سناریوهای محتمل در دگردیسی دیجیتال/ محمود فراهانی
موجسواری از جنس دیجیتال در ظاهر هیچ خطری ندارد و میتواند بسیار جذاب باشد؛ اما در باطن اینگونه نیست؛ اگر موجسواری بلد نباشیم هم خودمان را غرق کردهایم و هم جماعتی را که در ساحل به انتظار ما نشستهاند.

مفهوم دگردیسی یا تحول، وقتی کنار دیجیتال مطرح میشود صحبت از دو موجودیت در قبل و بعد از دگردیسی است. موجودیت قبل از دگردیسی با بعد از آن تفاوتهای بنیادین دارد و بدون درک این تفاوتها اساساً باعث گمراهی حتی در تعریف مسئله خواهد شد.
قبل از آنکه حتی بخواهیم مسئله را تعریف کنیم باید به این سؤال پاسخ دهیم که خود را «بر» یا «در» موجودیت میپنداریم؟ به تعبیر دیگر ما بر موجودیت اشراف داریم یا در درون موجودیت هستیم؟ اگر خود را «در» درون موجودیت تصور میکنیم؛ دارای چه نقطه و جایگاهی هستیم؟ مغز، قلب یا یکی از اعضاء یا بخشی از اعضاء سیستم هستیم و اگر خود را «بر» سیستم قلمداد میکنیم میزان اثرگذاری ما بر سیستم چقدر است؟ آیا اساساً میشود هم «بر» بود و هم «در»؟ اگر امکانِ داشتن موجودیت دوگانه برای عضوی از اعضاء امکانپذیر است باید او مشخص شود.
سؤال دوم اینکه موجودیتی که از آن نام میبریم؛ اساساً چه کلیت و آن کلیت دارای چه خصیصههای است؟ آیا یک کشور است؟ یک اقتصاد است؟ یک حیوان دوزیست است؟ یا یک شاکله فکری است؟
پاسخ به هر یک از این سؤالات میتواند مسیر تحلیل ما را متفاوت کند.
اگر موضعمان را نسبت به موجودیتی که دربارة دگردیسی آن صحبت میکنیم مشخص نکنیم؛ حتی قادر نیستیم مسئله را درست تعریف کنیم.
سناریوی اول
فرض را بر این میگذاریم که هر یک از ما بخشی از سیستم و درون آن هستیم؛ در چنین وضعیتی ما نیز بخشی از تغییر خواهیم بود و طبعاً این احتمال هم وجود دارد که حین پروسه تغییر از سیستم حذف شویم؛ مانند بعضی از اجزاء دوزیستان که پس از دگردیسی وجود ندارند. نکته دیگر آنکه چون ما بخشی از تغییر هستیم؛ بنابراین در این فرایند، امکان تصمیمگیری نداریم؛ بلکه بخشی از تصمیم هستیم. همه اجزاء اکوسیستم، ضریبی از اثرگذاری را در فرایند تغییر دارند؛ اما همین میزان ضریب نیز در ژنتیک سیستم نهفته است و چندان در اختیار ما نیست.
وقتی از ژنتیک و ژنومِ سیستم صحبت میکنیم این فرضیه قوت میگیرد که رمزینههای روی مولکول دیانای تا چه میزان تکاملیافته هستند؛ اگر ژنها دارای دستورالعملهای پیشرفتهتر باشند طبعاً مدل و زمان تغییرهای بنیادین متفاوت است با نظامهایی که ژنتیکشان دستورالعملهای ضعیفتر را دارا هستند.
نقش اصلی مولکول دیانای ذخیرهسازی طولانیمدت اطلاعات ژنتیکی و دستوری است؛ وقتی صحبت از ذخیرهسازی میکنیم یاد مراکز دادهای یا همان دیتاسنترهایی میافتیم که در نقاط مختلف جهان به اشکال متفاوت وجود دارند. حافظه تاریخی ما چه دستورالعملها و دادههایی را ذخیره کرده است؟ توان تحلیلگری و پردازش اطلاعات مراکز دادهای ما یا همان حافظه تاریخی ما چقدر است؟ همه اینها ما را به این نقطه رهنمون میکند که قبل از هر اقدامی بدانیم هم از نظر تاریخی و هم «جغرافیای سیاسی و فناوری» کجا قرار داریم.
اگر بر اینکه کجا هستیم اشراف پیدا کنیم طبعاً تصمیمات و اقدامات ما بیشتر متناسب با وضعیت حاکم است و هزینههای کمتری روی دست سیستم میگذارد.
سناریوی دوم
فرض بر این است که ما «بر» سیستم هستیم؛ یعنی خارج از سیستم قرار داریم. در چنین شرایطی باید مشخص کنیم نسبت ما با سیستم چیست؛ همچنین کیفیت و کمیت این نسبت چگونه است؟ آیا سیستم در درون ماست یا اینکه ارتباط ما طولی یا عرضی است؟ یعنی سیستم ذیل یا صدر ماست یا موقعیتی موازی داریم؟ طبعاً برای هر یک سناریویی ویژه قابل خوانش است.
همچنین چه نوع گفتمانی بین ما و سیستمی که دگردیسی قرار است بر آن واقع شود وجود دارد؟ گفتمان اجباری از جنس دستور است یا انتخابی؟
همچنین گفتمان بین ما و سیستم، قهری است یا از جنس پذیرش و مجذوبیت؟ اساساً ما چقدر مورد وثوق سیستم هستیم؟ آیا سیستم، ما را به اجبار پذیرفته یا از اینکه همراه هستیم خوشحال است؟
همه این سؤالات بخشی از مواردی است که باید قبل از تعریف هر مسئله و اتخاذ هر تصمیمی بدانیم.
کیفیت گفتمان با پیرامون
وقتی صحبت از دگردیسی دیجیتال میکنیم باید مشخص کنیم که منظورمان شبکه بانکی است، اقتصاد است یا کل حاکمیت و دیگر اینکه آیا هر سه این موجودیتها به هم پیوسته نیستند؟ طبعاً پاسخمان مثبت است؛ وقتی از موجودیتهای به هم پیوستهای مانند حاکمیت، اقتصاد و بانکداری سخن به میان میآوریم که بیشتر ارتباط طولی با یکدیگر دارند و بانکداری بخشی از اکوسیستم اقتصادی و اکوسیستم اقتصادی بخشی از اکوسیستم حاکمیت است طبعاً معادلات موجود در طراحی مسئله ما تفاوت خواهد کرد؛ همچنین کیفیت روابط بین سه سیستم بالا از مواردی است که برای تعریف مسئله درسهای زیادی دارد. تعریف ذینفعان هر یک از اکوسیستمهای مورد اشاره و روابط مشترک میان سه اکوسیستم از مواردی است که در صورت درک و مطالعه درست میتواند کیفیت طراحی مسئله را دگرگون کند. میزان توسعهیافتگی ژنتیکی از نظر تاریخی و جغرافیای سیاسی و فناوری از اهمیت بالایی برخوردار است.
نتیجه نهایی
در این نوشته بیشتر دگردیسی دیجیتالی در بانکداری مطرح است. با فرض پذیرش این مسئله ذینفعان اصلی عبارتاند از مردم، بانکها، مشتریان خرد و شرکتی بانکها، بانک مرکزی، وزارت اقتصاد، قوای سهگانه (دولت، قوة قضائیه، مجلس) و کل حاکمیت. در چنین صورتی هر یک از ذینفعان اگر تصمیمی مرتبط با دگردیسی دیجیتال اتخاذ قرار است کنند ابتدا باید موارد بالا را مبنی بر اینکه دقیقاً کجای سیستم قرار دارند(بر یا در سیستم)، دارای چه شرایطی نسبت به پیرامون و چه نوع گفتمانی با اجزائ دیگر هستند را مطالعه کنند و جایگاه خود را دریابند این فرایند موجب می شود مسئله را به درستی طرح کنند. چنانچه اصل مسئله درست تعریف شده باشد حل آن طبعا سخت نخواهد بود یا دست کم سیستم را به انحراف و هزینه های گزاف نخواهد کشاند.
ماهنامه بانکداری آینده