چرا نمی‌دانستیم فرق ویروس و باکتری چیست؟

نظام آموزشی چگونه ما را برای مواجهه با بحرانی مثل کرونا آماده می‌کند؟

با شروع همه‌گیری ویروس کرونا بحث آموزش به مردم در زمینه‌های بهداشتی و پزشکی داغ شد. هر جا چشم می‌چرخاندیم نحوه صحیح شستن دست، روی بروشورهای بزرگ و کوچک بود و روی بنرهای بزرگ نصب شده در اتوبان ها نحوه صحیح کنترل ترشحات عطسه و سرفه.

مردم با تعجب برای اولین بار تفاوت ویروس و باکتری را می‌فهمیدند و با چشم‌های گشاد به پزشکانی خیره می‌ماندند که با لباس سفید از علائم بیماری‌های ویروسی و تبعات پاندمی می‌گفتند.

حالا با یک سؤال ساده شروع می‌کنیم؛ چرا تا قبل از همه‌گیری ویروس کرونا کسی از شیوع آنفلوانزای اسپانیایی در ایران چیز زیادی نمی‌دانست یا به‌صورت دقیق‌تر چرا در کتاب‌های درسی تاریخی ما از این همه‌گیری که اوایل قرن بیستم بیش از ۸ تا ۲۲ درصد جامعه ایران را به مرگ کشاند، خبری نبود و نیست؟

چرا نمی‌دانستیم فرق ویروس و باکتری چیست؟ این ندانسته‌ها چه تبعاتی بر جای گذاشته است؟

آموزش عمومی بحثی گسترده و دامنه‌دار است که همه کارشناسان متفق القول از تأثیر بیشتر این آموزش‌ها در مدارس و در سنین پایین می‌گویند، آموزش‌هایی که اگر به‌صورت مؤثر از مدارس آغاز شود، می‌تواند نسلی را پرورش دهد که دیگر مثل امروز ما درگیر فهم مفاهیم ساده و تأثیر آن در زندگی نباشد.

نوع ساده آن را می‌توان مانورهای زلزله در مدارس دانست که به‌صورت یکپارچه تقریباً در بیشتر مدارس اجرا شد و حالا هر کودکی می‌داند زمان زلزله چطور پناه بگیرد یا این که دلیل زلزله چیست؟ اما آیا این پیش‌آگاهی‌ها در مورد بیماری و همه‌گیری هم وجود داشته؟ جواب متاسفانه منفی است.

محمد رضاخواه، کارشناس آموزش و پرورش از وجود دو نظریه در زمینه آموزش در مدارس می‌گوید: «یک عده معتقدند حجم کتاب‌های درسی ما زیاد است و بچه‌ها فرصتی برای خواندن این حجم از کتاب‌های درسی را ندارند و باید آن را کم کرد. عده‌ای هم معتقدند بچه‌ها از این طریق می‌توانند اطلاعات و مفاهیم بیشتری یاد بگیرند.»

لابد اگر در مدارس یاد نگیریم جای دیگری هم برای آموزش به ما وجود ندارد. پر بیراه هم نیست؛ چون روزنامه‌ها و صداوسیمای ملی ما هم بیشتر درگیر مناسبات معطوف به قدرت هستند و زمان یا اولویتی برای آموزش به مردم نمی‌بینند.

رضاخواه معتقد است حالا با به کرسی نشستن نظر کسانی که معتقد به کم شدن حجم کتاب‌ها بودند خیلی از مفاهیم علمی، تاریخی و اجتماعی که لازم بود بچه‌ها بیاموزند، نیاموخته‌اند: «این تنها به مباحث آموزش بهداشتی و پزشکی مربوط نمی‌شود و ما حتی در حوزه شعر و ادبیات و محیط زیست و مهارت‌های زندگی هم چنین ضعفی می‌بینیم.»

او با اشاره به اشعاری که بعد از سال‌ها هنوز هم به‌ خاطر آموزش در مدارس حفظ هستیم، می‌گوید: «بچه‌های این دوره در حافظه خود چیزی ندارند. در یکی، دو دهه اخیر حجم کتاب کم شد اما باید ببینیم در جاهای دیگر دنیا هم این طور است؟ آیا در دنیا هم با کم شدن حجم کتاب‌ها روند آموزش همان است که بود؟

ما در ایران حجم کتاب‌ها را کم کردیم اما بچه‌ها را به کارهای تحقیقی و پژوهشی سوق ندادیم. آنها را با کتابخانه‌ها آشتی ندادیم و کودکان ما وقت آزاد حاصل از کم شدن کتاب را با بازی پلی استیشن و بازی‌های کامپیوتری صرف کردند.»

او به تشویق نشدن دانش‌آموزان از طرف جامعه هم اشاره می‌کند: «آیا جامعه ما تشویقی برای کودکی که به پزشکی و سلامت علاقه‌مند است در نظر می‌گیرد یا کودکی که عاشق محیط زیست و حیوانات است؟»

او با گشودن دریچه جدیدی بحث را پی می‌گیرد. رضاخواه با زیر سؤال بردن نگاهی که تنها از دولت و نظام آموزش و پرورش توقع دارد، می‌گوید: «چرا نقش نهادهای عمومی و کتابخانه و خانواده را نمی‌بینیم؟ چرا از خانواده‌هایی نمی‌گوییم که حاضر هستند چند میلیون پول برای بازی کامپیوتری کودک بدهند اما یک کتاب علمی نه؟ چرا بچه‌ها را به کتابخانه‌ها نمی‌برند تا این فرهنگ از کودکی برای آنان جا بیفتد تا شاید از این طریق بچه‌ها کمبود آموزش‌های عمومی را در بستری دیگر جبران کنند؟»

باید بپذیریم کرونا دنیا را به دو دوره قبل و بعد از خود تقسیم کرده است. همه‌گیرشناسان (Epidemiologyist) از سال‌ها پیش بروز یک همه‌گیری جهانی را پیش بینی کرده بودند و حالا همه حتی با فرض تمام شدن کرونا احتمال بیماری‌های دیگری می‌دهند. آیا همین هشدارها برای بازبینی در کتاب‌های درسی یا لزوم آموزش کلیات علم یا بهداشت و پزشکی برای همه اقشار جامعه کافی نیست؟

مهدی بهلولی، کارشناس حوزه آموزش و پرورش می‌گوید: «یکی از مشکلات آموزش و پرورش ما درس دادن به‌صورت القایی و نکته‌ای است نه تحلیلی؛ همین باعث می‌شود این مفاهیم در ذهن دانش‌آموزان عمیق نشود.»

بهلولی معتقد است این شیوه آموزش حتی در صورت گنجاندن مفاهیم علمی و پزشکی در کتاب‌های درسی باعث نخواهد شد کودکان به‌صورت علمی و کاربردی و به شکلی عمیق این مفاهیم را درونی کنند؛ تا در صورت لزوم از آن استفاده کنند: «تا روزی که آموزش به‌صورت عملی و پروژه‌ای با نگاه به همه جوانب نباشد نمی‌تواند عمیق باشد. باید برای فهم تفاوت ویروس و باکتری کودک را به آزمایشگاه برد یا برای فهم مسائل زیست محیطی باید بچه‌ها را به رودخانه‌ای کثیف یا دشتی پر از پلاستیک برد تا از نزدیک ببینند و درک درستی از مسأله پیدا کنند.»

تا حالا به این نتیجه رسیده‌ام که گنجاندن مفاهیم علمی در دروس مدارس در کنار آموزش صحیح و عمیق و تحلیلی که ترس شب امتحان آن را احاطه نکرده باشد می‌تواند راهی مطمئن برای آموزش باشد.

خاطرم هست در روزهای ابتدایی شیوع کرونا همه جا صحبت از خوردن گرمی‌جات بود و قیمت لیموترش و موز و زنجبیل مانند قیمت دلار هر روز وارد کانال‌های جدیدی می‌شد. چرا؟ چون یک نفر شایعه کرد پروفسور سمیعی گفته است گرمی برای درمان کرونا خوب است.

فرهنگ ارشاد، جامعه شناس، از تبعات نبود این گونه آموزش‌ها در مدارس و جامعه می‌گوید؛ از سردرگمی مردم در لحظه بحران و بازگشت آنها به سنت‌های غیر علمی و قدیمی: «جهان امروز متفاوت است. مفاهیم علمی و تفکرات جدید را باید به گوش مردم رساند. اما فقط این نیست که کتاب‌ها را با مقتضیات امروز به روزرسانی کنیم. باید کمی عقب‌تر برویم و زیرساخت‌های فرهنگی و اجتماعی را هم ببینیم. نهاد آموزش در ناکجاآباد اتفاق نمی‌افتد و در کنار این نهاد باید اقتصاد رونق پیدا کند تا معلم ما به جایگاه حقیقی خود برسد. ما باید مسئولیت‌پذیری را به کودکانمان بیاموزیم تا لااقل بدانند که نسبت به یکدیگر باید مسئولیت‌پذیر باشند و محیط را سالم نگاه دارند تا مثلاً خانواده و دوست‌شان بیمار نشود.»

فرهنگ ارشاد معتقد است نظام آموزشی چیزهای زیادی به ما نیاموخته است و این سنتی قدیمی در سیستم آموزشی ما است. او از گوش‌هایی می‌گوید که این روزها بیش از همیشه پی حرف پزشکان است: «دقیق فکر کردن و دقیق حرف زدن و دقیق گوش دادن از آن آموزش‌هایی است که هیچ وقت به دانش‌آموزان خود نداده‌ایم.

سیستم آموزشی ما از همان کودکی کلمات مترادف را آموزش می‌دهد اما نمی‌گوید که نمی‌شود مترادف‌ها را به جای هم به‌ کار برد و حالا این خود را در خصوص مسائل علمی پزشکی بیشتر نشان می‌دهد. بسیار مهم است که درست به حرف‌ها و تذکرات گوش کنیم، همان طور که برای یک پزشک هم بسیار مهم و حیاتی است که دقیق حرف بزند.»

نبود آموزش‌های عمومی علم و نخواندن تاریخ، امروز ما را با جامعه‌ای رو به رو کرده است که لزوم زدن ماسک را چندان درک نمی‌کند. همچنان که ما را با مسئولانی مواجه می‌کند که با تصمیمات یک بام و دوهوایی به جنگ بحران می‌روند. بحرانی چون کرونا ما را با خودمان روبه‌رو کرده که نمی‌دانیم کجای بحران ایستاده‌ایم و با ذهن‌های خالی از معلومات بین هزاران شایعه و حقیقت علمی گم شده‌ایم.»

منبع: روزنامه ایران

لینک کوتاهلینک کپی شد!
اخبار مرتبط
ارسال نظر

1  ×    =  6