بازار سرمایه ای ها به دنبال تاسیس شرکت بیمه زندگی / حقیقی های قدرتمند درمانگر صنعت بیمه بیصاحب خواهند بود؟
متقاضیان تاسیس شرکتهای بیمه بخوانند (قسمت دوم)؛
مصدق: اولین ویژگی 33 متقاضی تأسیس شرکت بیمه این است که تعدد مؤسس ندارند. دومین ویژگی این است که عمدتاً بازار سرمایهای هستند.
به گزارش ریسک نیوز به نقل از بیمه داری نوین تغییر سیاستهای نهاد ناظر در ارایه مجوز به ورود شرکتهای جدید در دوره اخیر قابل لمس است تا جایی که چهار شرکت تخصصی و مختلط مجوز گرفته اند و چندین شرکت دیگر نیز در صف هستند؛ اما همه اینها از ابهامات فعالان صنعت نمی کاهد تا جائی که سوالات بسیاری مطرح می شود از جمله؛ آیا شرکتهای موجود از ظرفیتهای بازار بکر بیمه بهره گرفته اند؟ شرکتهای جدید قرار است با چه استراتژی و سیاستی در بازار فعالیت کنند؟ آیا نیاز است که نهاد نظارتی سیاست مشخصی در قالب برنامه استراتژیک برای بازیگران تازه وارد ایجاد کند؟لابی گری ها و روابط در مجوزدهی به شرکتهای تازه تاسیس چقدر نقش دارد، فعالان خارج از بازار چه انتظاراتی دارند و …
با شدت گرفتن تب مجوزدهی به بازیگران جدید میزسخنی با حضوررحیم مصدق معاونت طرح و توسعه بیمه مرکزی،غلامعلی ثبات عضو شورای عالی بیمه و سعید اسلامی بیدگلی عضو شورای عالی بورس برگزار کردیم تا این موضوع مهم را در بوته نقد و بررسی آوریم.
قسمت دوم در ذیل می آید:
* آقای ثبات، با توجه به صحبتهای آقای اسلامی مهمترین مسئله رشدِ خلاقیت و نوآوری است؛ یعنی ارائة مجوز زمانی صورت میگیرد که احساس میکنیم صنعت تنبل شده و در عین حال وقتی زیاد هم مجوز داده میشود ممکن است مشکلآفرین شود؛ ولی در عین حال خلاقیت و نوآوری اهمیت بسیاری دارد لطفاً از این زاویه به مسئله بپردازید از طرفی بحث کفایت سرمایه نیز اهمیت بسیاری دارد
ثبات: قانون تأسیس بیمه مرکزی برای این نهاد سه هدف اصلی و مهم قائل شده است؛ یکم، تنظیم، تعمیم و هدایت امر بیمه، دوم، حمایت از بیمهگذاران و سوم، نظارت بر موسسات بیمه برای حفظ سلامت بازار بیمه. در این قانون واژه توسعه نیامده و گفته نشده است که توسعة صنعت بیمه بر عهدة بیمه مرکزی است؛ اما با آنکه بسیاری از افراد مفهوم عبارت تعمیم امر بیمه در این قانون را توسعه صنعت بیمه میدانند؛ برداشت من این است که تعمیم امر بیمه که از لحاظ لغوی به معنای عمومیسازی بیمه است بیشتر به بخش تقاضای بازار و افزایش آگاهی جامعه از بیمه مربوط میشود. به این معنا که بیمه مرکزی موظف است به گونهای آگاهی جامعه را افزایش دهد که ایجاد تقاضا منجر به افزایش عرضه شود، نه اینکه برای عرضهکنندگان این صنعت برنامه توسعه بریزد و به آنها دستور اجرای برنامه را بدهد. بر این مبنا بیمه مرکزی در صدور مجوز تأسیس مؤسسات بیمه باید به نحوی عمل کند که برای تعمیم امر بیمه از طریق افزایش تعداد شرکتها، سلامت بازار بیمه لطمه نبیند و مواظب باشد که این دو وظیفه با یکدیگر تلاقی و تعارض پیدا نکنند.
اگر بیمه مرکزی صرفاً بر مبنای معیارهای مندرج در قانون مقررات مجوز صادر کند و به حفظ سلامت بازار توجه نداشته باشد تبدیل به مرکزی برای صدور مجوز تأسیس شرکت بیمه میشود که فقط با معیار تطبیق تقاضا با ضوابط قانونی و مقرراتی عمل میکند و توجهی به حفظ سلامت بازار بیمه ندارد؛ در حالی که باید بر اساس حفظ سلامت و توسعة بازار بیمه مجوز تأسیس برای شرکتهای بیمه صادر کند و مطمئن شود که هر شرکت بیمهای که وارد صنعت بیمه میشود علاوه بر اینکه واجد شرایط منطبق بر قانون و مقررات هست بر توسعه بازار بیمه تأثیر مثبت دارد و مخل سلامت آن نیست.
برای تحقق این هدف، شرکت بیمهای که قصد ورود به بازار صنعت بیمه را دارد علاوه بر معیارهای قانونی و مقرراتی مانند حداقل سرمایه، احراز صلاحیت مدیران و مؤسسان، رعایت ضوابط پولشویی و … باید ویژگیهای دیگری هم داشته باشد تا بیمه مرکزی و شورای عالی بیمه برای موافقت با ورود آن به اطمینان لازم برسند. طبق آنچه در قانون تأسیس آمده است؛ شورای عالی بیمه موظف است درباره تقاضای تأسیس شرکت بیمه، رسیدگی و اظهارنظر کند؛ نه فقط موافقت یا مخالفت، به این مفهوم که تقاضای تأسیس شرکت بیمه را از زاویة تأثیر بر توسعه صنعت بیمه و سلامت بازار بیمه رسیدگی و نظرش را اعلام کند. برای این کار باید ویژگیهای یک شرکت بیمه مطلوب را در نظر بگیرد و برای نمونه بداند که یک شرکت بیمه اتکایی باید چه ویژگیهایی داشته باشد تا کارکرد اصلی مورد انتظار را برآورده کند. یک ویژگی این است که ظرفیت نگهداری ریسک را در بازار بیمه بالا میبرد؛ این ویژگی از طریق افزایش سرمایة شرکتهای بیمه مستقیم هم قابل دستیابی است و ویژگی ممتازی نیست. ویژگی دوم شرکت بیمه اتکایی این است که مرکز انتقال ریسک های بزرگ صنعت بیمه کشور به شرکتهای بیمه اتکایی خارج از کشور است، این ویژگی هم در وضعیت امروز کشور به دلیل شرایط تحریم زمینة لازم برای اجرایش فراهم نیست؛ ویژگی سوم شرکتهای بیمه اتکایی که اساسیتر است نقش هادی و ناظر بر عملیات بیمهگران مستقیم است که بسیار تعیینکننده است؛ به نحوی که بیمهگران مستقیم هنگام صدور بیمهنامه و پوشش ریسک باید مطمئن باشند که میتوانند این ریسک را با توجه به تخصص و اشرافی که بیمهگران اتکایی بر ریسک موضوع بیمه دارند به مقدار کافی به آنها واگذار کنند. در نتیجه باید به بیمهگر اتکایی از این زاویة که در کدام رشته متخصص است و پذیرشگر ویژه (Underwriter) آن را دارد نگاه کرد، اینکه مثلاً پذیرشگر متخصص ریسک هواپیما یا ریسک اسکلههای دریایی را دارد که بتواند این ریسکها را بیمه اتکایی کند؟ البته باید اذعان کرد که بیمهگران بزرگ اتکایی کشور هم از این لحاظ وضعیت مطلوبی ندارند و به همین دلیل انتظارمان از ویژگیهای یک بیمهگر اتکایی تنزل کرده است.
این وضعیت در بیمههای مستقیم هم دیده میشود؛ در دورهای چهار شرکت بیمة دولتی داشتیم که سه شرکت خصوصی شدند و همچنان پابرجا هستند و در کنار آنها 30 شرکت بیمة خصوصی نیز تأسیس شدند. از دید من بازار بیمه در ایران به سرعتی که شرکتهای خصوصی بیمه وارد آن شدند نیروی انسانی لازم برای ایجاد شرکت جدید نداشت؛ باید با سرعت بسیار کندتری جلو میرفت تا به تدریج نیروی انسانی لازم و با تجربه مورد نیاز شرکتهای خصوصی تأمین میشد. در نتیجه نیروهایی که از شرکتهای دولتی و شبکة فروش وارد شرکتهای خصوصی شدند تجربة لازم را برای فعالیت در فضای به شدت رقابتی جدید نداشتند و هنوز هم به بیان صریح خودشان هنگام مباحثی مانند آزادسازی تعیین نرخ حق بیمه و کارمزد شبکه فروش، نظام رفتاری و رقابتی شرکتهای بیمه بالغ نشده است و اذعان میکنند که اگر اختیارات شرکتها افزایش یابد بازار بیمه به هم میریزد.
این را هم بگویم که در قانون تأسیس بیمه مرکزی برای صدور پروانة تأسیس شرکت بیمه سه شرط اساسی تعیین شده است؛ یکم سرمایه و اساسنامه و شرکا، دوم، صلاحیت فنی و مالی مؤسسه بیمه و سوم حسن شهرت مدیران. منظور از مدیران، اعضای هیئت مدیره است نه مدیران فنی و معتقدم منظور از صلاحیت فنی و مالی مؤسسه بیمه سیستمهای اجرایی و ضوابط مالی شرکت بیمه است نه احراز صلاحیت مدیر و کارکنانش. یعنی اگر نهاد ناظر سیستمهای نرمافزاری و اداری شرکتهای بیمه را کنترل و به صورت لحظهای مانیتور کند به طوری که به محض عبور از شاخصهای تعریفشده سیگنال دهد نهاد ناظر میتواند بدون نظارت بر افراد و نیاز به احراز صلاحیت آنها رسالتهای خود را محقق کند؛ نظارت بر افراد بار سنگینی بر دوش نهاد ناظر میگذارد و به نتیجة مطلوبی هم نمیرسد.
این نظر هم که اگر شرکت بیمه فقط بیمه زندگی بفروشد مشتری برای تأمین یکجای نیازهای بیمهای خود سراغ بیمهگران مختلط میرود و شرکت بیمه زندگی به مشکل میخورد ممکن است درست باشد ولی ریشه آن ساختار و ویژگیهای شبکة فروش، اعم از نمایندهها و کارگزاران است زیرا به طور اصولی بیمهگذار باید برای خرید بیمه به واسطة فروش مراجعه و نیازهای بیمهای متنوع و متکثر خود را مطرح کند و آن واسطه هر کدام از این نیازها را از شرکت بیمة مربوط تأمین کند و تحویل متقاضی بدهد.
* آقای اسلامی بیدگلی با توجه به صحبت دوستان فکر میکنید متقاضیانی که اخیراً مجوز گرفتهاند چقدر میتوانند تحول ایجاد کنند؟
اسلامی بیدگلی: یکی از موضوعات مهم مسئلة نیروی انسانی است که آقای ثبات نیز به آن اشاره کردند؛ به تعبیر دیگر به دلایل متعددی که به نظرم لختی صنعت بیمه در سالهای گذشته است اصلاً متخصص کافی در صنعت بیمه تربیت نکردهایم.
بخش بزرگی از متقاضیان جدید کسانی هستند که عملاً به دلیل شرایط تورمی سالهای گذشته در کشور دارای منابع مالی شدهاند و بازار بیمه به واسطة عدم وجود نوآوری در سالهای گذشته بازار بکری محسوب میشود و فرصتهایی توسط این افراد شناسایی شده است؛ ولی به احتمال خیلی زیاد این افراد نتوانند در بخشهایی مانند آتشسوزی و اتکایی توسعه ایجاد کنند؛ بنابراین اینکه بیان کردم سیاستگذاری چه اهمیتی پیدا میکند این است که به نظر میرسد در بخشهایی متقاضیانی وجود دارند که میتوانند نوآوریهای زیادی داشته باشند؛ به نظرم موضوع سیاستگذاری باید اهالی بیمه را به این سمت سوق دهد که متخصصان جدیتر و بیشتری تربیت شوند.
موضوع دوم اینشورتکهاست. اینشورتکها در ایران اساساً به دلایل متعددی که بخش زیادی از آن به قانونگذاری مربوط است توسعه پیدا نکردهاند. قصد ندارم به نهاد ناظر صنعت بیمه خرده بگیرم؛ چون این موضوع بسیار جدید است و بخش توسعه صنعت بیمه نیز مانند بخش توسعة بازار سرمایه جا مانده است؛ ولی بعد از آن هم تطبیق سیاستگذاری انجام نشد و امروز گلایة اینشورتکها این است که جلوی ما به طور کامل گرفته شد نه به این دلیل که کسی با ما مخالفت کند؛ بلکه به این دلیل که دادهها و ورودیهای مورد نیاز ما اصلاً تولید نشد. من مطمئنم دوستان در بیمه مرکزی مخالفتی با این موضوع نداشتند؛ ولی این امر به یک چابکی نیاز داشت تا دادههای مورد نیاز آنها تولید شود.
نکته دیگر اینکه ما از متقاضیان میخواهیم که 120 یا 300 میلیارد تومان سرمایه با خود بیاورند بسیاری از آنها با این پول میتوانند در خیابانهای مهم تهران ساختمان پنج طبقه خریداری کنند؛ امروز داشتن چنین سرمایههایی اهمیتی ندارد. در گذشته داشتن ساختمان پنج طبقه برای یک شرکت کارگزاری بیمه یا سبدگردان برای اینکه برای بیمهگذاران و سرمایهگذاران اطمینان حاصل شود، مهم بود؛ اما امروز اینطور نیست؛ اگر این شرکتها مجوز صندوق سرمایهگذاری بگیرند ناگهان دو هزار میلیارد تومان دارایی تحت مدیریت و واحدهای ممتاز سرمایهگذاری در اختیار دارند که برای ادامه فعالیتشان بسیار مفیدتر است تا یک ساختمان ۵ طبقه در خیابان فرشته. چون واحد ممتاز بدون اجازة نهاد ناظر قابلیت معامله ندارد بسیار محکمتر و مطمئنتر از داشتن دارایی فیزیکی است.
در بعد تکنولوژی هم میتوان از متقاضیان تأسیس شرکتهای بیمه خواست که نرمافزارهای مطلوبی را تولید کنند و توسعه دهند؛ زیرا بین دو حلقه زنجیره بیمهگر و بیمهگذار، خدمات زیادی میتواند شکل بگیرد.
* اگر بیمه مرکزی شرایط را مهیا کند حاضر هستید به عنوان یک شخص خارج از صنعت بیمه اولین بیمه تمام الکترونیک را راهاندازی کنید؟
اسلامی بیدگلی: بله. به نظرم این اتفاق میتواند بیفتد؛ ولی مسئلة مهم دادههای ورودی است؛ اگر بررسی کنید متوجه میشوید معضلی که شرکتهای اینشورتک داشتند و از حدی بیشتر توسعه پیدا نکردند این بود که یک سری شرکت از تخم بیرون میآیند و مدام بزرگ میشوند و سر و صدایشان زیاد است و بیلبوردهای اتوبانها را گرفتهاند؛ ولی این فرایند رشدشان کاملاً متوقف شده است. یکی از حلقههای خالی که آقای ثبات نیز به آن اشاره کردند مسئلة شبکه فروش بود که میتوانست چالش را رفع کند یا شبکة فروش جدیدی ایجاد کند.
* لطفاً به بحث کفایت سرمایه نیز به صورت کوتاه اشاره کنید.
اسلامی بیدگلی: وقتی به سمت تأسیس یک شرکت بیمه تخصصی میرویم محاسبة کفایت سرمایه هم براساس حوزة فعالیت متفاوت میشود. چرا دوستان در بازار سرمایه به بیمهها تمایل پیدا کردهاند و هیچ کدام از نهادهای بازار سرمایه تقاضای بیمة آتشسوزی نکردهاند و همه سراغ بیمه زندگی رفتند؟ چون وقتی صورتهای مالی شرکتهای بیمه موجود را بررسی میکنند متوجه میشوند که سمت سرمایهگذاری آنها به شدت ضعیف است؛ به تعبیر دیگر بازدهی بخش سرمایهگذاری بسیاری از شرکتهای بیمهای از متوسط شبکة بانکی پایینتر است؛ در حالیکه گروه متخصصی حضور دارند که مشکل جمعآوری وجوه دارند و مشکل بازدهی ندارند؛ بنابراین به این نتیجه رسیدهاند که اگر از این طریق وجوه را جمعآوری کنند موفقتر خواهند بود. احتمالاً فرمول محاسبات کفایت سرمایة اینها با بخشهای دیگر متفاوت باشد؛ بنابراین وقتی شروع به ارائة بیمههای تخصصی میکنیم سیاستگذاریهایمان در مورد کفایت سرمایه متفاوت خواهد شد؛ به همین دلیل بیان کردم سرمایة ۱۲۰ میلیارد تومان برای یک شرکت بیمة زندگی خیلی زیاد است. من میتوانم یک شرکت سبدگردان با سرمایة چهار میلیارد تومان تأسیس کنم و سرمایه را به ۲۰ میلیارد تومان برسانم و چند هزار میلیارد تومان دارایی تحت مدیریت هم داشته باشم.
* آقای مصدق لطفاً صحبتهای خود را جمعبندی کنید.
مصدق: قانون تأسیس بیمه مرکزی از صلاحیت فنی و مالی مؤسسة بیمه و اینکه باید به تأیید بیمه مرکزی برسد صحبت میکند؛ اما صلاحیت مالی که مشخص است؛ یعنی به اندازة کافی سرمایه داشته باشد؛ ولی در مورد صلاحیت فنی باید بگویم که مؤسسه به خودی خود صلاحیت فنی ندارد. صلاحیت فنی یعنی صلاحیت فنی ادارهکنندگان و مدیران شرکت اعم از هیئت مدیره و مدیران میانی و آنهایی که با منافع مردم سر و کار دارند؛ چون ذینفعان شرکت بیمه به جز سهامداران مردم هستند؛ بنابراین اصل یک شرکت بیمه داشتن نیروی انسانی متخصص است. من با آقای اسلامی بیدگلی کاملاً موافقم که اگر نیروی انسانی کارآمد و متخصص داشته باشیم ممکن است بتوانیم خلأ سرمایه را جبران کنیم؛ ولی اگر هزاران میلیارد تومان سرمایه داشته باشید و کسی نباشد که به درستی ریسک را ارزیابی کند آن شرکت موفق نخواهد بود.
برخی دوستان بیان میکنند که ما با کمبود نیروی انسانی متخصص مواجهیم؛ ولی باید بگویم که ما اتفاقاً کمبود نیروی انسانی متخصص نداریم؛ بلکه به آنها فضا و امکان ورود نمیدهیم.
متقاضیان تأسیس شرکتهای بیمه بعد از کامل شدن پروندهشان باید از بیزینس پلن خود دفاع کنند؛ وقتی با آنها صحبت میکنید، متوجه میشوید که آنها یا شرکت سبدگردانی دارند یا مدیر شرکت کارگزاری هستند. ما مدیران و مسئولان فنی را هم بررسی صلاحیت میکنیم این گروه نیز تعداد قابل توجهی هستند؛ البته معتقد نیستم اینها به اندازة کسانی که ۲۰ سال سابقه دارند دانش دارند؛ ولی متناسب با تجریبات خود دانش خوبی دارند از طرفی روش کسب دانش نیز متفاوت شده است؛ مثلاً در گذشته مرحوم عادل سبزواری قصد داشت اکچوئری انجام دهد همه چیز را با دست حساب و کتاب میکرد؛ ولی امروز انواع نرمافزارها ایجاد شدهاند که کار اکچوئری را انجام میدهند. تصور کنید؛ اگر کسی قصد داشت بیمه مهندسی را به خوبی یاد بگیرد باید به مونیخری یا سوئیسری میرفت؛ اما امروز با دانستن زبان انگلیسی میتوان با یک سیستم آموزش دید. در بین متقاضیان تأسیس شرکتهای بیمه مدیران جوانی هستند که وقتی پای صحبت آنها مینشینید متوجه میشوید از مدیران قدیمی ما انگیزه و دانش بیشتری دارند. یکی از مهمترین دلایل ما برای ورود بازیگران جدید به بازار صنعت بیمه این است که ایدههای جدید وارد شوند.
در مورد اینشورتکها نیز باید بگویم، امروز حدود ۴۰ تقاضا به بیمة مرکزی ارسال شده است پس از بررسیهای لازم مجوز پنج کارگزاری برخط صادر شد که به زودی اعلام میشود. نرمافزار و امکانی هم فراهم میشود که اینها بتوانند به نوعی فعالیت متفاوتی داشته باشند.
ما قبول داریم که صنعت بیمه در مقایسه با نظام بانکی و بخش بازار سرمایه فرصتهای بهبود فعالیت بیشتری دارد. کسانی که زودتر بانک را شناخته بودند و امروز بازار سرمایه را شناختهاند هدف امروزشان بازار بیمه است و به نظرم ورود این افراد میتواند منشأ خدمات خوبی باشد؛ البته این بحث نیز مطرح است که ورود باید ضابطهمند باشد. مهمترین بحث این است که در کنار ورود فعالان باید ساختار نظارت بیمه مرکزی هم کاملاً متناسب با بازار جدید از ابزارهای جدید و امکانات جدید استفاده کند.
* لطفاً به گردش سیاستها نیز اشاره کنید یک رئیس کل یک نظر دارد و رئیس کل دیگر نظر دیگری دارد و بازیگرانی که قصد ورود به بازار صنعت بیمه را دارند، نمیدانند بیزینسپلن خود را بر چه اساسی بنویسند.
ثبات: امروز واقعیتی از عملکرد صنعت بیمه پیش روی ماست و آن اینکه ۳۳ شرکت بیمه در بازار صنعت بیمه فعالیت میکنند که برخی از سال 13۸۳ در حال فعالیتاند؛ پرسش مهم این است که از بین آنها چند شرکت بیمه را میتوان در کنار شاخصهای سهم بازار، سودآوری و توانگری یک برند موفق دانست؟ با معیار برندسازی از 33 شرکت بیمه شاید فقط شش الی هفت شرکت بیمه نام و اعتبار مطرح و محبوبی دارند، بقیه آنها دارند دست و پا میزنند و فعالیت میکنند تا فقط عقب نمانند.
نمیخواهم از لفظ ناموفق استفاده کنم؛ چون بسیاری از آنها با کمک بازار بورس سودآوری دارند؛ ولی عملیات بیمهگریشان زیانده است؛ وقتی چنین تجربهای پیش رو داریم احتمال اینکه بازیگران جدید بازار بیمه موفق شوند بسیار کم است؛ البته تغییر مثبتی که با آمدن شرکتهای جدید رخ میدهد ترکیب سهامداران آنهاست به این معنی که اگر سرمایة شرکتهای بیمه موجود را ردیابی کنید سهم عمدهای از آنها در نهایت متصل به درآمد چاه نفت و منابع نهادهای عمومی غیر دولتی است و در واقع نمیشود صفت خصوصی را بر آنها گذاشت؛ ولی بسیاری از مؤسسان و سهامداران شرکتهای جدید اشخاص حقیقی هستند. در نتیجه از این به بعد با شرکتهای بیمهای روبهرو خواهیم بود که صاحب و مالک واقعی بالای سرش هست؛ چون یکی از مشکلات اساسی صنعت بیمه بیصاحب بودن و دلسوز نداشتن شرکتهاست که چون عمده سرمایه آنها متعلق به بخش عمومی است کسی نگران آینده آنها نیست؛ و نفع اصلی از محل افزایش بادآورده ارزش شرکت در بازار بورس به مؤسسان میرسد و از محل حقوق و پاداش به هیئت مدیره و هیئت عامل.
در این میان مهمترین کاری که بیمه مرکزی باید به عنوان نماینده دولت برای نظارت بر این صنعت انجام دهد بهبود فضای کسب و کار صنعت بیمه است تا شرایطی فراهم شود که از دل رقابت سالم بین شرکتهای بیمه توسعه صنعت بیمه بیرون بیاید. بیمة مرکزی باید بیشترین اهمیت را به آییننامههای نظارت مالی شامل ذخیرهگیری، سرمایهگذاری، توانگری و صورتهای مالی بدهد و با تمرکز را بر اینها حداقل ورود را به عملیات فنی شرکتهای بیمه داشته باشد. بیمه مرکزی برای صدور مجوز تأسیس انرژی و وقت زیادی را برای بررسی و اصلاح بیزینسپلن میگذارد؛ ولی بعد از آنکه شرکت راهاندازی شد دیگر اثر چندانی از بیزینس پلن نمیبینید. بیمه مرکزی چندین بار تذکر میدهد که قرار بود در این رشته بیشتر فعالیت کنید؛ ولی نتیجهای حاصل نمیشود.
* لطفاً به زیرساخت فناوری هم اشاره کنید؛ چون در شرایط فعلی آنقدر المان و فاکتور بالاست که …
ثبات: اگر سنهاب که در دورة آقای سید محمد کریمی پایهگذاری شد به مرحلة مانیتورینگ لحظهای عملیات شرکتهای بیمه برسد و با ثبت تکتک دیتاها روی سیستم بیمه مرکزی به شرکت بیمه هشدار نظارتی دهد بخش اعظم مشکلات نظارتی حل میشود. در کنار سنهاب، بحث نیروی انسانی است که به آن اشاره کردند. در این مورد، قائل به این هستم که نیروهای جوان، باهوش، باسواد و مستعد فراوانی در صنعت بیمه حضور دارند و صنعت بیمه میتواند از بین فارغالتحصیلان رشتههای فنی، نیروهایی را جذب کند؛ در عین حال، نباید فراموش کرد که فعالیت شرکتهای بیمه یک حرفه محسوب میشود نه علم و دانش و همة توانمندی لازم برای تربیت نیروی انسانی این صنعت با تحصیلات دانشگاهی به دست نمیآید؛ در صنعت بیمه کشورهای پیشرو هم مدارک حرفهای تعیینکنندة اعتبار متخصصان است نه مدارک دانشگاهی. این صنعت مبتنی بر تجربه و سابقه است و به احتمال زیاد کسی که سابقة کاری بیشتری دارد با پروندههای خسارتی متنوعتری روبهرو شده است و شناخت بیشتری دارد. بحث جوانگرایی را هم که همیشه مطرح بوده است از یک سو نشانه غفلت از مفهوم و ساز و کار بنگاهداری میدانم که گردانندگانش درک لازم و اختیار کافی برای انتخاب و انتصاب همکاران بر اساس معیارهای مطلوب خود اعم از جوان یا میانسال را دارند و از سوی دیگر این موضوع ما را از شایستهگرایی و شایستهگزینی منحرف و گرفتار تقابل و دستهبندی جوان ترها با مسنترها میکند و بهتر است به آن اهمیت ندهیم؛ البته به صورت متداول، به تدریج سابقون صنعت بیمه از متن به حاشیه میروند و نیروهای جوان در مقام تصمیمگیری قرار میگیرند. چنان که در سالهای اخیر میانگین سنی مدیران عامل شرکتهای بیمه در مقایسه با سالیان دورتر کاهش یافته است.
اسلامی بیدگلی: متوجه نکتة آقای ثبات هستم که بخشی از آنچه در صنعت بیمه آموزش داده میشود از جنس تکنیک است نه از جنس دانش. طبیعتاً آنچه از جنس تکنیک است از دو دریچة آموزشی باید وارد شد؛ یکی تجربه و دیگری دورههای حرفهای این موضوع برای من که در حوزة مالی و حسابداری کار کردهام عجیب نیست. ما حتی در مالی که اساساً از جنس دانش است مدارک حرفهای بسیار معتبری در دنیا داریم که برای استخدام در نهادهای مالی بزرگ دنیا گاهی داشتن آن مدارک حرفهای از داشتن یک مدرک از حتی دانشگاههای معتبر دنیا مفیدتر است. در حسابداری این موضوع خیلی جدیتر است؛ چون حسابداری بیشتر از جنس تکنیک است تا از جنس دانش.
من به عنوان فردی که در حوزة حسابداری و مالی بودهام؛ اما از دست روزگار وارد دانشکدة بیمه شدم، فکر میکنم دورههای حرفهای هم هنوز در ایران کمتر است؛ البته ارتباطات بینالمللی ما بدون اینکه بخواهیم فعالان صنعت بیمه را مقصر جلوه دهیم ـ چون اتفاقی است که در سطح کلان افتاده است ـ بسیار کم است و طی این سالها نیز عمدتاً خروج نیروی متخصص داشتهایم نه ورود نیروی متخصص.
نکتهای را که قصد بیان آن را دارم به آقای دکتر سلیمانی، به آقای دکتر محمدی و آقای دکتر سیف هم بیان کردم، اگر جای هر کدام از این دوستان بودم سالی 50 نفر را در دانشگاههای درجه اول خارج از کشور بورسیه میکردم همین امروز در اقتصاد میبینیم کسانی که در دانشگاههای شیکاگو و کمبریج درس خواندهاند و برگشتهاند. بسیاری از آنها در سمینارها و کنفرانسها به ما کمک میکنند و خیلیها دانشجوی مشترک با خارج از کشور دارند؛ اگر کسی در دانشگاه هاروارد درس بخواند و در مؤسسة بیمهای در دنیا استخدام شود، ارتباط ما با آن مؤسسه است. این چیزی است که به نظرم باید روی آن سرمایهگذاری جدی صورت گیرد و این سرمایهگذاریای نیست که از بخش خصوصی انتظار داشته باشم. این موضوعی بسیار کلان در کشور است؛ ولی متأسفانه به آن توجه جدی نشده است.
مصدق: بیمه مرکزی در دورهای مشتری شرکت مونیخری و سوئیسری بود و برای اینکه با کسانی که در این شرکتهای بیمه فعالیت میکنند ارتباط داشته باشیم دورههای آموزشی رایگان سه ماهه و دو ماهه و یک ماهه و هفتگی میگذاشتند. فقط هزینة رفت و آمد بر عهدة شرکت محل کار فرد بود و هزینة دوره و حتی محل اقامت هم آنها میپرداختند نه از این باب که دلشان به حال ما میسوخت؛ بلکه میدانستند که قرار است این مدیر میانی مدیر ارشد شود و با آنها همکاری کند. بیمه مرکزی و شرکتهای دیگر به کرات از این دورهها استفاده کردند. امروز به دلیل تحریمها این ارتباطات قطع شده است.
در دورة آقای امین در بیمه مرکزی با چند مؤسسة آموزشی بینالمللی صحبت کردیم و هر کدام از آنها شرایط خودشان را بیان کردند؛ مثلاً چارتر انگلیس سختگیری کرد و ما با یک مؤسسة آموزش بیمه مالزی که به نوعی الگوی چارتر را در مالزی پیاده میکرد قرارداد بستیم و دورة مفصلی برای همکارانمان در بیمه مرکزی برگزار کردیم.