شاخصی که با آن رئیس کل عوض می کنند!/ حاکمیت از صنعت بیمه چه می خواهد؟(بخش دوم)
بیمه داری نوین برای اولین بار در صنعت بیمه طی میزگردی شاخص ضریب نفوذ را به نقد گذاشت؛
ثبات: نخستين بار اصحاب صنعت بیمه برای مقامها و نهادهای کشور از شاخص ضریب نفوذ سخن گفتند و الا آنها اصلاً نمیدانستند که ضریبنفوذ چیست. بیمه مرکزی به وزارت اقتصاد و دولت در مورد ضریب نفوذ گزارش داد و تحلیل کرد که در مقایسه با دنیا در کجا قرار داریم و آنها نیز از آن زمان به بعد نسبت به این شاخص حساس شدند./ خسروشاهی:طبق سند چشمانداز 20 ساله، اقتصاد باید هر سال 8 درصد رشد میکرد در صورتی که بقیة اقدامات تکمیلی در صنعت بیمه انجام میشد ضریب نفوذ بیمه هم رشد میکرد؛ اما در سالهای بعد 8 درصد رشد اقتصاد محقق نشد در واقع اقتصاد بزرگ نشد تا رشد ضریب نفوذ نیز محقق شود؛ اما امروز بسیاری از سیاستمداران بدون توجه به این مورد از عدم تحقق ضریب نفوذ ۷ درصد انتقاد میکنند.

به گزارش ریسک نیوز به نقل از نشریه تخصصی بیمه داری نوین ، ضریب نفوذ بیمه به جای کمک به توسعه این صنعت به پاشنه آشیلی تبدیل شده که موجبات تضعیف آن را فراهم کرده است. قرارگیری شاخصی که زائیده نگرش افراد کم شناخت نسبت به اکوسیستم بیمه است در قوانین و مقررات و معیارهای سنجش عملکرد و جایگاه صنعت بیمه باعث شده تا عملا صنعت بیمه مورد بی مهری و قضاوت های نادرست قرار گیرد. اما فرای رفتار و قضاوتی که در ایران نسبت به این شاخص شده ببينیم دنیا چگونه به ضریب نفوذ بیمه نگاه می کند. پرويز خسروشاهی، قائم مقام سابق بيمه مركزي و غلامعلي ثبات، عضو شورای فنی شرکت بیمه ما طی یک میزسخن دو نفره به بررسی این موضوع پرداخته اند.
قسمت اول منتشر شد، قسمت دوم از پی می آید و قسمت سوم در روزهای آتی منتشر می شود:
* ضریب نفوذ با مفهومی که امروز دارد به معیاری برای ارزیابی سیاستگذاران تبدیل شده است که با آن عملکرد رئیس کل، شرکتهای بیمه و… را میسنجند در واقع شاخصهای دیگر را کنار گذاشتهاند.
ثبات: این نکته ناشی از نگاه غلطی است که نسبت به کارکرد صنعت بیمه شکل گرفته است؛ گویی شرکتهای بیمه فقط وظیفه دارند حق بیمه، جمعآوری و خسارت پرداخت کنند و سیاستمداران صنعت بیمه را بر اساس اینکه چقدر حق بیمه تولید و چقدر اشتغالآفرینی و چقدر سرمایهگذاری کرده است ارزیابی میکنند در حالی که ممتازترین و تنها کارکرد منحصر به فرد صنعت بیمه کم کردن سوخت ملی ناشی از حوادث است؛ یعنی مدیریت ریسک. این صنعت ساخته شده تا مدیریت ریسک کند و اگر نتواند شدت و تواتر حوادث در همة رشتهها را در طول یک سال کاهش دهد ضد منافع ملی عمل کرده چون ممکن است موجب بیمبالاتی و بیاحتیاطی بیشتر شود. بر اساس همین نگاه، بیشتر مدیران عامل شرکتها در ابتدای هر سال بودجهریزی و به شعب اعلام میکنند که امسال باید حق بیمه صادره مثلا 50 درصد افزایش یابد در حالی که از دل چنین رویکردی اکچوئری و مدیریت ریسک استخراج نمیشود. متأسفانه چه داخل صنعت بیمه و چه بین سیاستمداران اینگونه مطرح شده که هر قدر حق بیمة بیشتری تولید کنند موفقتر هستند؛ در حالی که از دل حق بیمة بیشتر ممکن است زیان بیشتر بیرون بیاید و به علت مجموعه فعالیت صنعت بیمه خسارت ناشی از حوادث افزایش یابد. نگاه دقیق و درست به صنعت بیمه این است که این صنعت در ادوار مختلف چقدر توانسته مدیریت ریسک انجام دهد و چقدر توانسته سوخت ملی ناشی از حوادث را کاهش دهد.
* در اینجا میتوان شاخص دیگری را مبتنی بر ریسک مطرح کرد؛ مثلاً ریسک ایران عدد 100 است و صنعت بیمه توانسته 20 واحد از این ریسک را پوشش دهد و آن را مدیریت کند؛ آیا میتوان این شاخص را به عنوان شاخص مطرح کرد؟
ثبات: در هیچیک از رشتهها به ویژه رشتههای مسئولیت نمیتوان مجموع ریسک موجود را استخراج کرد؛ اما در رشتههای مشخصی مانند بیمه بدنة خودرو میتوان تعداد ریسک را و میزان پوشش آن را استخراج کرد.
* نکتهای که در اینجا مطرح است اینکه در یک اقتصاد متعارف از 100 واحد ریسک، 50 درصد پوشش داده شود خوب است؛ اما صنعت بیمه امروز 20 درصد را پوشش داده است و باید به 50 درصد برسد.
ثبات: بهتر است به جای اینکه یک حالت ایدهآل در نظر بگیریم و خود را با آن مقایسه کنیم برای رشد تدریجی برنامهریزی کنیم؛ مثلاً ببینیم در سال 1402 چند درصد از اتومبیلها بیمة بدنه دریافت کردهاند یا تعداد بیمهنامههای صادره در بیمهنامههای انفرادی چقدر افزایش یافته است و روند رشد آنها را میتوانید با کشورهای همتراز مقایسه کنید.
* به این ترتیب شاخص مشخصی وجود نخواهد داشت.
ثبات: بله ولی به شما در مقایسة رشد خودتان با دیگران کمک میکند. سادهترین رشتهای که میتوان آن را مقایسه کرد بدنة خودرو است چون آمار آن مشخص است و بیمهگران اختیار کامل ارزیابی ریسک و نرخگذاری دارند و هیچ پارامتر برونزایی آن را محدود نمیکند؛ همینطور همة خودروداران با این بیمه آشنا هستند و به آن نیاز دارند؛ حتی توان پرداخت حق بیمة آن را هم دارند و گاهی حق بیمة این رشته از رشتة ثالث هم کمتر است و بیمهگذاران میتوانند به صورت اقساط آن را پرداخت کنند؛ با همة این اوصاف چرا فقط 15 درصد خودروها بیمه بدنه میخرند؟
بیمة شخص ثالث بهرغم تمام معضلاتی که دارد برای شرکتهای بیمه یک فرصت است و تأثیر بسیار زیادی بر ضریب نفوذ دارد چون بسیار فراگیر و قانونی است و همة دارندگان خودرو مکلفاند سالی یک بار برای خرید بیمهنامه و هر چند سال یک بار برای دریافت خسارت مراجعه کنند؛ اگر از دل بیمه شخص ثالث رضایت نسبی در اید ممکن است، بتوانیم بیمه بدنة بیشتری بفروشیم. همینطور، اگر از دل رشتة بیمة بدنة خودرو رضایت استخراج شود میتوان بیمة آتشسوزی منازل مسکونی هم فروخت؛ رویکرد این بحثها آن است که به چه سمتی حرکت کنیم تا به توسعة صنعت بیمه کمک کنیم و ملموستر و کاربردیتر وارد شویم تا اینکه بحثهای کلی و کلان و فراگیر و مقایسهای را مطرح کنیم.
* آقای ثبات ما با دو گروه مواجهیم؛ گروه اول سیاستگذاران و حاکمیت هستند که نیمه تخصصی محسوب میشوند و گروه دوم اقتصاددانها و… که متخصص هستند؛ بنابراین باید برای هر کدام از آنها شاخصی در نظر گرفت به همین دلیل آنها روی ضریب نفوذ دست میگذارند.
ثبات: مشکل اینجاست که سیاستگذاران و حاکمیت، صنعت بیمه را صنعت تلقی نمیکنند از دید آنها صنعت بیمه یک سازمان تابعة وزارت اقتصاد است که میتوانند برای آن هدفگذاری و برنامهریزی کنند و از آن به عنوان ابزار درآمدزایی و اشتغالزایی بهره ببرند. آنها توجه ندارند که فضای کسبوکار شرکتهای بیمه را تسهیل کنند یا آن را توسعه دهند تا از دل رقابت آنها با یکدیگر، صنعت بیمه هر چه بیشتر رشد کند و توسعه یابد. در جابهجایی مقامات صنعت بیمه نیز این رویکرد را به وضوح مشاهده میکنید آنها دنبال یک سازمان مطیع هستند؛ البته این رفتار ناشی از عملکرد صنعت بیمه نیز است. نخستين بار اصحاب صنعت بیمه برای مقامها و نهادهای کشور از شاخص ضریب نفوذ سخن گفتند و الا آنها اصلاً نمیدانستند که ضریبنفوذ چیست. بیمه مرکزی به وزارت اقتصاد و دولت در مورد ضریب نفوذ گزارش داد و تحلیل کرد که در مقایسه با دنیا در کجا قرار داریم و آنها نیز از آن زمان به بعد نسبت به این شاخص حساس شدند.
خسروشاهی: من با آنچه آقای ثبات در مورد گزارش بیمهایها بیان کردند موافق نیستم. در واقع از اینکه گزارشهایی ارائه نکنیم یا اقداماتی انجام ندهیم؛ چون ممکن است سیاستگذاران از آن سوءاستفاده کنند موافق نیستم.
ما باید بین هدف و خطمشی و قانون تفکیک قایل شویم؛ فرض کنید مثلاً رئیس کل صنعت بیمه قصد دارد ضریب نفوذ صنعت بیمه را از یک به دو برساند این هدف اوست و ممکن است به آن برسد یا ممکن است نرسد؛ اما در این راستا نیاز است خطمشیهایی برای رسیدن به آن هدف تعریف کند و ذیل آن اقداماتی انجام دهد که ممکن است بعضی از آنها به قانون نیاز داشته باشد یا برخی از آنها به مجوز وزیر نیاز داشته باشد و … .
در سال ۸۷ این مسئله مطرح شد که ضریب نفوذ بیمه ایران را به متوسط جهانی برسانیم؛ ماجرا به این شکل بود که طبق سند چشمانداز 20 ساله، اقتصاد باید هر سال 8 درصد رشد میکرد در صورتی که بقیة اقدامات تکمیلی در صنعت بیمه انجام میشد ضریب نفوذ بیمه هم رشد میکرد؛ اما در سالهای بعد 8 درصد رشد اقتصاد محقق نشد در واقع اقتصاد بزرگ نشد تا رشد ضریب نفوذ نیز محقق شود؛ اما امروز بسیاری از سیاستمداران بدون توجه به این مورد از عدم تحقق ضریب نفوذ ۷ درصد انتقاد میکنند درحالیکه رشد آن منوط به پیشفرضهایی است و اگر آنها اتفاق نیفتند رئیس کل بیمه مرکزی و تمام صنعت بیمه هم نمیتوانند کاری کنند در واقع اگر تمام اقدامات لازم توسط صنعت بیمه هم انجام شود باز هم آن رشد محقق نخواهد شد؛ چون پیششرطها فراهم نشدهاند.
* آیا میزان ریسک اقتصاد ایران قابل محاسبه است؟ در همة کشورها قطعاً صد درصد را پوشش نمیدهند؛ به صورت نرم 50 درصد را پوشش میدهند و ایران نیز 20 درصد را پوشش میدهد بنابراین ما 30 درصد از جهان عقبتر هستیم آیا چنین شاخصی قابل محاسبه و ارائه هست؟
خسروشاهی: اگر این موضوع را به عنوان یک پروژه تعریف کنید تا حدی میتوان آن را اندازه گرفت. ولی کار بسیار دشوار و پر هزینهای است. در واقع به لحاظ نظری امکانپذیر است؛ ولی کسی آن را انجام نمیدهد؛ چون بسیار پر هزینه است و فایدهای متناسبی هم ندارد.
در کمتر جایی در دنیا سیاستگذاران و حاکمیت دنبال این هستند که ضریب نفوذ صنعت بیمة خود را بالا ببرند ممکن است یک صنف چنین کاری بکند؛ مثلاً صنف بیمه در کشوری اقداماتی انجام دهند تا سهمشان را از اقتصاد کشورشان افزایش دهند تا سود بیشتری کسب کنند؛ ولی حاکمیتها دنبال چنین چیزهایی معمولا نیستند.
ادامه دارد…..