تمام حرف‌های آقای “س” یک داستان است

در ادامه هشتمین جلسه رسیدگی به پرونده اختلاس از شرکت بیمه ایران، “ج.الف” به دستور قاضی مدیرخراسانی در جایگاه قرار گرفت و گفت: تمام حرف‌های آقای “س” یک داستان است زیرا آشنایی من با “س” از سال ۸۵ است که در آن زمان اصلا آقای “ر” را نمی‌شناختم. چرا بنده آبروی مسلمانی را بریزم به خاطر اینکه به آقای “س” دیکته شده این حرف را بزند و اسم “ر” را ببرد.

به گزارش ریسک نیوز، به نقل از ایسنا وی ادامه داد: من قبل از آشنایی با "ر" و دیوان محاسبات، با "س" آشنا شدم لذا هم او دروغ می‌گوید، هم "خ" و هم "ح" دروغ می‌گویند. همه اینها را با سند و مدرک اثبات می‌‌کنم.

"ج. الف" اظهار کرد: "س" استاد کلاهبرداری و اخاذی است. مشخص است چه کسی اخاذی کرده است. آقای "الف" هم مدیر آستان قدس رضوی است و چون زمین ولنجک مربوط به آستان است. من زمین را تحویل گرفتم و پیش آقای "الف" رفتم و تمام مراحل قانونی توسط دفترخانه و با حضور او انجام شده است.

وی گفت: "س" دروغ می‌گوید و از مقامات قوه قضاییه یاد می‌کند. من زمین ولنجک را خریداری کردم. ایشان از من پرسید با زمین می‌خواهی چکار کنی و من گفتم می‌خواهم سه طبقه بسازم که در یک طبقه آن خودم، در طبقه دیگری خواهرم و در طبقه سوم آقای "ط" بنشیند.

وی ادامه داد: ایشان بگوید من کجا به همراه او به مجتمع قضایی اقتصادی رفته‌ام؟ استعلام کنید. همه جا دوربین دارد. برای چه آبروی هر کسی را می‌برند. اگر من با آقایانی از دستگاه قضایی که "س" اسم آنها را برد ارتباط داشتم شما بگویید.

این متهم اظهار کرد: "س" به بانک‌ها بدهکار بود و مجبور بود این کارها را انجام دهد. او استاد اخاذی است. سال 85 کجا و سال‌های 87 ـ 88 کجا؟ چرا مدام اسم آقای "ر" برده می‌شود تا آبروی او ریخته شود. این امر به خاطر این است که به "س" دیکته کرده‌اند اسم "ر" را ببرد و به او گفته‌اند اگر اسم "ر"‌ را ببری، آزاد می‌شوی.

وی تصریح کرد: "س" ادعا کرده که من سفارش او را نزد بانک کرده‌ام، این کذب محض است. او در بانک ملی آقای "ت" را دارد. آقای "ت" در برج فرشته حضور داشت. چرا الان دروغ می‌گوید؟ او به من گفت مواظب باش زیرا وزارت اطلاعات دنبال توست و دارد حساب‌ها را بررسی می‌کند. آقای "ت" در ماشین برای "س" امضا می‌کرد. به غیر از "ت" افراد دیگری هم برای او امضا می‌کردند که الان نمی‌خواهد اسم آنها را ببرد.

"ج. الف" با بیان اینکه صادراتی توسط "س" صورت نگرفته است،‌ گفت: همه این حرف‌ها دروغ است. من به الکی سود نشان دادند. حالا آقایان هر چه می‌خواهند انکار کنند. عیبی ندارد. آنها امامزاده هستند.

وی با بیان اینکه شرکت‌های "س" وجود خارجی نداشته است، گفت: اسم آقای تمدن را می‌آورند در صورتی که تمدن یک دکتر ارتوپد است. اصلا آقای تمدن استاندار در این تاریخ که "س" می‌گوید استاندار نبوده است. دکتر تمدن یک پزشک است و این تمدن استاندار نیست. با آبروی مردم بازی نکنید. به اینها یاد داده‌اند این را بگویند و اسم آقای "ر" را ببرند.

"ج.الف" گفت: همه بانک‌ها برای "س" کار می‌کردند. او رشوه می‌داد و من گزارش را به "ر" دادم. من مانند یک انسان و یک بچه ولایتی کار می‌کردم. هر کاری هم که ادعا می‌کنند توسط من انجام شده مدرکش را ارائه کنند. اگر من پیش هر کسی بودم آن را با مدرک ارائه کنید. چرا الکی گفته می‌شود من پیش افرادی از دستگاه قضایی بوده‌ام؟

وی ادامه داد: قضیه تلفن کردن هم دروغ است. شما یک نفر را بیاورید که بگوید "ج.الف" از سوئد به او تلفن کرده است. "س" استاد کلاهبرداری است. من که چک دادم بی‌سوادم اما او که باسواد است و مقررات چک را کاملا می‌داند.

"ج. الف" گفت: یک روز "س" در ونک سراغ من آمد و با هم به رستوان شاندیز رفتیم. آنجا به من گفت بنویس تمام چک‌ها وصول شده و تمام وکالت‌ها باطل است. آن آقایی همراهش بود و در ماشین برای من اسلحه کشید را یادم می‌آید.

قاضی مدیرخراسانی به "ج. الف" گفت: این مطالب را قبلا گفته‌اید اگر حرف جدیدی دارید بگویید.

متهم گفت: "س" می‌خواهد آبروی افراد را ببرد. به سیدالشهداء همه اینها دروغ است. اگر او با من پیش "ر" رفته است دوربین وجود دارد.

 

در ادامه این جلسه بار دیگر "د. س" به دستور قاضی در جایگاه قرار گرفت و در واکنش به صحبت‌های "ج. الف" گفت: ایشان بیشتر از خودش دلش برای "ر" می‌سوزد. در مورد اینکه آقای "ت" برای من در ماشین امضا می‌کرده است باید بگویم این مطلب دروغ است. کدام مصوبه هیات مدیره را در ماشین امضاء می‌کنند؟

وی تصریح کرد: یک روز آقای "ج. الف" به دفتر من آمد و گفت ترتیبش را دادیم. من پرسیدم ترتیب چه کسی را؟ او گفت ترتیب داوود احمدی‌نژاد را دادیم.

قاضی مدیرخراسانی گفت: اینها اصلا ارتباطی به پرونده ندارد. بفرمایید بنشینید.

متهم گفت: می‌خواهم آقای احمدی‌نژاد، آقای "ر"‌ را بشناسد.

قاضی مدیرخراسانی گفت: نیازی نیست شما به آقای احمدی‌نژاد خط بدهید، بفرمایید بنشینید.

ادامه دارد…

اولین نفر امتیاز دهید

دیدگاه شما چیست؟