اعتبار ایرانی / حقایقی خواندنی از صنعت بیمه ایران پیش و پس از انقلاب و دوران جنگ(قسمت اول)

انتخاب سه چهره ماندگار از سوی نشریه بیمه داری نوین

علوی:جناب آقای منصور اطلاعات بیمه ای نداشتند اما مطالبی از بیمه و بیمه گری آموخته بودند. بزرگترین حسن آقای منصور انتخاب درست قائم مقام و معاونین خود بود و مهم تر از آن عدم مداخله در امور فنی شرکتها. به نظر من امروز بیمه مرکزی علاقه‌مند به انجام اقداماتی است که در قانون بیمه‌گری به آنها اشاره‌ای نشده است و به همین دلیل از وظایف اصلی خود دور شده است./شفیعی:یکی از اقداماتی که در صنعت بیمه انجام شد ادغام شرکت‌های بیمه با یکدیگر بود که احتمالاً با توجه به عملکرد بیمه‌ها ممکن است مجدداً چنین اتفاقی پیش بیاید./دستباز:آقای منصور یک مدیر نمونه بود؛ ایشان در موارد بسیاری نامه‌هایی به آقای دکتر جباری یا آقای دکتر مشایخی ارجاع می‌داد بدون هیچ‌گونه دستور خاص بود و به این ترتیب تفویض اختیار می‌کرد و اصلاً به صورت دستوری برخورد نمی‌کرد و ما هم به همین شکل تربیت شدیم.

به گزارش ریسک نیوز به نقل از بیمه داری نوین، بیش از هشتاد سال بیمه گری در ایران با تمام فرازو نشیب ها و چالش هایش ، در برگیرنده اسامی و نام های متعددی است که ضعف حافظه تاریخی گاها آنها را بدست خاموشی می سپارد؛ غافل ازینکه تلاش های بیمه گران پیش از انقلاب تا دوران سخت جنگ و عصر حاضر مرهون تلاش های بی وقفه انهاست که باید جایی در لابلای کتابها و نشریات ثبت شود تا شاید مسیر آینده به مدد اتکاء به تجارب گذشته روشن شود.

گفتگو با سه تن از خبرگان و از چهره های ماندگار صنعت بیمه نشان داد، ناگفته های بسیاری از گذشته وجود دارد که هر کدام می تواند درسی برای شرایط پرخطیر کنونی باشد.

استاد هادی دستباز، استاد سید مهدی علوی و استاد شفیعی هنجنی که از قدمای بیمه مرکزی و مدیریت بیمه ایران بودند در بیانی صمیمی و شیوا از تجارب خود در زمان ریاست آقای منصور بر بیمه مرکزی پیش از انقلاب و سالهای جنگ گفتند اما انچه که از مشروح سخنان ایشان برداشت می شود تمسک به اخلاق حرفه ای سازمانی در زمان فعالیتشان است که بیانگر این شعر مولاناست که: نباشد همه نیک و بد پایدار همان به که نیکی بود یادگار.

همان حلقه مفقوده ای که این روزها سهم بزرگی در چالش های فعلی صنعت بیمه دارد یعنی رخت بربستن اخلاق از بازار بیمه.

و البته که تلاش و کوشش کافی در کسب علم وافی اسم رمز دیگری است که از گفته های این بزرگان درک می شود . روزهای انقلاب با تحولات متعدد در صنعت بیمه و سالهای پرخطیر جنگ ، در لابلای سخنان انان بیانگر ان است که مکن زغصه شکایت که در طریق طلب  به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید

با هم این گفتگوی صمیمی را می خوانیم:

* آقای شفیعی، لطفاً کمی خود را معرفی کنید.

شفیعی: من شفیعی هنجنی هستم و در دوم فروردین 1329 متولد شدم.

 

* در ابتدا به مقدمه‌ای اشاره کنید که چطور وارد صنعت بیمه شدید.

شفیعی: زمانی که دیپلم گرفتم و مشغول آماده کردن خود برای کنکور بودم مدرسة عالی بیمه تأسیس شد و من به این مدرسه مراجعه کردم و شاگرد مدرسة عالی بیمه شدم. این مدرسه در خیابان ایرانشهر قرار داشت و من جزو شاگردان خوب این مدرسه بودم. بعد از گذشت مدتی عده‌‌ای از طرف بیمة ایران به مدرسه مراجعه کردند و برخی از شاگردان را برای حضور در بیمة ایران انتخاب کردند و من نیز جزو منتخبان بودم و به این ترتیب کارمند بیمة ایران شدم.

 

* چه معیارهایی باعث شد شما را انتخاب کنند؟

شفیعی: بیمة ایران در سال ۱۳۱۴ تأسیس شد و اساتید بزرگی از جمله دکتر کاتوزیان در این شرکت بیمه مشغول به فعالیت بودند و بسیاری از مدیرعاملان این شرکت بیمه معمولاً به وزارت می‌رسیدند.

گروهی از کارشناسان خبره یعنی همان اساتید مدرسة عالی با ما مصاحبه کردند و از طریق مصاحبه انتخاب شدیم.

 

* از چند دانشجو مصاحبه انجام شد؟

شفیعی: تعداد آنها زیاد بود؛ ولی دقیقاً به یاد ندارم چه تعداد بودند. در شروع انقلاب نیز در اعتصابات، بسیار فعال بودیم.

* آیا خاطره‌ای از آن زمان دارید؟

شفیعی: آن دوران بسیار خاطره‌انگیز است. اعتصابات در آن زمان از اهمیت بسیاری برخوردار بود؛ به ویژه در بیمة ایران که دولتی هم بود.

 

* گرایش‌تان چه بود؟

شفیعی: نه چپ و نه راست و نه مجاهدین. مسلمانان شرکت بیمة ایران بودیم. انقلاب سال 57 پیروز شد و من در سال ۶۰ مدیرعامل بیمة آسیا شدم و تا سال 64 مدیرعامل این شرکت بیمه بودم.

 

آقای دستباز لطفاً از سوابق خود و نحوۀ ورودتان به صنعت بیمه بگویید.

دستباز: من متولد ۷ دی‌ماه ۱۳۲۰ هستم. کارشناسی خود را از دانشگاه فردوسی در رشتة زبان و ادبیات انگلیسی گرفتم و کارشناسی ارشد‌م را در رشتة علوم سیاسی از دانشگاه کراچی پاکستان دریافت کردم. بخشی از دروس دکترایم را گذراندم؛ ولی عاشق شدم و ازدواج کردم و دیگر دکترایم را ادامه ندادم.

سال ۴۷ پس از بازگشت از خارج از کشور کتابی را ترجمه کردم و ابتدای همین سال دوران خدمت سربازی‌ام را گذراندم و پس از اتمام دوران خدمتم توسط یکی از بستگان به وزارت کشور معرفی شدم؛ اما آنجا را از نظر مسائل اخلاقی و مالی موقعیت مناسبی ندیدم و بعد از گذشت چند ماه بیمة مرکزی تأسیس شد و به این مرکز معرفی شدم.

 

* آقای دستباز از روند ملی شدن شرکت‌های بیمه بگویید؟

دستباز: چهارم تیر 58 شرکت‌های بیمه ملی شدند. یک سال پس از آن طی لایحه‌ای دولتی شدند. آقای اعرابی به عنوان رئیس کل بیمة مرکزی و مدیرعامل بیمة ایران معتقد بود که کثرت ۱۴ الی ۱۵ شرکت درست نیست؛ بنابراین به جز سه شرکت البرز، آسیا و ایران مابقی شرکت‌های بیمه را ادغام کرد؛ به تعبیر دیگر فعالیت شرکت‌های بیمه را بر اساس دستورالعمل هیئت مدیرة مشترک شرکت‌های بیمه ملی‌شده متوقف کردند و از آنها خواستند که وارد مرحلة تسویه شوند. پس از آن برای شرکت‌های متوقف‌شده هیئت مدیرة مشترکی تعیین شد که اواخر آن، من نیز به این هیئت مدیره پیوستم.

 

* هیئت مدیره متشکل از چه افرادی بودند؟

دستباز: هیات مدیره مشترک شرکت های بیمه ملی شده در ابتدا جناب آقای رشیدی، رجبیان و سرایی مقدم بودند که با مرحوم شدن سرایی مقدم که کار تسویه یورکشایر و اینگستراخ را به پایان رسانده بوده من به عنوان جایگزین مرحوم سرایی مقدم به شورا آمدم . قابل ذکر است که از اعضا شورای سر پرستی شرکت های ملی شده بنده در قید حیات هستم.

عملیات تصفیه با بیمه گذاران به درستی انجام شد و سعی شد بدهکاران و بستانکاران تا حد امکان شناسایی و با آنها تسویه حساب شد. اما در مورد ارزیابی سهام، سهام داران و پرداخت آن اطلاع درستی ندارم چون اعتقاد داشتند این ها همه طاغوتی و شرکت های بیمه هم دولتی شده است. سهام کمیته مخصوص داشت که اعضا آن را بیاد نمی آورم.

بنده تا تاسیس بیمه دانا و ادغام این ده شرکت با دارایی های آنها در بیمه دانا به عنوان عضو با روان شادان رجبیان و رشیدی باقی ماندیم بعد به بیمه مرکزی ایران باز گشتم.

 

* در مورد پرتفوی شرکت‌های بیمه در گیر و دار نقل و انتقالات چه تغییراتی حاصل شد؟

دستباز: تنها پرتفویی که از 10 شرکت متوقف‌شده به بیمة آسیا منتقل شد بیمة عمر بود که بزرگ‌ترین پرتفوی آن بیمة ایران و آمریکا بود که تخصص آن بیمة عمر بود و فروش بسیار خوبی هم داشت. پس از ادغام، پرتفوی بیمة عمر همة شرکت‌ها به بیمة آسیا منتقل شد علاوه بر آن برخی پرسنل نیز به این شرکت منتقل شدند و از بقیة شرکت‌ها خواستند که تعهدات‌شان را تسویه کنند. این تصمیم در هیئت مدیرة مشترک شرکت‌های بیمه‌ای گرفته شد.

 

* در مورد مدیران عامل شرکت‌های بیمه چه تصمیماتی گرفته شد؟

دستباز: بیمة مرکزی ایران پس از ملی شدن شرکت‌های بیمه بر اساس هیئت مدیرة مشترکی که تأسیس شده بود برای آنها مدیرعامل تعیین کرد؛ به تعبیر دیگر بیمة مرکزی پیشنهاد و وزیر تعیین  میکرد؛ حتی در برخی قسمت‌ها شورای سرپرستی تعیین کردند؛ مثلاً مرحوم دکتر هوشنگی به عنوان مدیرعامل تعیین شد و بعد از آن شورای سرپرستی متشکل از آقای کیایی، شمس‌احمدی و … شکل گرفت.

به این ترتیب در ابتدا ملی شد، بعد از آن دولتی شد و در نهایت سه شرکت را حفظ کردند.

 

* در ابتدای صحبت‌های‌تان بیان کردید که در ابتدا ملی شد؛ سپس دولتی شد تفاوت این دو در چیست؟

دستباز: در ابتدا شرکت‌های بیمه را ملی اعلام کردند و به این ترتیب از مالکان این شرکت‌ها سلب مسئولیت صورت گرفت و مدیرعاملانی تعیین شدند؛ به این دلیل ملی اعلام شدند؛ چون تصور می‌کردند که ممکن است سرمایة این شرکت‌ها از بین برود؛ البته به نظر من در مورد شرکت‌های بیمه و بانک‌ها عجولانه تصمیم گرفتند.

اولین رئیس کل بیمة مرکزی پس از پیروزی انقلاب مرحوم آقای دانش‌پور بود. ایشان بر اساس دستوری که از سوی وزارت امور اقتصاد و دارایی صادر شد مدیرعاملان را تعیین و در برخی جاها شورای سرپرستی تعیین کرد؛ مثلاً بیمة ملی، شورای سرپرستی متشکل از آقای خواجه نصیر و دکتر فاطمی داشت. پس از آن هم این روند متوقف و سه شرکت البرز، آسیا و ایران باقی ماندند و بیمة دانا هم چند سال بعد تأسیس شد.

 

* آقای علوی، لطفاً از سوابق و نحوۀ ورودتان به صنعت بیمه برای مخاطبان بگویید.

علوی: من متولد پنجم مرداد سال 1325 در سبزوار هستم، سال ۱۳۴۸ از دانشگاه مشهد در رشتة ریاضی فارغ‌التحصیل شدم و سال ۱۳۵۰ بعد از خدمت سربازی برای استخدام به بیمة مرکزی مراجعه کردم.

بیمة مرکزی در شهریورماه 1350 تأسیس شد؛ آقای منصور به عنوان اولین رئیس کل بیمة مرکزی از آذرماه ۱۳۵۰ آغاز به کار کرده بودند. دو طبقه از ساختمانی در خیابان تخت جمشید (طالقانی امروزی) را که متعلق به وزارت راه بود در اختیار آقای منصور قرار دادند و ایشان نیز با درایتی که داشتند مناسب‌ترین افراد را به عنوان قائم مقام و معاون انتخاب کردند و آقای دکتر مشایخی را به عنوان قائم مقام و آقای دکتر جباری را به عنوان معاون فنی و آقای دکتر ایزدپناه را به عنوان معاون نظارت بیمة مرکزی و آقای اتکال را به عنوان معاون مالی بیمۀ مرکزی انتخاب کردند. به باور من این بزرگمردان از چهره‌های شاخص و برجستة زمان خود بودند هم از نظر علمی و تجربه و هم از نظر اخلاق و اعتبار، نام و یادشان ماندگار.

من اواخر بهمنماه همان سال (1350) به بیمة مرکزی مراجعه کردم؛ اما به دلیل کمبود جا از من خواستند که اول فروردین مراجعه کنم به این ترتیب از ۲۱ فروردین سال 1351 کار خود را در بیمة مرکزی آغاز کردم. همة کسانی که در بیمة مرکزی استخدام شدند حداقل لیسانس داشتند. آقای منصور دستور داده بود لیسانس کمتر استخدام نکنید؛ مگر برای شغل‌های خدماتی که نیازمند مدرک لیسانس نباشد. (توجه داشته باشید که در سال 1350 تعداد لیسانسهها در کشور محدود بود) ایشان نسبت به برخی مسائلِ اخلاقی توجه شایانی داشت؛ به همین دلیل در مصاحبۀ انتخاب افراد اخلاق فردی بیشتر مورد نظر بود. به یاد دارم؛ وقتی آقای دکتر جباری با من مصاحبه کردند بیشتر سؤالات‌شان مربوط به خانواده، نحوة تحصیل، استادان دانشگاه و جایگاه خانوادگی بود.

 

* در آن زمان تعداد کارمندان بیمۀ مرکزی چند نفر بود؟

علوی: تعداد کارمندان در آن زمان فکر نمیکنم بیش از ۳۵ نفر بوده باشد حدود 10 نفر از بیمة ایران به بیمة مرکزی منتقل شدند و بقیه هم استخدام شده بودند. قبل از تأسیس بیمۀ مرکزی ایران، طبق قانون شرکت‌های بیمه باید درصدی از کلیه بیمهنامههای صادرۀ خود را به بیمۀ ایران واگذار میکردند همکاران مدیریت اتکایی اجباری بیمۀ ایران که مسئول قبولی اجباری بودند به بیمۀ مرکزی منتقل شدند. سال 1350 کمتر از 10 شرکت بیمه فعال داشتیم و در سالهای بعد از 1354 تعداد آنها به 12 شرکت افزایش یافت.

 

* آقای علوی در مورد آقای منصور بیشتر توضیح دهید؟

علوی: ایشان هیچ‌گونه تخصص بیمه‌ای نداشت. به یاد ندارم فارغ‌التحصیل چه رشته‌ای بودند؛ ولی مدیر لایقی بود. به باور من مهمترین اقدام ایشان در بدو فعالیت خود انتخاب افراد مناسب و شایسته به عنوان معاون و قائم مقام، بدون در نظر گرفتن روابط شخصی و بر اساس صلاحیتهای فردی بود. صنعت بیمه، صنعت جوانی بود؛ اما بهرغم جوانیای که داشت نیروهای متخصص و افراد بسیار قابل ذکری در صنعت بیمۀ کشور فعالیت می‌کردند به ویژه بیمۀ ایران مدیران لایق در رشتههای مختلف کم نداشت در شرکتهای بیمه خصوصی هم مدیران و همکاران لایق زیاد داشتیم.

مشرف‌الدوله نفیسی، مدیرعامل بیمة ایران فرد آینده‌نگری بود در اولین اقدام حدود 20 لیسانسه از همکاران خود را که دارای شرایط و تحصیلات مناسب بودند به مدت چهار سال برای ادامة تحصیل به فرانسه فرستاد. آقای نفیسی اقدامات مثبتی برای صنعت بیمة ایران انجام داد که به باور من نتیجة اعمال ایشان امروز هم در صنعت بیمه مشهود است.

یکی از کسانی که به فرانسه فرستاده شد آقای دکتر غلامحسین جباری بود که در سال 1350 به عنوان معاون فنی بیمة مرکزی انتخاب شد. چهره‌های بسیار درخشان و فاخری در سال‌های قبل و بعد از 1350 در بیمة ایران حضور داشتند؛ مثلاً خانم آخوندزاده در قسمت اتکایی بیمة ایران بانوی با شخصیت و مدیر توانمندی بود که جایگاه ویژه و والایی داشت؛ پس از او سرکار خانم یوسف‌زاده که به عنوان مدیر بیمههای اتکایی به بیمۀ مرکزی ایران منتقل شد. من و آقای دستباز، آقای رجبیان، آقای نکویی و آقای گلده افتخار شاگردی مستقیم ایشان را داشتیم و از این بانوی بزرگوار زیاد آموختیم.

 

* آیا خانم یوسف‌زاده در قید حیات هستند؟

علوی: متأسفانه ایشان فوت کردند. ما تا آخرین لحظه زندگی در خدمت‌شان بودیم. ایشان وقتی در راهرو طبقات راه می‌رفت همه حساب کار خودشان را میکردند؛ زیرا با جذبه، با وقار، مقرراتی، صریحاللهجه بود، نفوذ کلام داشت، مهربان اما جدی بود، اطلاعات و دانش به‌روز از بازار جهانی بیمه داشت. همۀ همکاران، ایشان را دوست داشتند و برایشان احترام خاصی قائل بودند. شهادت می‌دهم در بین بیمهگران بین‌المللی یکی از افراد شاخص زمان خود بود؛ وقتی خدمت ایشان در انگلستان می‌رفتیم، می‌دیدیم که از چه جایگاه والایی برخوردار هستند.

* آقای منصور برای ارتقاء دانش کارکنان و مدیران چه اقداماتی انجام دادند؟

علوی: اولین اقدام آقای منصور برای کسانی که تحصیلات و تجربۀ بیمه‌ای نداشتند از جمله من که در رشتة ریاضی فارغ‌التحصیل شده بودم این بود که کلاس درس بیمه گذاشتند چند استاد دانشگاه از مدیران بیمۀ ایران انتخاب شده بودند تا ما را با رشتهها و مفاهیم بیمه‌ای آشنا کنند. یکی از مهم‌ترین دروس، در این کلاسها درس اخلاق حرفهای بیمه بود؛ همان‌طور که می‌دانید در دانشگاه‌های قبل از انقلاب هم برای اساتید، اخلاق، بسیار مهم بود. هیچ وقت فراموش نمی‌کنم اولین چیزی که برای آقایان دکتر محسن هشترودی، دکتر غینی پرفسور فاطمی و … که از استادان برجستة ریاضی ما بودند اهمیت داشت، اخلاق بود.

از دیگر اقدامات آقای منصور این بود که همة ما را که 10 الی ۱5 نفر در قسمت اتکایی بودیم به پیشنهاد آقایان دکتر مشایخی و دکتر جباری برای دوره‌های متعدد و طولانی و مکرر به بهترین شرکتهای بیمۀ اروپایی برای کارآموزی و شرکت در کلاسهای بیمهای فرستاد.

آقای دستباز خیلی زودتر از من و از ابتدا رئیس اداره شدند من 18 ماه اول کارمند ادارۀ اجباری بودم شادروان احمد انصاری که از بیمۀ ایران آمده بود رئیس ما بود و اولین حقوق لیسانسههای کارمند ۱۲۵۰ یا ۱۲۹۰ تومان بود همکاران بیمة ایران از ما حقوق کمتری می‌گرفتند. 10 نفری که از بیمة ایران به بیمة مرکزی آمدند بسیار خوشحال بودند؛ چون حقوق‌های 7۰۰ الی 8۰۰ تومانی آنها به 1250 تومان افزایش پیدا کرد. این در حالی بود که حقوق و مزایای کارمندان بیمۀ ایران از سایر کارکنان وزارتخانهها بیشتر بود  میزان حقوق در بیمة مرکزی نسبت به سایر شرکت‌های بیمه از جمله بیمة ایران سطح بالاتری داشت و تقریباً در سطح کشور هم از بهترینها بود و با آن حقوق زندگی خوبی داشتیم.

همچنان که بیان کردم آقای دستباز رئیس اداره و من کارمند شدم. پس از گذشت مدتی، من معاون ادارۀ اتکایی اختیاری شدم؛ بعد رئیس ادارۀ اتکایی و پس از مدتی در سال 1356 من و آقای دستباز در قسمت اتکایی معاون مدیر شدیم، مدیر بیمههای اتکایی استاد عزیزمان آقای محمود برومند بودند.

 

* در همان زمان انقلاب و اعتراضات نیز اوج گرفته بود؟

علوی: بله در سال ۱۳۵۷ در بیمۀ مرکزی اکثریت کارمندان اظهار میکردند به پیروزی انقلاب علاقهمند هستند به ویژه پس از اتفاقات میدان ژاله، دل‌مان می‌خواست انقلاب هر چه سریعتر پیروز شود و به جای نظام شاهنشاهی مانند سایر کشورهای پیشرفتۀ جهان نظام جمهوری در کشور شکل بگیرد.

 

* آقای منصور چند سال در بیمة مرکزی حضور داشتند؟

علوی: از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ در بیمة مرکزی ایران بودند و پس از ایشان برای دورة کوتاهی آقای هدایتی بر سر کار آمدند.

 

* آقای علوی لطفاً به اقدامات مؤثر فنی و عملکردی آقای منصور نیز در حوزۀ بیمه‌گری اشاره کنید.

علوی: آقای منصور اطلاعات بیمهای نداشتند؛ اما مطالبی از بیمه و بیمهگری آموخته بودند. بزرگترین حسن آقای منصور انتخاب درست قائم مقام و معاونان خود بود و مهمتر از آن عدم مداخله در امور فنی شرکت. قائم مقام و معاونان شرکت در امور اجرایی واحدهای تحت سرپرستی خود اختیارات کامل داشتند این در حالی بود که در بیمۀ مرکزی ایران به موجب قانون، رئیس کل، بالاترین مقام و صاحب همۀ اختیارات است اعضاء هیئت عامل همۀ اختیار خود را باید از رئیس کل بگیرند شنیده بودم در جلسات هیئت عامل پیشنهادهای قابل توجهی را طرح میکنند؛ اما همیشه نظر هیئت عامل را می‌پذیرد و بر نظر شخصی خود پافشاری نمی‌کند. دستور داده بود معاونان نیز تا آنجا که میسر است اختیارات خود را به مدیران تفویض کنند تا وقت برای فکر کردن برای توسعۀ بیمۀ مرکزی داشته باشند و زیاد خود را گرفتار کارهای روزمره نکنند به توسعۀ بیمه و بیمه‌گری در کشور، توجه خاص داشت. روابط بین‌المللی بیمۀ مرکزی برایش اهمیت فوق‌العاده داشت. توصیۀ مؤکد کرده بود بیمۀ مرکزی ایران باید با شرکت‌های بزرگ بیمه و بیمۀ اتکایی و بروکرهای درجه اول جهان کار کند. این تصمیم برای ما بسیار مفید بود چرا که با بزرگان بیمۀ جهان آشنا می‌شدیم.

 

* به نظر شما بزرگترین انتقادی که به ایشان وارد است، چیست؛ چون به هر حال هر رئیس کلی علاوه بر مزیتها و اقدامات مثبت، اقدامات کم اثر یا حتی منفی هم دارد؟

علوی: آقای منصور رئیس کل بیمۀ مرکزی ایران اعتقاد داشت همۀ همکاران او باید از زندگی مرفه‌ای برخوردار باشند نباید همکار او دغدغۀ معاش داشته باشد به همین دلیل حقوق و مزایای کارکنان بیمۀ مرکزی ایران جزو بالاترین مؤسسات و شرکت‌ها بود. همۀ کارکنان با وام مسکن قابل ذکر خود می‌توانستند صاحب خانۀ مناسب شوند. همۀ کارکنان وام ماشین داشتند که باید ماشین می‌خریدند پاداش‌های مناسب دریافت می‌کردند. از نظر بیمۀ درمان کم نظیر و شاید بی‌نظیر بودیم.

از نظر آموزش دستور داده بود که همکاران باید دوره‌های بیمه‌ای در داخل و خارج از کشور آن هم در شرکت‌های بزرگ دنیا نه کوتاه‌مدت بگذرانند.

اعتبار کارکنان بیمۀ مرکزی ایران و عزت آنها در بین شرکت‌های بیمه قابل ذکر بود؛ اما دستور داده بود مدیران و کارکنان بیمۀ مرکزی ایران باید با مدیران و کارکنان شرکت‌های بیمه با اخلاق حرفه‌ای بیمه‌گری و ادب و متانت ایرانی رفتار کنند و همۀ اینها در حالی بود که اگر به عمد کارمند خطایی انجام می‌داد حسابی تنبیه می‌شد. توصیه کرده بود که همکاران بیمۀ مرکزی ایران باید حیثیت و اعتبار خود را از دانش، ادب و شخصیت فردی خود در جامعه بیمه‌گران کسب کنند نه با استفاده از مدیر بیمۀ مرکزی بودن.

رفتار آقای منصور با همکاران تا آنجا که به یاد دارم بسیار مؤدبانه بود و با احترام رفتار می‌کرد. بیمه مرکزی در جایگاه قابل قبولی در داخل و خارج از کشور قرار داشت و همکاران او از احترام مناسب برخوردار بودند که برای همۀ ما از اهمیت زیادی برخوردار بود. با وجود اینکه ساختمان ما یک آسانسور داشت به یاد ندارم که برای او آسانسور نگه دارند یا تنها سوار آسانسور شود و رعایت حق تقدم را نکند. معتقدم هر انسانی نقاط ضعفی دارد؛ اما من واقعاً نمی‌دانم چه نقطه ضعفی از او بیان کنم.

 

* چه شد که منصور از بیمۀ مرکزی رفت؟

دستباز: وقتی آموزگار، نخست‌وزیر شد، آقای منصور استعفا داد. من به دلیل آشنایی با ایشان نزد ایشان رفتم و گفتم که بیمة مرکزی تازه دارد شکل می‌گیرد و اعتباری پیدا می‌کند؛ چرا استعفا می‌دهید؟ ایشان گفت که مملکتی که آموزگار نخست‌وزیر آن باشد جای ماندن نیست.

 

* آقای شفیعی از بیمه ایران در آن سالها برایمان بگویید.

شفیعی: هر چه صنعت بیمه در کشور ایران دارد از بیمة ایران است؛ چون بیمة ایران از سال ۱۳۱۴ تأسیس شد و تمام نیروهای موجود در صنعت بیمة ایران حاصل فعالیت‌های شرکت بیمة ایران است که در این شرکت آموخته‌اند و تجربه کسب کرده‌اند.

از پیروزی انقلاب ۴۰ سال می‌گذرد و به هر حال خوبی‌ها و بدی‌هایی در آن وجود دارد؛ اگر اندیشمندان در هر موردی نه تنها در مورد صنعت بیمه بلکه در هر موردی گذشته را بررسی کنند یقیناً نکات قوت و ضعفی پیدا خواهند کرد؛ ولی بهتر آن است که هر کاری به کاردان آن سپرده شود تا نکات قوت‌اش بیشتر و نقاط ضعف‌اش کمتر باشد.

آن زمان ارتباطات قوی‌تر شده بود و جوانان شرایط آن زمان را می‌دیدند و یقیناً هر رژیمی خوبی‌ها و بدی‌هایی دارد و باید این اصل را به عنوان یک اصل لایتغیر بپذیریم؛ ولی هنر برای آنهایی است که مدیران قوی‌تری دارند و اقدامات ویژه‌تری انجام می‌دهند و منافع شخصی را مقدم بر منافع جمعی نمی‌دانند.

 

* ‌چرا بیمة مرکزی تأسیس شد؟

دستباز: بیمة مرکزی برای نظارت بر صنعت بیمه تشکیل شد. اساسنامه یا قانون تأسیس بیمة مرکزی ایران و بیمه‌گری را مرحوم دکتر علی‌آبادی و مرحوم دکتر فرهنگِ مهر نگاشتند. طبق آنچه شایع است قرار بود آقای فرهنگ مهر رئیس کل بیمة مرکزی شود؛ اما شاه دستور داد که ایشان تولیت دانشگاه پهلوی شیراز را برعهده بگیرد؛ بنابراین ایشان به دانشگاه شیراز رفت و آقای منصور به بیمة مرکزی آمد.

من به بیمة مرکزی همان ساختمان دو طبقه‌ای که آقای علوی شرح آن را بیان کرد، رفتم و ۲۰ روز بعد با من تماس گرفتند و من مراجعه و فرم استخدام را پر کردم؛ بیمة مرکزی آگهی استخدام نداشت؛ چون آقای منصور معتقد بود که باید افرادی را انتخاب کند که ضوابط خاصی را در شرکت رعایت کنند. یک ماه بعد از آن با من تماس گرفتند و من نزد آقای منصور رفتم. ایشان چند کلمه‌ای با من صحبت کرد و چون آشنایی قبلی با اقوام من داشت به من گفت که مشغول به کار شوید. من هم با بچه‌هایی که از بیمة ایران با پرتفوی اجباری آمده بودند مشغول به کار شدم تا چارت بیمة مرکزی ایران به طور موقت نوشته شد.

 

* به این ترتیب چارت بیمة مرکزی ایران را شما به همراه کارمندان بیمة ایران نگاشتید؟

دستباز: نه. آقای دکتر جباری، آقای دکتر مشایخی و … چارت موقت بیمة مرکزی ایران را نوشتند که این چارت سه بار تغییر کرد.

 

* ممکن است در مورد این چارت در آن زمان بیشتر توضیح دهید چه استانداردها و شاخصهایی در تدوین آن به کار گرفته شد و با وضعیت کنونی بیمۀ مرکزی چه تفاوتهایی پیدا کرده است؟

دستباز: در ابتدای تأسیس بیمۀ مرکزی ایران ما در سازمان یک خانم دکتر آمار و یک کارشناس ارشد داشتیم، چارت بر اساس ضوابط روز نوشته شده بود؛ اما در سال ۵۳ یا ۵۴ سازمان امور اداری و استخدامی چارتی برای بیمۀ مرکزی ایران تهیه کرد که شرایط احراز برای پست ریاست اداره با مدرک کارشناسی ۱۴ سال و کارشناسی ارشد ۱۲ سال. کارکنان با چارت جدید تطبیق داده شدند، من که رئیس اداره بودم، کفیل معاون شدم. این چارت بعدها کنار گذاشته شد.

* آیا مسیر حرکت بیمه مرکزی در شرایط فعلی همان مسیری است که در سالهای ابتدایی تأسیس ترسیم شده یا از اهداف اولیه فاصله گرفته است؟

دستباز: به اعتقاد من بیمۀ مرکزی ایران از زمان تأسیس تاکنون تغییر مسیر داده و کارش از نظارت به دخالت کشیده شده است و به صورت تک‌محوری عمل می‌کند، کارشناسان بیمۀ مرکزی ایران فکر می‌کنند نخبه‌ترین کارشناسان بازار هستند و دیگران را نادیده می‌گیرند در حالی که در بازار کارشناسان نخبه‌تر و با تجربه‌تر از آنها وجود دارد. این همکاران باید بدانند حکم رئیس کل، به همراه خود، عنوان می‌آورد؛ اما دانش و تجربه خیر.

 

* آقای دستباز حال که در مورد چارت بیمۀ مرکزی صحبت کردید در مورد فعالیتهای خود در بیمه مرکزی بگویید.

دستباز: بعد از ورودم به بیمة مرکزی از من خواستند رئیس ادارة عمر شوم؛ اما آقای دکتر جباری معاونت محترم فنی پس از مصاحبه با من گفتند؛ چون با پارتی وارد شده‌اید شما را نمی‌خواهم در حالی که همه با پارتی وارد شدند، من نزد آقای منصور رفتم و گفتم آقای دکتر جباری چنین می‌گویند. بیمۀ مرکزی ایران صندوق مشترک RCD را از بیمه ایران تحویل گرفته بود که اتکایی از دو کشور ترکیه و پاکستان در دو رشته آتش‌سوزی و حوادث قبولی کرد. من رئیس این اداره شدم و معاون آن آقای کیانیان بود که از بیمة ایران آمده بودند.

من اولین بورسیة بیمة مرکزی ایران هستم که شش ماه برای دورة آموزش تخصصی پیشرفتة بیمه‌های اموال به خارج از کشور رفت و در مؤسسه SITC که مرکز آموزش شرکت بیمه سوئیس‌ری بود دوره را طی کردم و با مراجعت به ایران و پس از چند ماه سازمان تصمیم گرفت که شغل سازمانی من را اصلاح کند. آقای منصور از من خواستند که ریاست اداره اتکایی بیمه عمر را بر عهده بگیرم.

 

* آقای دستباز چطور شد شما کارشناس بیمه عمر شدید؟

زمانی که آقای منصور از من خواستند که در بخش بیمة عمر مشغول کار شوم؛ به ایشان گفتم که من از بیمة عمر اطلاعات زیادی ندارم؛ چون یک رشتة تخصصی است؛ ولی ایشان گفتند که ما از مدیریت شما راضی هستیم باید به این قسمت منتقل شوید و مشکلات موجود را حل کنید. من به ایشان گفتم که ۱۵ روز مرخصی می‌خواهم. ایشان گفتند که آبروی ما در شرکت‌های بیمه رفته و صورت‌حساب‌های‌مان همین‌طور مانده است و شما ۱۵ روز مرخصی می‌خواهید. گفتم؛ تا به من مرخصی ندهید، نمی‌توانم مدیریت بخش بیمة عمر را بپذیرم. ایشان هم با ناراحتی بسیار زیاد و با عصبانیت گوشی تلفن را برداشت و به آقای دکتر جباری که رئیس من و معاون سازمان بودند، گفتند به ایشان ۱۵ روز مرخصی بدهید.

به این ترتیب ۱۵ روز مرخصی گرفتم و به کتابخانه مراجعه کردم و دو کتاب بیمة عمر انگلیسی برداشتم و به خانه رفتم و به همسرم گفتم؛ ۱۵ روز نیستم و می‌خواهم مطالعه کنم. دو کتاب را خواندم و به شرکت بازگشتم و نزد آقای منصور رفتم و به ایشان گفتم؛ حکم من را صادر کنید. کتاب‌هایم زیر بغلم بود. گفت؛ چرا ۱۵ روز مرخصی گرفتی؟ کتاب‌ها را مقابلش قرار دادم و گفتم، رفتم در مورد بیمة عمر مطالعه کنم. حکم من را زدند و به ادارة بیمة عمر منتقل شدم.

آقای منصور پس از این گفت‌وگو از روان‌شاد آقای دکتر مشایخی، قائم مقام بیمة مرکزی ایران خواستند که من را برای اولین دورة پیشرفتة عمر به خارج از کشور و مؤسسۀ SITC بفرستند که یک سال و نیم بعد برای شرکت در دورة دوم پیشرفتة بیمة عمر به مدت شش ماه به سوئیس‌ری رفتم تا دوره رشتة تخصصی بیمة عمر را بگذرانم.

به نکته‌ای در تأیید آنچه آقای علوی بیان کردند، اشاره کنم. به اعتقاد من آقای منصور یک مدیر نمونه بود؛ ایشان در موارد بسیاری نامه‌هایی به آقای دکتر جباری یا آقای دکتر مشایخی ارجاع می‌داد بدون هیچ‌گونه دستور خاص بود و به این ترتیب تفویض اختیار می‌کرد و اصلاً به صورت دستوری برخورد نمی‌کرد و ما هم به همین شکل تربیت شدیم.

 

* آقای منصور روی انتخابات و انتصابات‌شان حساسیت داشتند و در عین حساسیت نسبت به آنها اعتماد کامل هم داشتند و به این ترتیب به راحتی تفویض اختیار می‌کردند.

دستباز: ایشان به عملکرد توجه داشتند. آقای منصور تا جایی که به یاد دارم هیچ بروکر خارجی را ندید. همة کارگزاران، نمایندگان و بروکرها با آقای دکتر جباری، دکتر مشایخی و خانم یوسف‌زاده ملاقات می‌کردند.

به خاطره‌ای از خانم یوسف‌زاده اشاره کنم؛ وقتی رئیس ادارة بیمة عمر شدم گزارشی تهیه و به ایشان ارائه کردم. ایشان گفت؛ برای چه آمده‌اید؟ گفتم؛ شما مدیر من هستید. با عصبانیت گفت؛ من بیمة عمر نمی‌دانم. گفتم؛ خانم یوسف‌زاده این مشکل شماست. من وظیفه دارم گزارش تهیه کنم و به شما ارائه دهم و شما به آقای دکتر جباری ارسال کنید. من باید سلسله مراتب اداری را رعایت کنم و همان‌طور که آقای علوی اشاره کردند با اینکه از ایشان می‌ترسیدیم بسیار احترام برای‌شان قائل بودیم.

 

* آقای شفیعی آیا خاطرة خاصی مرتبط با صحبت‌های آقای علوی و آقای دستباز ندارید؟

شفیعی:‌ من صحبت‌های آقایان را تأیید می‌کنم. قبل از انقلاب کمتر حضور داشتم. به یاد دارم که آزمونی برگزار شد و قرار بود برای گذراندن دوره‌هایی به خارج از کشور بروم؛ اما انقلاب شد و این اتفاق نیفتاد.

قبل از انقلاب بزرگانی در بیمة مرکزی حضور داشتند و بعد از انقلاب هم بزرگانی بودند و این روند همین‌طور ادامه خواهد داشت. یکی از اقداماتی که در صنعت بیمه انجام شد ادغام شرکت‌های بیمه با یکدیگر بود که احتمالاً با توجه به عملکرد بیمه‌ها ممکن است مجدداً چنین اتفاقی پیش بیاید.

 

* پیش‌بینی ادغام را خواهید داشت.

شفیعی: معتقدم به احتمال قوی چنین چیزی رخ خواهد داد؛ ولی نمی‌توان به زمان دقیق آن اشاره کرد. مدیریت در هر صنعتی اهمیت بسیاری دارد. بیمه اطمینان و اعتماد می‌فروشد. من به مردم کاغذی می‌فروشم و مردم باید به این کاغذ اعتماد کنند. آیا شرکتی که بیمة عمری برای 30 سال آینده می‌فروشد 30 سال دیگر وجود خواهد داشت؟ نکتة بسیار با اهمیت در صنعت بیمه اعتماد مردم به صنعت بیمه است. صنعت بیمه بیش از هر صنعت و صنفی به اعتماد مردم نیاز دارد.

 

* اعتمادی که قبل از انقلاب به صنعت بیمه وجود داشت؛ پس از پیروزی انقلاب چقدر تغییر کرد؟

شفیعی: به نظرم قبل از انقلاب و بعد از آن تفاوت زیادی ندارد؛ ولی چیزی که مشخص است اینکه وقتی انقلاب می‌شود خیلی چیزها ممکن است تغییر کند؛ ولی هر حکومتی که بر سر کار می‌آید موظف است به ثبات صنعت بیمه و یکپارچگی آن بیشتر توجه کند.

 

* آقای شفیعی، بیان کردید که احتمال ادغام شرکت‌های بیمه وجود دارد چه درس‌هایی از ادغام‌های اول انقلاب گرفته‌اید؟

شفیعی: معتقدم یکی از وظایف عمدة بیمة مرکزی در چنین مواقعی اطلاع‌رسانی به مردم و القاء اعتماد و اطمینان به آنهاست. بیمة مرکزی همین امروز و حتی همیشه باید چنین روندی را در پیش بگیرد. بیمة مرکزی باید اعتماد را به مردم القا کند تا در زمانی که شرکتی هست یا نیست یا ادغام شده یا ادغام نشده حقوق بیمه‌گذار محفوظ است؛ این احساس باید از طریق تبلیغات و انتقال اطلاعات به مردم صورت گیرد. این امر در توسعة بیمه نقش اساسی دارد‌ و وظیفة بیمة مرکزی نیز محسوب می‌شود؛ چون بیمة مرکزی، دولتی و وظیفه‌اش نظارت بر صنعت بیمه و اعتمادسازی است.

 

* آیا خاطره‌ای از زمانی که شرکت‌های بیمه ادغام شدند، دارید و ارزیابی‌تان از ادغام‌ها چیست؟

شفیعی: ادغام‌ها اعتماد مردم را نسبت به شرکت‌های بیمه تضعیف کرد. برای اینکه این امر کاهش یابد وظیفة بیمة مرکزی می‌دانم که قبل از چنین اقداماتی باید اطلاع‌رسانی صورت دهد تا مردم از ادغام یا منحل شدن شرکت‌های بیمه نگران نباشند.

 

* آیا قبل از انقلاب چاره‌ای جز ادغام داشتند؟

شفیعی: هر حکومتی باید دربارة این امر اقداماتی انجام دهد.

 

* آقای علوی، آیا مسیر حرکت بیمۀ مرکزی در شرایط فعلی همان مسیری است که در سالهای ابتدایی تأسیس ترسیم شد؟ آیا از اهداف اولیه فاصله گرفته است؟

علوی: به باور من اهداف مدیران بیمه مرکزی ایران اجرای مفاد قانون بیمه مرکزی ایران بود. در وظایف بیمه مرکزی ایران نظارت بر شرکت‌های بیمه پیش‌بینی شده است نه دخالت در امور داخلی شرکت‌های بیمه. در وظایف بیمۀ مرکزی ایران اتکایی اجباری و اختیاری پیش‌بینی شده بود. مرز بین اجباری و اختیاری کاملاً مشخص بود. تعیین شرایط و نرخ بیمه‌نامه‌ها پیش‌بینی شده بود. برای اجرای این مسئولیت‌ها بیمه مرکزی حداکثر به صد نفر کارمند متخصص، کار بلد، با تجربه نیاز داشت نه بیشتر تا به خوبی اداره شود امروز هم به باور من همان شرایط باید حاکم باشد، می‌تواند با صد نفر کار بلد بر بازار نظارت کافی داشته باشد به ویژه با وجود برنامه‌های کامپیوتری طراحی‌شده با آنکه مسائل قبولی و واگذاری را به بهترین نحو اداره کند؛ اما به نظر من امروز بیمه مرکزی علاقه‌مند به انجام اقداماتی است که در قانون بیمه‌گری به آنها اشاره‌ای نشده است و به همین دلیل از وظایف اصلی خود دور شده است.

 

* آقای علوی، به فضای بیمة اتکایی در آن زمان اشاره کنید که چه تفاوت‌هایی با بیمة اتکایی پس از انقلاب داشت؟

علوی: همچنان که بیان کردم آقای منصور و آقایان دکتر مشایخی و دکتر جباری دستور دادند و علاقه‌مند بودند بیمۀ مرکزی باید پوشش‌های مورد نیاز خود را از بزرگ‌ترین و معتبرترین شرکت‌های بیمه و بیمه اتکایی جهان کسب کند؛ به همین دلیل بیمه‌گران اتکایی و بروکرهای اتکایی بیمۀ مرکزی ایران از بین چنین شرکت‌هایی توسط آقایان مشایخی و جباری و خانم یوسف‌زاده انتخاب می‌شدند. به دلیل سلامت کل بازار بیمۀ ایران شرکت‌های بزرگ بیمۀ جهان علاقه‌مند به همکاری با بیمۀ مرکزی ایران و شرکت‌های بیمه ایرانی بودند. چند شرکت بزرگ بیمه و بروکر بیمه، در ایران دفتر نمایندگی داشتند تا آنجا که به یاد دارم آنها از آقایان عباس بلورفروشان، مسعود شهیم و خسرو رجبیان که از مدیران بیمۀ مرکزی ایران و آقایان محمود نجومی و بهزاد ایثاری، مهرداد خواجه نوری، ملک اسماعیلی دعوت به همکاری کردند و امروز این چند بزرگوار در منطقه از جایگاه والایی برخوردارند که باعث افتخار ماست. متأسفانه به دلیل شرایط پس از انقلاب، جنگ شش ساله، تحریم‌های طولانی‌مدت و عدم امکان فعالیت بازار بیمۀ کشور با بیمه‌گران جهانی، شرایط آن زمان را با امروز نمی‌توان مقایسه کرد. در آن زمان شرکت‌های بیمه کامل‌ترین پوشش‌ها را با مناسب‌ترین نرخ‌های رقابتی برای بیمه‌گذاران خود اخذ می‌کردند. در این چند سال همۀ سرمایه‌های ملی کشور از ظرفیت بازارهای بین‌المللی و قراردادهای مختلف محروم هستند. خدا را شکر که برای سرمایه‌های ملی کشور خسارت سنگین به وجود نیامده است. حتماً مطلع هستید که چه سرمایه‌ای در عسلویه وجود دارد. ارزش واحدهای عظیم خشکی و دریا مربوط به بخش انرژی چه میزان است که متأسفانه این واحدها پوشش مناسب و کاملی ندارند، بگذریم آقا بگذریم …

کل صنعت بیمه در سال‌های 1353 تا 1357 صنعت جوانی بود؛ چون مدت زمان زیادی از تأسیس شرکت‌های بیمه نگذشته بود. نمی‌توان آن را صنعت قوی‌ای ذکر کرد؛ ولی صنعت بیمة ایران در مقایسه با کشورهای خاورمیانه و آسیا جایگاه والایی داشت. من در بخش اتکایی بودم و در خدمت اساتید و رؤسای خود سفر زیاد می‌رفتم و این موضوع را شخصاً درک می‌کردم تا سال 1357 به جز ژاپن و هند کشور دیگری در آسیا و خاورمیانه از نظر اعتبار و پرتفوی نسبت به ما شرایط مناسب‌تری نداشتند. از پرتفوی، مهم‌تر ترکیب پرتفوی است. حجم حق بیمة مهندسی و باربری ایران در سال‌های ۵۴، ۵۵ و 1356 از همة رشته‌ها بیشتر بود؛ به تعبیر دیگر میزان توسعه و سازندگی در مملکت در آن سال‌ها قابل ذکر بود؛ حق بیمة آتش‌سوزی ایران که به واحدهای صنعتی مربوط است قابل ذکر بود. بیمة شخص ثالث که امروز درصد بالایی از حق بیمة شرکت‌های بیمه را تشکیل می‌دهد در آن زمان 10 درصد از حق بیمه کل بازار را تشکیل می‌داد.

ادامه دارد…

لینک کوتاهلینک کپی شد!
اخبار مرتبط
ارسال نظر

8  +  1  =