از تحصیل در دانشکده امور اقتصادی تا مدیر عاملی بیمه آسیا چگونه گذشت؟ // 80 درصد اختیاراتم را واگذار کردم

اولین گفتگوی اختصاصی مسعود بادین

80 درصد حدود اختیاراتم را به معاونانم واگذار و از آنها خواهش کردم که 80 درصد اختیارات‌شان را به مدیران‌شان بدهند و از مدیران نیز خواهش کردم که 80 درصد اختیارات‌شان را به سرپرست استان‌ها واگذار کنند.

مسعود بادین از معدود مدیران عامل در صنعت بیمه است که از نقطة شروع تحصیل و حرفة خود و حالا مدیرعاملی  در یک شرکت بیمه فعالیت کرده است.
گفتگوی بیمه داری نوین با وی ازین جهت جالب توجه بود که  تجارب وی از زمان دانشجوئی تا مدیر عاملی را نشان می دهد.

وی در خلال گفته هایش اذعان داشت: «80 درصد حدود اختیاراتم را به معاونانم واگذار و از آنها خواهش کردم که 80 درصد اختیارات‌شان را به مدیران‌شان بدهند و از مدیران نیز خواهش کردم که 80 درصد اختیارات‌شان را به سرپرست استان‌ها واگذار کنند.»
گفتگوی نشریه بیمه داری نوین را با وی می خوانیم:

* آیا تصور می‌کردید امروز مدیرعامل بیمة آسیا باشید؟
دور از ذهن نبود. من برای زندگی‌ام برنامه‌ریزی داشتم به طوری‌که برای ورود به دانشگاه می‌توانستم سه رشتة مختلفِ بانک، بیمه و حسابداری را انتخاب کنم و از میان این سه رشته بیمه را برگزیدم و در سال 1367 در دانشگاه امور اقتصادی که امروز با دانشگاه خوارزمی ادغام شده است، پذیرفته شدم. اساتید آن دوره اکثراً توانمندان صنعت بیمه از جمله آقایان ایثاری، گرانمایه، دستباز، ضمیری، شاکری، عرب‌مازار، امین و اغلب مدیران بیمة مرکزی بودند. به یاد دارم این اساتید هنگام تدریس می‌گفتند که ما شما را برای مدیریت‌های آیندة ایران پرورش می‌دهیم.

* چگونه وارد شرکت بیمة آسیا شدید؟
در آن زمان مباحث در کلاس‌ها فقط حالت تئوری نداشت؛ بلکه صبح تا ظهر در اداره کار می‌کردیم و بعدازظهر نیز سر کلاس دانشگاه حضور می‌یافتیم. در واقع دانشگاه اقتصاد شیوة کارورزی و کارآموزی توأم با درس را از یک شیوة خارجی الگو گرفته بود. بر اساس همین الگو من وارد شرکت بیمة آسیا شدم و صبح‌ها در شرکت مشغول به کار بودم و عصرها به دانشگاه می‌رفتم.
از دانشجویان اقتصاد، من اولین شخصی بودم که در صنعت بیمه سمت گرفتم. به محض فارغ‌التحصیلی در سال 72 ریاست شعبة تبریز را بر عهده گرفتم تا اینکه مرحله به مرحله به اینجا رسیدم.
معتقدم هم‌دوره‌های من در دانشکدة اقتصاد یکی از موفق‌ترین‌ها در کشور هستند؛ چون آنها هم‌اکنون بیشترین تصدی را در وزارتخانه‌هایی همچون وزارت اقتصاد، گمرک، حسابرسی و … بر عهده دارند.

* آزمون پذیرش دانشکدة اقتصاد دو مرحله‌ای بود چگونه از مرحلة دوم و مصاحبه‌ها گذر کردید؟
من برای مصاحبة ورودی دانشگاه اقتصاد مستقیماً از جبهه به تهران آمدم. آن زمان اینترنت و وسایل ارتباطی گسترده‌ای وجود نداشت. نام قبول‌شدگان مرحلة اول در روزنامه درج شده بود، من آخرین روز مصاحبه از قبولی خودم در مرحلة اول آگاهی پیدا کردم؛ بنابراین سریع خود را به تهران رساندم و با همان لباس جبهه وارد سالن مصاحبه شدم؛ چون برای تعویض لباس وقت نداشتم.

* برداشت‌تان در دوران دانشجویی از بیمة آسیا چه بود؟
من از اولین ورودی‌های دانشکده بودم؛ بنابراین می‌توانستم از میان چهار شرکت بیمه، یکی را انتخاب کنم؛ ولی چون متولد ارومیه هستم و دیده بودم که بیمة ایران در ارومیه چندین شعبه داشت؛ ولی بیمة آسیا فقط یک باجه داشت؛ بنابراین آسیا را انتخاب کردم که در آینده نمایندگی‌های این شرکت را توسعه دهم و بر همین اساس بَعدها در ارومیه 10 سال سرپرست استان بودم؛ اما تقدیر، مجدداً من را به تهران بازگرداند.

* با توجه به اینکه دانشجو بودید آیا از سوی کارکنان به راحتی پذیرفته شدید؟
پذیرش دانشجویانی که وارد شرکت بیمة آسیا شده بودند برای سایر کارمندان سخت بود. آنها حاضر نبودند آموزشی به ما بدهند؛ حتی به یاد دارم اوایل ما را در امور مربوط به بایگانی قرار می‌دادند. زمان زیادی صرف شد تا دانشجویان در شرکت، مورد پذیرش قرار بگیرند.
معتقدم؛ نسبت به دانشجویان دورة اول دانشکدة اقتصاد نه در مجموعة بیمة آسیا بلکه در کل وزارتخانه‌ها دافعة بیشتری وجود داشت.

* شما در اردیبهشت سال 72 فارغ‌التحصیل و بلافاصله رئیس شعبة تبریز شدید. این یک اتفاق مثبت بود و نشان می‌دهد که شما یک دانشجو – کارمند موفق بودید.
از دلایل موفقیت من در آن دوره این بود که پس از دریافت هر واحد تلاش می‌کردم که هم‌زمان در آن رشتة بیمه‌ای مشغول به کار شوم؛ ولی خیلی از دوستان چنین اعتقادی نداشتند و می‌گفتند که شما که در یک رشته اشراف پیدا کردید؛ چرا وارد رشتة دیگری می‌شوید. آقایان ضمیری، شاکری و ساعتی اساتید من بودند از آنها خواهش می‌کردم که در رشته‌های مختلف بیمه‌ای جابه‌جا شوم؛ مثلاً شش ماه در یک بخش و مدتی در بخش دیگر فعالیت می‌کردم؛ به این ترتیب در همة رشته‌ها کار کردم و این به افزایش آگاهی من در رشته‌های مختلف بیمه‌ای کمک کرد.

* تحلیلتان از اولین روزی که به تبریز رفتید، چیست؟
تبریز یکی از شعب برتر و قدیمی بیمة آسیا بود به طوری که قرار بود این شعبه به سرپرستی ارتقاء یابد. همین‌طور هم شد و با ورودم به تبریز این شعبه به سرپرستی تبدیل شد و رئیس شعبة مرکزی به سرپرست استان گمارده شد و من نیز به ریاست شعبة مرکزی منصوب شدم.

* آقای بادین چطور شد که ترکیب پرتفوی بیمة آسیا تغییر کرد؟
برنامه‌ریزی‌های بسیاری صورت گرفت و الزاماتی بر ستاد و شبکة فروش وارد شد؛ وقتی سهمیه‌ای به نماینده‌ها می‌دادیم از آنها می‌خواستیم که با یک کارت ثالث دو بیمة عمر و پس‌انداز و سه بیمة آتش‌سوزی بیاورند و از آنها حمایت و به آنها کمک می‌کردیم که در این مسیر قرار بگیرند.
من به همکارانم در شرکت تأکید می‌کنم که با تمرکز بر ثالث وارد عمل نشوند؛ چون با وجود اینشورتک‌ها و مباحث دیگر شاید کسانی که در یک رشته به ویژه اتومبیل فعالیت می‌کنند در آینده موفق نشوند؛ بنابراین تلاش ما بر این است که آنها را در مسیری همچون بیمه‌نامه‌های عمر و زندگی قرار دهیم که هم ماندگار است و از طرفی تا چهار الی پنج سال کارمزد می‌آورد و می‌توانند خود را ترمیم کنند؛ ولی بیمه‌نامه‌های ثالث، اجباری هستند و با اقدامات برخی شرکت‌ها در حال رقابتی شدن است که چشم‌انداز مطلوبی برای شرکت‌ها ندارد.

* به نظرتان تفاوت شما در آن زمان که مدیر شعبه بودید با مدیران شعبه‌های امروزی چیست؟ با توجه به اینکه امروز شعبه‌ها زیرساخت آی‌تی دارند. به نظرم کار شما خیلی سخت‌تر بود؛ چون همة فرآیندها دستی انجام می‌شدند؛ ولی امروز الکترونیکی شده‌اند.
باید به نکته‌ای اشاره کنم و آن اینکه هر قدر علم پیشرفت می‌کند تقلب هم پیشرفت می‌کند. آن زمان سادگی‌هایی وجود داشت که امروز وجود ندارد؛ البته تکنولوژی، کار را روان‌تر می‌کند. امروز می‌توان به صورت آنلاین همة شعبه‌ها را رصد کرد.
نکتة دیگر اینکه مشکلاتی که آن زمان داشتیم امروز نداریم. به یاد دارم زمانی که به عنوان کارآموز در مرکز فعالیت می‌کردم بولتن‌هایی را به صورت دستی تهیه می‌کردیم و پنج کاربن زیر پنج برگ قرار می‌دادیم و آن‌قدر به خودکار فشار می‌آوردیم که خودکارمان می‌شکست یا کل بیمه‌نامة اتومبیل را به صورت دستی می‌نوشتیم و برای بیمة مرکزی ارسال می‌کردیم؛ اما امروز به صورت آنلاین می‌توان بیمه‌نامه را برای بیمة مرکزی ارسال کرد.
در آن زمان برای پرداخت خسارتِ یک بیمه‌نامه حتماً باید تأییدیه می‌دادیم؛ مثلاً شخصی که اتومبیلش را در شهر تبریز بیمه ولی در تهران تصادف کرده بود؛ حتماً از تهران با ما تماس می‌گرفتند که آیا ایشان حق بیمه‌اش را پرداخت کرده است یا نه. آن را برای ما فکس کنید یا بخوانید؛ ولی امروز همة اینها به صورت آنلاین از طریق اینترنت انجام می‌شود.

* در صحبت‌های‌تان به افزایش تقلب اشاره کردید؛ چرا باید با وجود فناوری که باعث شفافیت بیشتر می‌شود تقلب رشد کرده باشد؟
تکنولوژی روزبه‌روز پیشرفت می‌کند و تقلب‌ها نیز پیچیده و کشف آنها سخت‌تر می‌شود. در گذشته مردم از قوانین، آگاهی نداشتند؛ اما امروز با وجود فضای مجازی دو نوع آگاهی در این زمینه دارند؛ نوع اول افرادی که به حق و حقوق خود واقف می‌شوند و نوع دوم افرادی که ذهن تخلف‌گرا دارند و از این قوانین به نحو دیگری استفاده می‌کنند؛ به مثالی در این‌باره اشاره کنم؛ گروه‌هایی هستند که از خسارت‌دیدگان به ازای زنده کردن پول از صنعت بیمه پول دریافت می‌کنند آنها با ابزارهای موجود و ترکیب قوانین، خسارت بیشتری از صنعت بیمه می‌گیرند.
اخیراً برخی ارزیابان خسارت به واسطه‌هایی میان شرکت بیمه و زیان‌دیده تبدیل شده‌اند؛ مثلاً شرکت بیمه به یک زیان‌دیده دو میلیون تومان می‌دهد و ارزیاب خسارت در ازای مقداری پول به زیان‌دیده قول می‌دهد که سه میلیون تومان از صنعت بیمه بگیرد؛ اما از شرکت بیمه چهار میلیون تومان خسارت می‌گیرد.

* به نظرتان افزایش تقلب‌ها ناشی از عدم ارتقاء ساز و کارها و مقررات است یا عدم ارتقاء اخلاق حرفه‌ای و اجتماعی؟
افزایش تقلب‌ها ناشی از هر دوی آنهاست. متأسفانه اجرای قانون مسیر درست خود را طی نمی‌کند و ضعف‌های قانونی بسیاری داریم؛ چرا که بخشنامه‌ای صادر اما فردای آن، طی روندی آن قانون نقض می‌شود. متقلبان همة ضعف‌ها را کنار هم قرار می‌دهند و سوءاستفاده می‌کنند.
از علل دیگری که سبب افزایش تقلب‌ها می‌شود عدم ارتقاء اخلاق است. کسی که اخلاق حرفه‌ای را سرلوحة عملکرد خود قرار دهد، بر این امر واقف است که خسارتی که از شرکت بیمه به او پرداخت می‌شود متعلق به میلیون‌ها سهام‌دار است. شرکت بیمه حق بیمه‌ها را جمع می‌کند تا اگر به یکی از بیمه‌گذاران خسارت وارد شد خسارتش را پرداخت کند که یکی از تعاریف اصلی بیمه نیز همین است.

* شاید ساز و کارهای فناورانه به اندازة کافی متحول نشده‌اند؛ ولی اگر ساز و کارها درست طراحی و پیاده‌سازی شده بود برخی ارزیابان خسارت واسطة بیمه‌گر و بیمه‌گذار نمی‌شدند.
در گذشته میزان تقلب‌ها کمتر بود؛ اما نه به این دلیل که شرکت‌های واسط وجود نداشتند؛ چون شرکت‌های واسط در همه جای دنیا وجود دارند.
اصل وجودی بیمه برای رفاه جامعه و اطمینان‌بخشی به مردم است. حال چه اتفاقی افتاده که امروز میزان تقلب‌ها افزایش یافته است؟ معتقدم در گذشته اخلاق جایگاه بالاتری داشت. بزرگ‌ترین و اصلی‌ترین نکته در صنعت بیمه اصل حسن نیت چه از سوی بیمه‌گذار و چه از سوی بیمه‌گر است. شرکت بیمه هنگام پرداخت خسارت نباید نسبت به بیمه‌گذار بدبین باشد و باید حق بیمه‌گذار را تمام و کمال بپردازد. بیمه‌گذار نیز باید همة واقعیت را بیان کند؛ بنابراین حسن نیت دوطرفه است.

* سال 75 هم‌زمان انتقال شما به تبریز، دوران ریاست جمهوری آقای رفسنجانی با شعار سازندگی پایان یافت و ما وارد دوران اصلاحات در سال 76 شدیم شما در طول سه سال چه تجربه‌ای داشتید و آیا توانستید تغییراتی ایجاد کنید که نقطة عطفی در شعبه باشد؟
اولین اقدام من پس از ورود به شعبه جذب کارکنان جدید بود؛ چون بسیاری از کارمندان، سن و سال بالایی داشتند. کسانی که در آن دوره جذب شدند افراد بسیار توانمندی هستند. معاونان امروز شعبة تبریز هم‌دورة کسانی هستند که آن زمان جذب شدند.
از اقدامات دیگر، افتتاح شعبه در شهرهایی همچون اردبیل بود که شعبات کمی در آنها داشتیم.
زمانی که در شعبة تبریز مشغول به کار بودم استانداری جلساتی در شورای اداری برگزار می‌کرد که ما نیز به این جلسات دعوت می‌شدیم این جلسات سبب شد که کم‌کم بیمه‌ها شناخته شوند و جایگاه خود را پیدا کنند. به یاد دارم زمانی که آقای عبدالعلی‌زاده استاندار تبریز بود به بیمه‌ها بهای بسیاری می‌داد. در دورة ایشان بیمة آسیا در تبریز شکوفا شد و رونق یافت ضمن اینکه توانست تعاملات فراصنعتی ایجاد کند.

* در چه شهرهای دیگری در شعبه حضور داشتید؟ و در نهایت چه زمانی به تهران و اکنون رسیدید؟
من حدود یک سال و نیم در تبریز حضور داشتم؛ سپس به تهران آمدم و چهار سال رئیس شعبه بازار تهران بودم؛ بعد از آن بیش از چهار سال به عنوان ریاست شعبة اصفهان فعالیت کردم، پس از آن 10 سال در ارومیه و حدود دو سال در شیراز بودم. امروز هم در تهران در خدمت شما هستم.

* بیشترین عمر مدیریت‌تان در ارومیه بوده است. در این شهر چقدر موفق بودید؟
وقتی به ارومیه رفتم هفت نمایندگی فعال وجود داشت؛ ولی وقتی از ارومیه بیرون آمدم 73 نمایندگی فعالیت می‌کردند.

* آیا شعبات در استان‌های مختلف از نظر فرهنگی تفاوتی داشتند؟
مطمئناً سطح فرهنگی در حوزة بیمه در تهران نسبت به شهرستان‌ها ارتقاءیافته‌تر است. در آن زمان دانش نماینده‌های تهران نیز نسبت به شهرستان‌ها بیشتر بود. زمانی که به همراه همسرم که معاونم بود به ارومیه رفتم نزدیک به سه ماه برای نماینده‌ها کلاس آموزشی در مورد بیمه‌نامة عمر و پس‌انداز برگزار کردم.

* ترکیب پرتفوها چطور بود؟
بیشترین پرتفوی در شعبة بازار تهران مربوط به آتش‌سوزی و بیشترین پرتفوی در تبریز مربوط به اتومبیل است.

* خاطرة خاصی در مورد پرداخت خسارت‌ها دارید؟
به خاطره‌ای از پرداخت خسارت در شهر اصفهان اشاره کنم؛ یک روز یک پروندة خسارت جانی را برایم آوردند تا آن را امضا کنم حین مطالعة این پرونده خانمی با من تماس گرفت و با بغضی در گلو گفت؛ متوفی حین تصادف فوت نکرده است؛ وقتی پرونده را مطالعه کردم متوجه شدم نقصی از نظر چارچوب ظاهری ندارد. پرونده را کنار گذاشتم و به همکارانم گفتم که اجازه دهید چند روز بگذرد.
از طرفی کسانی فشار می‌آوردند که این پرونده باید هر چه سریع‌تر امضا شود؛ با آن خانم تماس گرفتم و با تحقیقات بیشتر متوجه شدم که مصدوم را پس از تصادف به جای انتقال به بیمارستان به باغی برده‌اند تا راننده‌ای را به جای او پیدا کنند و او را مقصر جلوه دهند و اگر مصدوم را بلافاصله به بیمارستان می‌رساندند شاید زنده می‌ماند. خانمی که با من تماس می‌گرفت پرستار بود و این اطلاعات را در اختیار داشت.
یک روز پنجشنبه احضاریه دادگاه به من ابلاغ شد. طبق ابلاغیه به دادگاه مراجعه کردم. قاضی از من پرسید؛ چرا خسارت را پرداخت نمی‌کنید؟ گفتم؛ چون هنوز به یقین نرسیده‌ایم. گفت؛ من رأی داده‌ام و به یقین رسیده‌ام. گفتم؛ شما در مورد دیه به یقین رسیده‌اید. آیا در مورد وقوع تصادف هم به یقین رسیده‌اید؟
آقای قاضی از من دلیل خواست و من ماجرا را تعریف کردم؛ اما نیاز به اثبات داشت که خوشبختانه وقتی قاضی ادله من را شنید تصمیم گرفت با متهم صحبت کند و متهم با همان جملات اول همه چیز را اعتراف کرد؛ بنابراین ما خسارت را پرداخت نکردیم و همین پرداخت نکردن خسارت سبب شد تا متقلبان کمتر به سمت بیمة آسیا بیایند.
در شیراز هم پرونده‌ای زیر دستم آمد که یک افسر برای یک تصادف در خیابان‌های مختلف کروکی کشیده بود در حالی که هر افسر حیطة خاص خود را دارد و نمی‌تواند تمام سطح شهر را پوشش دهد. متوجه شدم که این افسر در سطح شهر می‌چرخد و کروکی می‌کشد.

* گویا بسیاری از خاطره‌ها مربوط به کشف تقلب است.
برای کارشناسیِ اولین خسارت آتش‌سوزی به همراه یکی از کارشناسان قدیمی بیمة آسیا که در آلمان تحصیل کرده بود به یک آجرپزی که منفجر شده بود، رفتم؛ وقتی مقابل آجرپزی رسیدیم با اینکه مسیر برای عبور اتومبیل وجود داشت؛ ولی از من خواست که پیاده برویم.
آن کارشناس به من گفت؛ شما را پیاده آوردم تا چیزی یاد بگیرید و آن اینکه هنگامِ صدورِ بیمه‌نامه ما خواهش می‌کنیم و هنگام خسارت بیمه‌گذار از ما خواهش می‌کند تا او را کمک کنیم. الان هر چه شما بگویید او انجام می‌دهد؛ اگر به او بگویید که کفش‌تان را واکس بزند واکس می‌زند؛ ولی هیچ‌گاه از این موقعیت سوءاستفاده نکنید. آنچه واقعیت کار است انجام دهید.
او به من گفت که قلم و کاغذ دست بگیرم هر چه می‌گوید، یادداشت کنم من هم هر چه می‌گفت یادداشت می‌کردم و در انتها از من پرسید؛ حال بگو خسارت چقدر می‌شود؟ این اولین گزارشی بود که توانستم به کمک او بنویسم او دلسوزانه به من آموزش داد.
آقای علی‌آبادی استاد حقوق همیشه می‌گفتند؛ شما مدیران آیندة شرکت‌های بیمه خواهید شد کتابِ قانونِ بیمه کتاب نازکی است آن را مطالعه و به بیمه‌گذاران کمک کنید.

* کارنامة شما نشان می‌دهد در هر شهری مأموریت داشته‌اید منشأ تحول شده‌اید؟
انسان اگر بخواهد هر جا می‌تواند اثرگذار باشد؛ وقتی به شعبة ارومیه رفتم 9 پرسنل و 7 نمایندگی داشت. 10 سال آنجا بودم و چهار الی پنج شعبة ملکی خریداری کردم که امروز نیز همچنان به فعالیت خود ادامه می‌دهند. در تبریز و اردبیل و مراغه نیز شعبات بسیاری ایجاد کردم.
امروز نیز به عنوان مدیرعامل در مدت شش ماه مجتمع تخصصی بیمه‌های زندگی و مجتمع تخصصی بیمه و خسارت را ایجاد کردم. همیشه برای چهار الی پنج سال آینده پیش‌بینی می‌کنم؛ چون معتقدم؛ جایگاهی که در آن قرار می‌گیریم امانت است؛ بنابراین در فاصله‌ای که در اختیار ماست باید اقدامات خوب و درستی انجام دهیم.

* چه زمانی به ستاد (دفتر مرکزی) آمدید؟
سال 90 به عنوان مشاور عالی به ستاد بازگشتم؛ سپس به عضو هیئت مدیره درآمدم و بعد از آن معاون فنی شدم و آذر سال گذشته نیز مسئولیت مدیرعاملی بر عهدة من گذاشته شد.

* وقتی خصوصی‌سازی صورت گرفت برداشت و تحلیل‌تان چه بود؟
آن زمان یکی از درس‌های تحقیقی من خصوصی‌سازی بود که آقای ضمیری نیز در این زمینه کمک بسیاری به من کرد. من آمادگی ذهنی خصوصی‌سازی را داشتم؛ چون در دوره‌ای نمایندة دانشجویان در بیمة آسیا بودم؛ بنابراین رفت و آمدم به قسمت‌های مدیریت بیشتر بود؛ وقتی بحث خصوصی‌سازی مطرح شد آقای ضمیری یکی از مباحث اساسی در بحث خصوصی‌سازی را مطرح کرد. ایشان از ابتدا به خصوصی‌سازی اعتقاد داشت و در آن زمان هم نامه‌ای برای دکتر نوربخش نوشتند.
در برهه‌ای که بیمة آسیا در حال خصوصی شدن بود دو شرکت دیگر نیز برای خصوصی شدن اقداماتی انجام دادند؛ ولی شرکت بیمة آسیا با سرعت بیشتری پیگیر کارها بود.
اما جالب است بعد از خصوصی شدن شرکت بیمة آسیا اصلاً احساس تغییر خاصی مبنی بر حرکت از سمت دولتی به خصوصی نداشتیم؛ چون بافت بیمة آسیا از همان ابتدا نسبت به شرکت‌های دولتیِ دیگر دولتیِ محض نبود. به نوعی بافت شرکت‌های خصوصی در آسیا حکم‌فرما بود.

* تحلیل‌تان در سال‌های 72 و 73 از وضعیت بیمة آسیا و به طور کلی مدیریت آقای ضمیری چیست؟
در اوایل ورودم به شرکت بیمة آسیا آقای ضمیری مدیرعامل بودند و مدیریت منسجمی در شرکت حاکم بود. طولانی شدن مدت مدیریت ایشان در انسجام این شرکت اثرگذار بود. آقای ضمیری 22 سال مدیرعامل بیمة آسیا بودند که اگر اقدامات ایشان ادامه پیدا می‌کرد شرکت رو به رشد می‌رفت. متأسفانه در یک دهة اخیر برای شرکت بیمة آسیا مسائلی پیش آمد؛ ولی امروز اوضاع بهتر و حرکت‌های شرکت نیز گویای این وضعیت است.

* شما چهار مدیرعامل را تجربه کردید؛ اگر بخواهید برای هر کدام از آنها نقطة عطفی در شصت سالگی بیمة آسیا در نظر بگیرید، چیست؟
اعتقاد دارم گاهی اقتضائات اجازه نمی‌دهند که شما بعضی از کارها را انجام دهید و گاهی هم شانس یاری می‌کند و همه چیز روی ریل قرار می‌گیرد. شما بعد از یک بد هر کجا بروید خودبه‌خود بهترین می‌شوید؛ اگر بعد از یک خوب بروید کارتان سخت می‌شود؛ چون باید خیلی خوب‌تر باشید که دیده شوید. پس شرایط، اهمیت بسیاری دارد؛ ولی همة مدیرعاملانی که در اینجا حضور داشتند زحمت بسیاری کشیدند. من می‌خواهم در اینجا بهترین باشم؛ ولی بعد از من قضاوت خواهد شد که چه کارهایی انجام دادم و چه کارهایی انجام ندادم. هیچ کس نمی‌داند که وقتی من می‌خواهم تصمیمی بگیرم چه موانعی بر سر راه من هست. چه حرکت‌هایی را می‌توانم انجام دهم و چه حرکت‌هایی را نمی‌توانم انجام دهم. ناپلئون معتقد است که همچو منی در کنار رودخانة راین بسیار بود من شانس آوردم.

* هشت سالی را که در ستاد بودید چطور ارزیابی می‌کنید؟
شرکت بیمة آسیا در مرحله‌ای با بحران مواجه شد. این بحران منافع برخی از کارکنان را به خطر انداخت؛ مثل وام، حقوق و … از طرفی همة این عوامل بر کار پرسنل، بیمه‌گذاران و عملکرد شبکة فروش و … تأثیر گذاشت. آقای دکتر کاردگر به همراه تیم‌شان که من نیز جزو تیم ایشان بودم اقداماتی انجام دادیم و به عنوان اولین حرکت‌مان تلاش کردیم اعتماد پرسنل را نسبت به شرکت به جایگاه اول بازگردانیم. خوشبختانه این حرکت مؤثر افتاد. اقدام بعدی این بود که سعی کردیم از شایسته‌سالاری برای تصدی سمت‌ها استفاده کنیم و این روند همچنان ادامه دارد.

* قبل از مدیرعاملی استراتژیک‌ترین پست یک شرکت بیمه یعنی معاونت فنی را بر عهده داشتید. مهم‌ترین چالش‌های این پست چیست؟
من قبل از معاونت فنی و همزمان با مشاور عالی، رئیس شورای فنی شرکت بیمة آسیا بودم. در این زمان بود که سعی می‌کردم قسمت‌های مختلف را آنالیز کنم. این حرکت را در معاونت فنی ادامه دادم. رشته‌های مختلف و بوروکراسی‌های اضافی را آنالیز کردم و طی یک نامه به بخش‌های مختلف مراحل اضافی را حذف کردم؛ وقتی پست معاونت را قبول کردم همان مسیر را ادامه دادم و سعی کردم مراحل اضافی را در حاشیه قرار دهم. هدفم از این اقدام افزایشِ سرعت و کیفیت کار بود. با جلساتی که با استان‌ها داشتیم سعی کردم موارد لازم همچون تفویض اختیار و مباحث دیگر را اصلاح کنم و وقتی مدیرعامل شدم حدود اختیارات پرسنل را افزایش دادم.
من 80 درصد حدود اختیاراتم را به معاونانم واگذار کردم و از آنها خواهش کردم که 80 درصد اختیارات‌شان را به مدیران‌شان بدهند و از مدیران نیز خواهش کردم که 80 درصد اختیارات‌شان را به سرپرست استان‌ها واگذار کنند.

* برنامه‌تان برای آینده چیست؟
تعداد انگشت‌شماری از بیمه‌گذاران که پرتفوهای سنگین دارند در صنعت بیمه می‌چرخند و به این ترتیب شرکت‌های بیمه به چالش کشیده می‌شوند؛ به تعبیر دیگر امتیازاتی را از یک شرکت بیمه دریافت می‌کنند و بدهی‌هایی به بار می‌آورند و سراغ شرکت بیمة دیگری می‌روند و امتیازات دیگر از آنها دریافت می‌کنند؛ بنابراین علاوه بر اینکه باید بنیه‌های دانش پرسنل را بالا ببریم و به آنها بها دهیم باید بنیه‌های فنی شرکت را تقویت کنیم با تقویت بنیة فنی شرکت، بنیة مالی نیز ماندگار می‌شود. در این راستا دنبال فروش بیمه‌نامه‌های خرد همچون عمر و زندگی در سطح کلان بودیم و در تلاش هستیم شعبة فرعی مجتمع‌های تخصصی‌ای که در تهران ایجاد کردیم در استان‌ها ایجاد کنیم.
سیاست دیگرمان ایجاد توازن پرتفوست. دنبال تک‌رشته‌ای بودن نیستیم. بیمه‌نامه‌های جدیدی در دستور کار داریم. بیمه‌نامة زرین را به تازگی رونمایی کردیم و در حال رایزنی برای دریافت مجوز دو بیمه‌نامة جدید هستیم. قصد داریم شعار «بیمة آسیا مبتکر طرح‌های نوین در صنعت بیمه» را دوباره احیا کنیم.

* به چشم‌انداز 1400 اشاره کنید در این مورد چه تصویری از آینده دارید؟ احتمالاً این تصاویر بر بستر فناوری بنا شده است؟
در هیئت مدیره بحث‌های زیادی در مورد فناوری جدید مطرح است تیمی را در بحث اینشورتک‌ها قرار دادیم و یکی از اعضای هیئت مدیره‌مان برای این کار انتخاب شده است، قطعاً نمی‌توان از تکنولوژی روز عقب ماند.
نکتة دیگر اینکه شرکت فناوران، 24 شرکت را تحت پوشش قرار می‌دهد دوستان قول داده‌اند که این نرم‌افزار را ارتقا دهند و ما نیز منتظر هستیم؛ اما اگر در مسیری که ما می‌خواهیم قرار نگیرند مجبور هستیم تصمیم اساسی برای شرکت بگیریم؛ چون شرکت بیمة آسیا شرکت کوچکی نیست.
بعضی از شرکت‌ها به یک‌باره از فناوران جدا شده‌اند، حتی بعضی از شرکت‌ها تکنولوژی جدیدی خریداری و آن را بومی‌سازی کرده‌اند و امروز دچار مشکلاتی هستند.
ما قصد داریم در این زمینه مطالعات جدی داشته باشیم و به یک‌باره حرکتی انجام نمی‌دهیم که بعداً دچار چالش شویم. تعداد بیمه‌نامه‌های عمر و پس‌انداز‌ شرکت بیمة آسیا بسیار زیاد است و اینها بیمه‌نامه‌هایی هستند که چندین سال نسبت به آنها تعهد داریم که اگر مسیر درست خود را طی نکنند ممکن است اثرات بدی بر جای بگذارند. ما احتیاط به همراه مطالعات را در دستور کار داریم و با دوستان جلساتی برگزار خواهیم کرد و امیدواریم اثرات خوبی داشته باشد.

 

 

 

 

 

 

 

لینک کوتاهلینک کپی شد!
اخبار مرتبط
ارسال نظر

94  −    =  90