیبت زندگی اش تحت تاثیر قرار می گیرد و یا در کتاب محاکمه اش، انسان هائی را به نمایش می گذارد که تحت قضاوت های ناعادلانه و بروکراسی شکست خورده قرار گرفته اند؛ چگونه می توان تصور کرد که زندگی کافکا با بیمه و مدیریت ریسک گره خورده باشد؟!
ریسک نیوز / آزاده محسنی: شاید برای شما جالب باشد که بدانید، فرانتس کافکا یکی از بزرگترین نویسندگان آلمانی زبان قرن بیستم میلادی و نویسنده کتابهای مشهوری چون مسخ، محاکمه ، قصر ، آمریکا و … در دوره ای از زندگی خود کارمند یک شرکت بیمه بوده و شاید برایتان عجیب تر باشد که بدانید، کافکا در حوزه مدیریت ریسک و پیشگیری از حوادث نیز دستی بر آتش داشته است.
کافکا که زاده شهر پراگ است ، در یکم نوامبر ۱۹۰۷ به استخدام یک شرکت بیمه ایتالیائی به نام آسیکوراتسیونی جنرالی (Assicurazioni Generali) درآمد و حدود یک سال به کار در آنجا ادامه داد.
اما از آنجا که از کار در این شرکت بیمه ایتالیائی رضایت نداشت ، در یک شرکت بیمه حوادث کارگری در پادشاهی بوهم که امروزه بخشی از جمهوری چک است، مشغول بکار شد.
نکته قابل توجه اینجاست که برخلاف آنچه تصور می شود، تعهد و جدیت کافکا در شغل بیمه گری کاملا مشهود بوده، به طوریکه در شرکت بیمه متبوعش پیوسته ترفیع میگرفت و وظایف بسیاری از گزارش نویسی ها بر عهده وی بود.
تعهد کاری وی تاجائی پیش رفت که دقت نظر در گزارش دهی خسارت ها و بررسی حقوقی پروندهها بسیار مورد توجه مدیر عامل شرکت قرار گرفت و بارها مورد تشویق واقع شد.
آنچه که بیشتر می تواند مد نظر این گزارش باشد آن است که برخی منابع وی را مخترع کلاه ایمنی می دانند.
اما چه شد که کافکا به عنوان کارمند یک شرکت بیمه تصمیم گرفت تا کلاه ایمنی را اختراع کند؟
از آنجا که فرانتس کافکا نویسنده شهیر قرن بیستم در شرکت بیمه حوادث کارگری به عنوان کارشناس فعالیت می کردT در حین بررسی پرونده ها متوجه شد، بیشترین آسیبی که کارگران در هنگام کار میبینند، از ناحیهی سر اتفاق میافتد.
در این راستا او در سال ۱۹۱۲ ایدهی ساخت وسیلهای برای محافظت از سر و گردن کارگران را به شرکت خود ارائه داد که مورد استقبال قرار گرفت.
این ادعا از سوی پیتر دراکر استاد مدیریت مطرح شده به طوریکه دراکر می گوید این اختراع توسط کافکا باعث شد تا تلفات انسانی به شدت کاهش یابد و کافکا به همین دلیل از شرکت بیمه مدال افتخار دریافت کرد.
البته لازم بذکر است که پیتر دراکر مستنداتی ارائه نداده؛ اما دقت،تعهد و هوش سرشار وی می تواند مهر تاییدی بر این ادعا باشد.
در کتاب گفتگو با کافکا، شرح دیدار با این نویسندهی بزرگ از زبان فردی که پدرش همکار کافکا در شرکت بیمه بود، آمده است که به گوشه ای ازین اتفاقات اشاره می شود.
تلاش، تخصص و تعهد کافکا در زمان کار در شرکت بیمه و از طرف دیگر هوش سرشار وی می تواند دلیلی بر این باشد که کافکا سالیان پیش بر مقوله ضرورت ارزیابی و مدیریت ریسک توسط شرکت بیمه برای کاهش حوادث و در نتیجه پایین آمدن ضریب خسارت شرکت بیمه اشراف داشته است.
پیتر دراکر اقرار می کند، استفاده از کلاه ایمنی باعث کاهش تلفات جانی کارگران در صنایع آهن بوهم و رساندن آن به ۲۵ نفر در هر هزار نفر شد.
مرور زندگی کافکا به عنوان فردی شهیر و دارای ضریب هوشی بالا نشان می دهد، وی به عنوان کارمندی متخصص در یک شرکت بیمه، ضرورت ورود بیمه گران به پیشگیری از حوادث را درک کرده بوده است.
کافکا در طول زندگی خود، تنها چند داستان کوتاه منتشر کرد که بخش کوچکی از کارهایش را تشکیل میدادند و هیچگاه هیچیک از رمانهایش به پایان نرسید . گفتنی است، کافکا به دوستش ماکس برود گفته بود که پس از مرگش همهٔ نوشتههایش را نابود کند. دوریا دیامانت معشوقهٔ او با پنهان کردن نزدیک ۲۰ دفترچه و ۳۵ نامهٔ کافکا، تا اندازهای به وصیت کافکا عمل کرد. تا هنگامی که در سال ۱۹۳۳ گشتاپو آنها را ضبط کرد. برود برخلاف وصیت کافکا عمل کرد و نوشته فرانتس کافکا را پیش خود نگه داشت. در سال ۱۹۳۹ به دنبال اشغال چکسلواکی به دست نازیها ماکس برود پراگ را ترک کرد و نوشتههای کافکا را منتشر کرد. نوشتهها کافکا خیلی زود توجه مردم و تحسین منتقدان را برانگیخت.
دیدگاه شما چیست؟