13 آذر 1400
نگاهها در وادی امر به چالشهای ساختاری صنعت بیمه معطوف میشود که به عنوان بزرگترین مانع نوآوری قلمداد میشوند. ممکن است این چالشها مأیوسکننده به نظر آیند؛ اما مسئله آن است که نوآوری دقیقاً زمانی بیشتر میتواند مؤثر باشد که سیستم، دچار چالشهای ساختاری است. تحول اغلب زمانی رخ میدهد که سیستم در بنبست قرار دارد.
امروز 13 آذر 1400 است. معدل قابل قبولی از اهالی صنعت، گرد هم آمدهاند و قرار است کارنامة «هر شرکت یک نوآوری» را طی یک سال گذشته یعنی آذر 1399 تا آذر 1400 بررسی کنند تا بدانند دارای چه وجوه عملکردیای است.
دو وجه بیشتر قابل تصور نیست؛ نوآوری یا به عنوان یک شعار انتخابشده یا هدف.
اگر «هر شرکت یک نوآوری» را شعار فرض کنیم طبعاً کسی چندان انتظار ندارد که صددرصد شعار محقق شود. در تعیین شعار اساساً رویکرد، اهمیت بیشتری دارد؛ از طرفی ماهیتِ انگیزشی و تشویقی دارد؛ اما دربارة هدف، مسئله متفاوت است. برای تعیین اهداف قبل از هر چیز مطالعة وضع موجود از منظر بازار، رقبا و ترکیب مشتریان و ظرفیتهای در اختیار، همچنین پیشبینی بازار و مطالعة روندهای آینده از ارکان مهم تدوین هدف هستند. تدوین راهبردها، سپس برنامهها از دیگر ارکان تعیین هدف محسوب میشوند.
بنابراین باید راهبر صنعت بیمه مشخص باشد که عبارتهایی چون «هر بیمه یک نوآوری» را میخواهد در حد شعار در دستور کار قرار دهد یا به عنوان یک هدف در نظر داشته باشد.
وجه دیگر مسئله جایگاه مبدع این شعار است. رئیس کل بیمه مرکزی در کنار وظایف تعیینشده تلاش کرده است نقش خود را در فرایند تسریع توسعة صنعت بیمه ایفا کند. در کشورهای در حال توسعه به واسطة چالشهای موجود، افراد جامعه تلاش میکنند در کنار وظایف خود، در توسعة کشورشان در قالب حتی بحثهای بین گروهی شرکت کنند. احساس مسئولیت دربارة بهبود وضع موجود قابل تحسین است؛ اما روی دیگر سکه میزان تحقق شعار است؛ اگر میزان تحقق شعار قابل اعتنا نباشد، نتایج عکس به دست میآید و باعث تضعیف جایگاه ریاست کل میشود؛ به تعبیر دیگر اگر با نگاه «ریسک بیس» به مسئله نگاه کنیم، هر چه جایگاه یک فرد از نظر اجتماعی و رسمی از اهمیت بالاتری برخوردار باشد ریسک گفتار و عملکرد وی بیشتر است و اساساً کسانی که در جایگاه حساستری قرار دارند با ریسک بالاتری در مورد گفتار و کردارشان روبهرو هستند؛ بنابراین از هم اکنون بیمة مرکزی در فکر مدیریت ریسکهای مترتب با «هر شرکت یک نوآوری» است.
اما چند سؤال واقعی را بررسی کنیم: 1) در یک نگاه فازی بین صفر تا یک، ضریب نوآوری در صنعت بیمه چقدر است؟ 2) قدر مطلق ظرفیتسازی تا کنون در این راستا از منظر نهادسازی، انگیزشی و … چقدر بوده است؟ 3) طی یک سال آتی تا چه میزان میتوان پتانسیل نوآوری در صنعت بیمه را افزایش داد؟ 4) ترکیب و ساختار بازار بیمه چگونه است؟ آیا بیمة ایران با بیمههای دیگر مثلاً بیمة مناطق آزاد دارای یک موقعیت برابر است یا طبعاً انتظارات دیگری میرود؟ 5) وقتی از نوآوری صحبت میکنیم توقع چه چیزی داریم؟ آیا در محصول یا در ساختار یا هر نوع دیگری است؟طبیعی است همة نگاهها به محصول ختم میشود در حالی که میتواند اساساً چنین نباشد؛ بنابراین باید مشخص کنیم تعریف عملیاتی ما از نوآوری چیست؟ 6) آیا قادریم سندباکسی برای نوآوری فراهم کنیم یا مجبوریم در فضای آزمون و خطا در محیطهای واقعی ریسک نوآوری را بالا ببریم؟
طبعاً برای پاسخ به شش سؤال بالا نیاز به تشکیل کارگروهی است که بتواند شعار «هر شرکت یک نوآوری» را تبدیل به هدف کند؛ یعنی با مطالعة وضع موجود و پیشبینی آینده، راههای رسیدن از نقطه (الف) به (ب) را در بازة زمانی یک سال از منظر نوآوری در قالب یک سند برنامهای مشخص کند. اینکه این کمیتة مشترک چند جانبه متشکل از نهاد ناظر، سندیکا، شرکتها، تشکلهای صنفی و دیگر نمایندگان ذینفعان مؤثر صنعت بیمه از جمله بخش فروش، ارزیابان خسارت، اکچوئرهای مستقل، فینتکها، صاحبنظران دانشگاهی، رسانهها و … چگونه و با چه ترکیبی شکل بگیرد خود مسئله است. نکتة مهم آن است که این کمیته باید قادر باشد در یک محیط واقعی کلیة پتانسیلهای صنعت بیمه و فضاهای مرتبط را به حرکت وادارد.
یک نقد
طبعاً نگاهها در وادی امر به چالشهای ساختاری صنعت بیمه معطوف میشود که به عنوان بزرگترین مانع نوآوری قلمداد میشوند. ممکن است این چالشها مأیوسکننده به نظر آیند؛ اما مسئله آن است که نوآوری دقیقاً زمانی بیشتر میتواند مؤثر باشد که سیستم، دچار چالشهای ساختاری است. تحول اغلب زمانی رخ میدهد که سیستم در بنبست قرار دارد؛ مثلاً وقتی از چسبندگی به ثالث (خودرو) و درمان به عنوان اصلیترین چالش صنعت بیمه یاد میشود برای تغییر چنین شرایطی تنها نوآوری میتواند کمک کند.
یک سؤال مهم اینکه چگونه بزرگراه نوآوری را در میان بستر سنگلاخ و کوهستانهای صعبالعبور موجود، حاصل از وضعیت اقتصادی، عدم ثبات مدیریت، ریسکهای برونزا و درونزا پیریزی کنیم؟ در ابتدا باید نقشۀ راهی مشخص شود؛ اما مهمتر آن است که اساساً میخواهیم به کجا برسیم. مقصدی را که انتخاب کردهایم شاید مهمترین اصل باشد که ما را در رسیدن به هدف راهنمایی خواهد کرد.