پادشکنندگی در صنعت بیمه؛ روایتی نو از نقش بیمه در اقتصاد

وحید نوبهار کارشناس صنعت بیمه در مقاله ای در حوزه پادشکنندگی و پیرو یکی از محورهای اساسی همایش اکو بیمه که 27 و 28 مهرماه برگزار می شود یادداشتی را به ریسک نیوز ارسال کرد.همانطور که می دانید شعار همایش اکوبیمه روایتی نو از بیمه در اقتصاد است.

تاب‌آوری (Resilience) به معنای توانِ بازگشت به وضعیت پیشین پس از یک شوک است؛ این مفهوم واکنشی و ایستا که تا کنون جایگاه محوری در سیاست‌گذاری و طراحی سامانه‌های مالی داشته، به‌تنهایی کفایت نمی‌کند. ساختارهای اقتصادی و مالی معاصر، به‌دلیل پیچیدگیِ شبکه‌ای، وابستگی‌های میان‌بخشی و شدت فزاینده شوک‌ها، نیازمند راهبردی فراتر از بازگشت اند، بدین معنا که آن‌ها باید در فرایند مواجهه با ناپایداری‌ها نه‌تنها دوام بیاورند، بلکه از این مواجهات ارتقا یابند. اکنون باید گفت مفهومِ پادشکنندگی (Antifragility) تغییر پارادایم را ممکن می‌سازد. پادشکنندگی به‌معنای تواناییِ سیستم برای رشد، یادگیری و بهبود ساختار به‌واسطه مواجهه با نوسان، استرس و اختلال‌هاست برخلاف تاب‌آوری که اغلب بر بازدارندگی و بازیابی تمرکز دارد. در یک سامانه پادشکننده، شوک‌ها به مثابه منابع اطلاعاتی و محرک‌های اصلاحی‌اند. خطاها، خسارت‌ها و ناپایداری‌ها محرکی برای بازاندیشی ساختارها، بهینه‌سازی قواعد اجرایی و بازآرایی منابع به سمت شکلِ مقاوم‌تر و کارآمدتر رفتارهای جمعی محسوب می شوند. شاید هیچ صنعتی همانند صنعت بیمه، هم‌زمان به لحاظ فلسفی و عملکردی به این مفهوم نزدیک نباشد. ذاتِ بیمه مبتنی بر مواجهه سازمان‌یافته با عدم‌قطعیت و تخصیصِ هدفمند ریسک در سطح جمعی است؛ سازوکاری که تلاش می‌کند زیان‌های فردی را جبران کند و با جمع‌آوری داده‌های خسارت، قیمت‌گذاری پویا و توزیع ریسک، خود را در معرض جریان مستمر اطلاعات ناشی از شوک‌ها قرار می‌دهد. لذا هر رخدادِ نابهنجار در عملِ بیمه‌گری به‌مثابه تاب‌آزمونِ عملیاتی عمل می‌کند که الگو، فرآیند و ساختار سرمایه‌ای را آزموده و زمینه بهبود آنها را فراهم می‌آورد و این فرآیند، هسته پادشکنندگی را در صنعت محقق می‌سازد. بدین‌سان، پیوند مفهومی میان پادشکنندگی و بیمه بیش از یک شباهت لفظی است: بیمه به‌عنوان نهادِ مدیریتِ عدم‌قطعیت، همچون پشتیبان و هم معلم اقتصاد رفتار می‌کند؛ پشتیبانی که خسارت را تحمل و توزیع می‌کند و معلمی که از هر خسارت، داده می‌گیرد، الگوی خود را بازآموزی می‌کند و توان عملیاتی خود را بازطراحی می‌نماید. این الگو از بازگشت صرف به وضعیت پیشین فراتر رفته و چشم‌اندازی از صنعت بیمه ارائه می‌دهد که در آن هر شوک می‌تواند محرکِ ارتقای عملکرد، نوآوری محصول و تقویت پایداری اقتصادی جمعی باشد.

گذار در فلسفه بیمه

مأموریت اساسی ساختاری بیمه کلاسیک را در کاهش خسارت و بازگرداندن ذی‌نفعان به وضعیت پیشین پس از وقوع زیان خلاصه کرد که از لحاظ ماهوی محافظه‌کارانه و بازتاب‌دهنده راهبردهای جبران و بازیابی  (restorative strategies)  است. این دیدگاه بر مبنای مفروضاتی همچون ثبات الگوهای خسارت، قابلیت برآوردپذیری توزیع زیان‌ و کفایت ذخایر فنی استوار بود. لکن در عصر معاصر که شبکه‌های اقتصادی پیچیده، شوک‌ها داراى جرایمِ تکرار و شدت متغیر و عدم‌قطعیت‌های ساختاری هستند، این راهبرد محدودیت‌های بنیادین از حیث پایداری سیستمیک و ظرفیت یادگیری نشان می‌دهد. گذار از تاب‌آوری به پادشکنندگی  در صنعت بیمه، عبور مفهومی و عملی لحاظر می شود. مفهومی چون تغییر هدف‌گذاری از بازگشت به حالت قبلی به بهبود ساختار عملکردی و عملی چون بازطراحی فرآیندها، مدل‌های قیمت‌گذاری و چارچوب‌های سرمایه‌گذاری به‌نحوی که شوک‌ها را به محرک‌های سازنده تبدیل کنند. در این گذار چند ساز و کار کلیدی فعال می‌شود که می توان به
داده‌کاوی از رخدادها و به‌روزرسانی مبتنی بر شواهد (evidence-based updating) ،  بازمهندسی قراردادها و پوشش‌ها، ساز و کارهای کشف پویای نرخدهی اشاره نمود. لذا صنعت بیمه در قالب پادشکنندگی هم به بازتولید شرایط قبل می‌پردازد  و همچنین سازوکارهایی را پیاده می‌سازد که از آشفتگی‌ها برای اصلاح ساختار، بهبود کیفیت اطلاعات و خلق محصولات نوآورانه بهره می‌برد.

معماری پادشکننده در اقتصاد بیمه

پادشکنندگی صنعت بیمه را می‌توان در سه لایه اساسی عملگرایی تفکیک و هر یک را از منظر ساز و کار و خروجی‌های مورد انتظار توضیح داد.

الف) لایه ریسکتبدیل عدم‌قطعیت به فرایند یادگیری و تجارت‌پذیری

بیمه‌گری در این لایه با ابزارهایی همانند تجمیع ریسک، تفکیک نرخ‌های مبتنی بر ریسک و انتقال ریسک به بازارهای اتکایی، به‌جای اجتناب از عدم‌قطعیت، آن را به منبعی از اطلاعات و کالا تبدیل می‌کند. هر شوک در صنعت ظرفیت آمارگیری از دنباله‌های زیان را افزایش می‌دهد و از این طریق پارامترهای توزیع خسارت بازآموزی می‌شوند. این فرایند منجر به تقویت توانمندی‌های ‌نمونه‌سازی و بهبود تعامل بازارهای اولیه و ثانویه ریسک می‌گردد؛ بدین ترتیب صنعت بیمه خود را به عنوان یک بازار داده و اطلاعات تقویت می‌کند که توانایی قیمت‌گذاری و معامله عدم‌قطعیت را دارد.

ب) لایه سرمایه- توانمندسازی مالی از طریق تنوع و ابزارهای نوین

ساختار سرمایه‌ای پادشکننده در صنعت بیمه از دو مؤلفه هم‌زمان مشتمل بر تنوع پرتفوی سرمایه‌گذاری برای کاهش هم‌بستگی‌های بالقوه در شوک‌های هم‌زمان و به‌کارگیری ابزارهای مالی مبتنی بر انتقال ریسک برای جداسازی و مدیریت ریسک‌های خاص بهره می‌برد. این لایه بهبود نقدینگی و ظرفیت پوشش را از طریق ورود سرمایه‌های بازار سرمایه میسر می‌سازد؛ به‌طوری‌که در مواجهه با رخدادهای شدید، ترازنامه شرکت‌های بیمه انعطاف خود را حفظ کرده و حتی از فرصت‌های سودآور ناشی از عدم‌قیمت‌گذاری صحیح ریسک بهره‌برداری می‌کنند. لذا باید گفت که معماری سرمایه‌ای پادشکننده، هم حاشیه امن را تأمین می‌کند و نیز با فعال‌سازی ابزارهای بازار، به خلق نقدینگی و بازتوزیع کارآمدتر ریسک‌ها کمک می‌نماید.

ج) لایه فناورانه و داده‌ای حلقه بازخورد یادگیری سریع

منطق پادشکنندگی در دوره فعلی به‌شدت با قابلیت‌های داده‌ای و محاسباتی درآمیخته است. هر وقوع خسارت یک نمونه آموزشی جدید برای الگو‌های یادگیری ماشینی فراهم می‌آورد؛ الگوریتم‌ها قادرند الگوهای نهان را استخراج کرده، ریسک‌های نوپدید را شناسایی و پیش‌بینی‌های کوتاه‌مدت و میان‌مدت را تصحیح کنند. این حلقه بازخوردی به شرکت‌های بیمه گر امکان می‌دهد که زیرساخت‌های قیمت‌گذاری، تخصیص سرمایه و مدیریت خسارت را به‌سرعت تطبیق دهند؛ بدین ترتیب بحران‌ها به جای اثرات تخریبی، باعث افزایش وضوح اطلاعات، کاهش خطای مدل (model risk) و تقویت تصمیم‌گیری مبتنی بر داده می‌شوند.

هر یک از این سه لایه به‌طور متقابل با دیگری تعامل دارد و مجموعه این تعاملات است که منطق پادشکنندگی را در سطح بنگاه و نظام بیمه‌ای تعبیه می‌کند: داده‌ها ریسک را بازتعریف می‌کنند، ساختار سرمایه پاسخ به ریسک را تسهیل می‌کند و بازار ریسک را تبدیل به بستر یادگیری و کشف قیمت می‌نماید. در این حالت بیمه، صنعتی است که از مواجهه با عدم‌قطعیت نه فقط زنده می‌ماند، بلکه ساختارها و فرآیندهای خود را بازطراحی می‌کند تا در مواجهات بعدی کاراتر و قوی‌تر عمل کند.

بیمه به‌عنوان نهاد پادشکننده اقتصاد

بیمه در سطح کلان اقتصادی علاوه بر یک صنعت خدماتی یکی از ارکان ساختاری پویایی و توازن سیستم اقتصادی محسوب می‌شود. این صنعت با ساز و کار‌های درونی خود همچون توزیع ریسک، انباشت داده و بازتولید سرمایه به زیرساخت پادشکنندگی اقتصاد بدل می‌شود؛ سیستمی که در برابر نوسانات، پایداری، رشد و یادگیری نشان می‌دهد. در اقتصاد بیمه‌محور، هر شوک و بحران ـ از پاندمی‌ها تا رکودهای مالی ـ به‌مثابه تجربه‌ای یادگیرنده در سطح ساختاری تعبیر می‌شود. بحران کووید-۱۹ سبب شد تا بیمه‌گران در سراسر جهان به سمت برخط‌سازی سریع فرآیندها، طراحی محصولات بیمه‌گری از راه دور و استفاده از تحلیل‌های پیش‌بینی‌گرانه سوق یابند. نیز در حوزه تغییرات اقلیمی، ریسک‌های نوین زیست‌محیطی منجر به پیدایش الگو‌های پیشرفته بیمه کشاورزی و بیمه  بلایای طبیعی شده‌اند که به‌واسطه بازخورد داده‌ای، ظرفیت سیاست‌گذاری اقتصادی و پیش‌بینی بحران‌ها را افزایش داده‌اند. لذا صنعت بیمه در بطن اقتصاد نقشی فراتر از یک محافظ ایفا می‌کند و به موتور بازآفرینی سیستمی تبدیل می‌شود که از دل حوادث، نظم نوینی می‌سازد. این همان نقطه تمایز میان تاب‌آوری و پادشکنندگی در نظام‌های اقتصادی است: جایی که شکست، نه پایان، بلکه آغاز بازتعریف کارکردهاست.

پادشکنندگی در حکمرانی بیمه‌ای

پادشکنندگی در بیمه در سطح شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی تحقق نمی‌یابد؛ بلکه نیازمند تحول در سطح حکمرانی بیمه‌ای (Insurance Governance) است. در الگوی سنتی، نظارت بیمه‌ای بر مبنای کنترل و محدودسازی ریسک عمل می‌کند؛ اما در چارچوب پادشکننده، نهاد ناظر به معمار یادگیری سیستمی تبدیل می‌شود. خطا و شکست در این الگو بخشی از سازوکار یادگیری مقرراتی است. استفاده از محیط‌های آزمایشی قانون‌گذاری ( Regulatory Sandbox) نمونه‌ای از این رویکرد است که در آن بیمه مرکزی به‌جای جلوگیری از نوآوری، آن را در محیطی کنترل‌شده می‌آزماید و از نتایج آن برای اصلاح سیاست‌های کلان بهره می‌برد. این حکمرانی‌ با اتکا به داده‌های رفتاری صنعت، الگوریتم‌های تحلیلی و بازخورد مستمر میان بیمه‌گران، بیمه‌گذاران و دولت، شبکه‌ای از تعاملات پویا ایجاد می‌کند. در این ساختار نوین قانون‌گذار فقط دیوار نظارتی نیست و حلقه‌ای از زنجیره یادگیری جمعی است که خود نیز از بحران‌ها می‌آموزد و مقررات را تکامل می‌دهد. در  این نوع حکمرانی پادشکننده با هر شوک اقتصادی یا فناورانه، قواعد نظارت هوشمندتر، کارآمدتر و منعطف‌تر می‌شوند.

صنعت بیمه و اقتصاد یادگیرنده

مفهوم اقتصاد یادگیرنده (Learning Economy) همزمان با عصر هوشمندسازی به‌سرعت در حال جایگزینی با مدل‌های ایستا و کلاسیک اقتصادی است. در این مفهوم نو، یادگیری مداوم و تبدیل تجربه به داده، محور پویایی نظام مالی است و صنعت بیمه یکی از نهادهای اصلی این چرخه یادگیری محسوب می‌شود. بیمه به‌واسطه ارتباط مستقیم با داده‌های مربوط به سلامت، حوادث، رفتار مصرف‌کننده و محیط زیست به مخزن عظیمی از داده‌های تجربی بدل شده است. این داده‌ها با پردازش در الگوهای هوش مصنوع  و ریسک کاوی پیش‌بینی‌گر به بهبود محصولات بیمه‌ای منجر می‌شوند  و همزمان بر سیاست‌گذاری اقتصادی نیز اثرگذارند. می توان گفت صنعت بیمه نقش یک سیستم عصبی اقتصادی (Economic Nervous System) را ایفا می‌کند؛ سیستمی که اطلاعات ریسک را از سراسر جامعه جمع‌آوری، کاوش و به تصمیم‌سازان منتقل می‌کند. این انتقال دانش به صنعت و دولت اجازه می‌دهد در مواجهه با بحران، واکنش‌های دقیق‌تر و سازگارتر نشان دهند.

از بیمه گری تا زیست بوم بیمه ای

گذار از منطق شرکت بیمه گر به مفهوم گسترده‌تر  زیست بوم بیمه، تحول نهایی در مسیر پادشکنندگی است. مرز میان بیمه‌گر، بیمه‌گذار، شرکت‌های فناورانه بیمه (InsurTechs)، شبکه بانکی، نهادهای دولتی و حتی استارت‌آپ‌های داده‌محور در این زیست بوم از میان برداشته می‌شود و همه بازیگران در یک زیست‌بوم پویا  در تعامل یادگیرنده قرار می‌گیرند. هر بحران به‌جای تهدیدی برای بقا، فرصتی برای بازتعریف نقش‌ها در این ساختار منظور می شود. شرکت‌های بیمه گر در تعامل با شرکت‌های فناوری داده‌های خسارت را به الگو‌های پیش‌بینی جدید تبدیل می‌کنند؛ شبکه بانکی با طراحی محصولات مشترک بانک-بیمه (Bancassurance) جریان نقدی را پایدارتر می‌سازند و نهادهای حاکمیتی از داده‌های بیمه‌ای برای طراحی سیاست‌های اجتماعی هوشمندتر بهره می‌برند. این هم‌افزایی چندوجهی ساختاری شبیه به یک سیستم زیستی پدید می‌آورد که در آن هر عضو از طریق بازخورد بقای کل را تقویت می‌کند. همان‌گونه که موجودات زنده از فشارهای محیطی برای فرگشت بهره می‌برند، صنعت بیمه نیز از شوک‌های محیطی برای نوآوری و بلوغ ساختاری سود می‌جوید.

سخن آخر

اگر در قرن بیستم صنعت بیمه فقط به‌عنوان سپر اقتصادی و ابزاری برای بازگرداندن ثبات پس از بحران‌ها شناخته می‌شد، در قرن بیست‌ویکم باید آن را به‌منزله نیروی پادشکننده اقتصاد بازتعریف کرد؛ ساختاری که نه در حاشیه آشوب، بلکه در متن آن می‌بالد و از نوسانات، انگیزه یادگیری و نوآوری استخراج می‌کند. پادشکنندگی در بیمه، تغییر اساسی در فلسفه مواجهه با ریسک در نظرگرفته می شود و می توان آن را به گذار از ذهنیت تدافعی به ذهنیت تکاملی یادکرد. به عبارت دیگر ریسک پدیده‌ای برای اجتناب یا کنترل مطلق نیست و بستر یادگیری، آزمون و رشد نظام اقتصادی تلقی می‌شود. این تحول ذهنی، جوهره تغییر از کاهش ریسک به یادگیری از ریسک، از جبران خسارت به خلق ارزش از بحران و از تاب‌آوری منفعل به رشد فعال در بحران است. ساختارهای اقتصادی که صنعت بیمه را علاوه بر صنعت خدماتی به‌عنوان ساختار شناختی (Cognitive System) و نهاد یادگیرنده در نظر می‌گیرند، قادر خواهند بود از هر بحران به‌عنوان پله‌ای برای نوآوری، بازآفرینی و بلوغ نهادی استفاده کنند. بدین‌سان بیمه به موتور خودسازمان‌دهی اقتصاد بدل می‌شود؛ نیرویی که از درون نوسانات تغذیه می‌کند، خطا را به داده و داده را به راهبرد هوشمند تبدیل می‌سازد.

روایت نو از نقش بیمه در اقتصاد، روایتی است از پادشکنندگی به‌مثابه فلسفه آینده اقتصاد هوشمند.

دکتر وحید نوبهار، عضو رسمی انجمن بین المللی بیمه گران مهندسی

تاب‌آوری (Resilience) به معنای توانِ بازگشت به وضعیت پیشین پس از یک شوک است؛ این مفهوم واکنشی و ایستا که تا کنون جایگاه محوری در سیاست‌گذاری و طراحی سامانه‌های مالی داشته، به‌تنهایی کفایت نمی‌کند. ساختارهای اقتصادی و مالی معاصر، به‌دلیل پیچیدگیِ شبکه‌ای، وابستگی‌های میان‌بخشی و شدت فزاینده شوک‌ها، نیازمند راهبردی فراتر از بازگشت اند، بدین معنا که آن‌ها باید در فرایند مواجهه با ناپایداری‌ها نه‌تنها دوام بیاورند، بلکه از این مواجهات ارتقا یابند. اکنون باید گفت مفهومِ پادشکنندگی (Antifragility) تغییر پارادایم را ممکن می‌سازد. پادشکنندگی به‌معنای تواناییِ سیستم برای رشد، یادگیری و بهبود ساختار به‌واسطه مواجهه با نوسان، استرس و اختلال‌هاست برخلاف تاب‌آوری که اغلب بر بازدارندگی و بازیابی تمرکز دارد. در یک سامانه پادشکننده، شوک‌ها به مثابه منابع اطلاعاتی و محرک‌های اصلاحی‌اند. خطاها، خسارت‌ها و ناپایداری‌ها محرکی برای بازاندیشی ساختارها، بهینه‌سازی قواعد اجرایی و بازآرایی منابع به سمت شکلِ مقاوم‌تر و کارآمدتر رفتارهای جمعی محسوب می شوند. شاید هیچ صنعتی همانند صنعت بیمه، هم‌زمان به لحاظ فلسفی و عملکردی به این مفهوم نزدیک نباشد. ذاتِ بیمه مبتنی بر مواجهه سازمان‌یافته با عدم‌قطعیت و تخصیصِ هدفمند ریسک در سطح جمعی است؛ سازوکاری که تلاش می‌کند زیان‌های فردی را جبران کند و با جمع‌آوری داده‌های خسارت، قیمت‌گذاری پویا و توزیع ریسک، خود را در معرض جریان مستمر اطلاعات ناشی از شوک‌ها قرار می‌دهد. لذا هر رخدادِ نابهنجار در عملِ بیمه‌گری به‌مثابه تاب‌آزمونِ عملیاتی عمل می‌کند که الگو، فرآیند و ساختار سرمایه‌ای را آزموده و زمینه بهبود آنها را فراهم می‌آورد و این فرآیند، هسته پادشکنندگی را در صنعت محقق می‌سازد. بدین‌سان، پیوند مفهومی میان پادشکنندگی و بیمه بیش از یک شباهت لفظی است: بیمه به‌عنوان نهادِ مدیریتِ عدم‌قطعیت، همچون پشتیبان و هم معلم اقتصاد رفتار می‌کند؛ پشتیبانی که خسارت را تحمل و توزیع می‌کند و معلمی که از هر خسارت، داده می‌گیرد، الگوی خود را بازآموزی می‌کند و توان عملیاتی خود را بازطراحی می‌نماید. این الگو از بازگشت صرف به وضعیت پیشین فراتر رفته و چشم‌اندازی از صنعت بیمه ارائه می‌دهد که در آن هر شوک می‌تواند محرکِ ارتقای عملکرد، نوآوری محصول و تقویت پایداری اقتصادی جمعی باشد.

گذار در فلسفه بیمه

مأموریت اساسی ساختاری بیمه کلاسیک را در کاهش خسارت و بازگرداندن ذی‌نفعان به وضعیت پیشین پس از وقوع زیان خلاصه کرد که از لحاظ ماهوی محافظه‌کارانه و بازتاب‌دهنده راهبردهای جبران و بازیابی  (restorative strategies)  است. این دیدگاه بر مبنای مفروضاتی همچون ثبات الگوهای خسارت، قابلیت برآوردپذیری توزیع زیان‌ و کفایت ذخایر فنی استوار بود. لکن در عصر معاصر که شبکه‌های اقتصادی پیچیده، شوک‌ها داراى جرایمِ تکرار و شدت متغیر و عدم‌قطعیت‌های ساختاری هستند، این راهبرد محدودیت‌های بنیادین از حیث پایداری سیستمیک و ظرفیت یادگیری نشان می‌دهد. گذار از تاب‌آوری به پادشکنندگی  در صنعت بیمه، عبور مفهومی و عملی لحاظر می شود. مفهومی چون تغییر هدف‌گذاری از بازگشت به حالت قبلی به بهبود ساختار عملکردی و عملی چون بازطراحی فرآیندها، مدل‌های قیمت‌گذاری و چارچوب‌های سرمایه‌گذاری به‌نحوی که شوک‌ها را به محرک‌های سازنده تبدیل کنند. در این گذار چند ساز و کار کلیدی فعال می‌شود که می توان به
داده‌کاوی از رخدادها و به‌روزرسانی مبتنی بر شواهد (evidence-based updating) ،  بازمهندسی قراردادها و پوشش‌ها، ساز و کارهای کشف پویای نرخدهی اشاره نمود. لذا صنعت بیمه در قالب پادشکنندگی هم به بازتولید شرایط قبل می‌پردازد  و همچنین سازوکارهایی را پیاده می‌سازد که از آشفتگی‌ها برای اصلاح ساختار، بهبود کیفیت اطلاعات و خلق محصولات نوآورانه بهره می‌برد.

معماری پادشکننده در اقتصاد بیمه

پادشکنندگی صنعت بیمه را می‌توان در سه لایه اساسی عملگرایی تفکیک و هر یک را از منظر ساز و کار و خروجی‌های مورد انتظار توضیح داد.

الف) لایه ریسکتبدیل عدم‌قطعیت به فرایند یادگیری و تجارت‌پذیری

بیمه‌گری در این لایه با ابزارهایی همانند تجمیع ریسک، تفکیک نرخ‌های مبتنی بر ریسک و انتقال ریسک به بازارهای اتکایی، به‌جای اجتناب از عدم‌قطعیت، آن را به منبعی از اطلاعات و کالا تبدیل می‌کند. هر شوک در صنعت ظرفیت آمارگیری از دنباله‌های زیان را افزایش می‌دهد و از این طریق پارامترهای توزیع خسارت بازآموزی می‌شوند. این فرایند منجر به تقویت توانمندی‌های ‌نمونه‌سازی و بهبود تعامل بازارهای اولیه و ثانویه ریسک می‌گردد؛ بدین ترتیب صنعت بیمه خود را به عنوان یک بازار داده و اطلاعات تقویت می‌کند که توانایی قیمت‌گذاری و معامله عدم‌قطعیت را دارد.

ب) لایه سرمایه- توانمندسازی مالی از طریق تنوع و ابزارهای نوین

ساختار سرمایه‌ای پادشکننده در صنعت بیمه از دو مؤلفه هم‌زمان مشتمل بر تنوع پرتفوی سرمایه‌گذاری برای کاهش هم‌بستگی‌های بالقوه در شوک‌های هم‌زمان و به‌کارگیری ابزارهای مالی مبتنی بر انتقال ریسک برای جداسازی و مدیریت ریسک‌های خاص بهره می‌برد. این لایه بهبود نقدینگی و ظرفیت پوشش را از طریق ورود سرمایه‌های بازار سرمایه میسر می‌سازد؛ به‌طوری‌که در مواجهه با رخدادهای شدید، ترازنامه شرکت‌های بیمه انعطاف خود را حفظ کرده و حتی از فرصت‌های سودآور ناشی از عدم‌قیمت‌گذاری صحیح ریسک بهره‌برداری می‌کنند. لذا باید گفت که معماری سرمایه‌ای پادشکننده، هم حاشیه امن را تأمین می‌کند و نیز با فعال‌سازی ابزارهای بازار، به خلق نقدینگی و بازتوزیع کارآمدتر ریسک‌ها کمک می‌نماید.

ج) لایه فناورانه و داده‌ای حلقه بازخورد یادگیری سریع

منطق پادشکنندگی در دوره فعلی به‌شدت با قابلیت‌های داده‌ای و محاسباتی درآمیخته است. هر وقوع خسارت یک نمونه آموزشی جدید برای الگو‌های یادگیری ماشینی فراهم می‌آورد؛ الگوریتم‌ها قادرند الگوهای نهان را استخراج کرده، ریسک‌های نوپدید را شناسایی و پیش‌بینی‌های کوتاه‌مدت و میان‌مدت را تصحیح کنند. این حلقه بازخوردی به شرکت‌های بیمه گر امکان می‌دهد که زیرساخت‌های قیمت‌گذاری، تخصیص سرمایه و مدیریت خسارت را به‌سرعت تطبیق دهند؛ بدین ترتیب بحران‌ها به جای اثرات تخریبی، باعث افزایش وضوح اطلاعات، کاهش خطای مدل (model risk) و تقویت تصمیم‌گیری مبتنی بر داده می‌شوند.

هر یک از این سه لایه به‌طور متقابل با دیگری تعامل دارد و مجموعه این تعاملات است که منطق پادشکنندگی را در سطح بنگاه و نظام بیمه‌ای تعبیه می‌کند: داده‌ها ریسک را بازتعریف می‌کنند، ساختار سرمایه پاسخ به ریسک را تسهیل می‌کند و بازار ریسک را تبدیل به بستر یادگیری و کشف قیمت می‌نماید. در این حالت بیمه، صنعتی است که از مواجهه با عدم‌قطعیت نه فقط زنده می‌ماند، بلکه ساختارها و فرآیندهای خود را بازطراحی می‌کند تا در مواجهات بعدی کاراتر و قوی‌تر عمل کند.

بیمه به‌عنوان نهاد پادشکننده اقتصاد

بیمه در سطح کلان اقتصادی علاوه بر یک صنعت خدماتی یکی از ارکان ساختاری پویایی و توازن سیستم اقتصادی محسوب می‌شود. این صنعت با ساز و کار‌های درونی خود همچون توزیع ریسک، انباشت داده و بازتولید سرمایه به زیرساخت پادشکنندگی اقتصاد بدل می‌شود؛ سیستمی که در برابر نوسانات، پایداری، رشد و یادگیری نشان می‌دهد. در اقتصاد بیمه‌محور، هر شوک و بحران ـ از پاندمی‌ها تا رکودهای مالی ـ به‌مثابه تجربه‌ای یادگیرنده در سطح ساختاری تعبیر می‌شود. بحران کووید-۱۹ سبب شد تا بیمه‌گران در سراسر جهان به سمت برخط‌سازی سریع فرآیندها، طراحی محصولات بیمه‌گری از راه دور و استفاده از تحلیل‌های پیش‌بینی‌گرانه سوق یابند. نیز در حوزه تغییرات اقلیمی، ریسک‌های نوین زیست‌محیطی منجر به پیدایش الگو‌های پیشرفته بیمه کشاورزی و بیمه  بلایای طبیعی شده‌اند که به‌واسطه بازخورد داده‌ای، ظرفیت سیاست‌گذاری اقتصادی و پیش‌بینی بحران‌ها را افزایش داده‌اند. لذا صنعت بیمه در بطن اقتصاد نقشی فراتر از یک محافظ ایفا می‌کند و به موتور بازآفرینی سیستمی تبدیل می‌شود که از دل حوادث، نظم نوینی می‌سازد. این همان نقطه تمایز میان تاب‌آوری و پادشکنندگی در نظام‌های اقتصادی است: جایی که شکست، نه پایان، بلکه آغاز بازتعریف کارکردهاست.

پادشکنندگی در حکمرانی بیمه‌ای

پادشکنندگی در بیمه در سطح شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی تحقق نمی‌یابد؛ بلکه نیازمند تحول در سطح حکمرانی بیمه‌ای (Insurance Governance) است. در الگوی سنتی، نظارت بیمه‌ای بر مبنای کنترل و محدودسازی ریسک عمل می‌کند؛ اما در چارچوب پادشکننده، نهاد ناظر به معمار یادگیری سیستمی تبدیل می‌شود. خطا و شکست در این الگو بخشی از سازوکار یادگیری مقرراتی است. استفاده از محیط‌های آزمایشی قانون‌گذاری ( Regulatory Sandbox) نمونه‌ای از این رویکرد است که در آن بیمه مرکزی به‌جای جلوگیری از نوآوری، آن را در محیطی کنترل‌شده می‌آزماید و از نتایج آن برای اصلاح سیاست‌های کلان بهره می‌برد. این حکمرانی‌ با اتکا به داده‌های رفتاری صنعت، الگوریتم‌های تحلیلی و بازخورد مستمر میان بیمه‌گران، بیمه‌گذاران و دولت، شبکه‌ای از تعاملات پویا ایجاد می‌کند. در این ساختار نوین قانون‌گذار فقط دیوار نظارتی نیست و حلقه‌ای از زنجیره یادگیری جمعی است که خود نیز از بحران‌ها می‌آموزد و مقررات را تکامل می‌دهد. در  این نوع حکمرانی پادشکننده با هر شوک اقتصادی یا فناورانه، قواعد نظارت هوشمندتر، کارآمدتر و منعطف‌تر می‌شوند.

صنعت بیمه و اقتصاد یادگیرنده

مفهوم اقتصاد یادگیرنده (Learning Economy) همزمان با عصر هوشمندسازی به‌سرعت در حال جایگزینی با مدل‌های ایستا و کلاسیک اقتصادی است. در این مفهوم نو، یادگیری مداوم و تبدیل تجربه به داده، محور پویایی نظام مالی است و صنعت بیمه یکی از نهادهای اصلی این چرخه یادگیری محسوب می‌شود. بیمه به‌واسطه ارتباط مستقیم با داده‌های مربوط به سلامت، حوادث، رفتار مصرف‌کننده و محیط زیست به مخزن عظیمی از داده‌های تجربی بدل شده است. این داده‌ها با پردازش در الگوهای هوش مصنوع  و ریسک کاوی پیش‌بینی‌گر به بهبود محصولات بیمه‌ای منجر می‌شوند  و همزمان بر سیاست‌گذاری اقتصادی نیز اثرگذارند. می توان گفت صنعت بیمه نقش یک سیستم عصبی اقتصادی (Economic Nervous System) را ایفا می‌کند؛ سیستمی که اطلاعات ریسک را از سراسر جامعه جمع‌آوری، کاوش و به تصمیم‌سازان منتقل می‌کند. این انتقال دانش به صنعت و دولت اجازه می‌دهد در مواجهه با بحران، واکنش‌های دقیق‌تر و سازگارتر نشان دهند.

از بیمه گری تا زیست بوم بیمه ای

گذار از منطق شرکت بیمه گر به مفهوم گسترده‌تر  زیست بوم بیمه، تحول نهایی در مسیر پادشکنندگی است. مرز میان بیمه‌گر، بیمه‌گذار، شرکت‌های فناورانه بیمه (InsurTechs)، شبکه بانکی، نهادهای دولتی و حتی استارت‌آپ‌های داده‌محور در این زیست بوم از میان برداشته می‌شود و همه بازیگران در یک زیست‌بوم پویا  در تعامل یادگیرنده قرار می‌گیرند. هر بحران به‌جای تهدیدی برای بقا، فرصتی برای بازتعریف نقش‌ها در این ساختار منظور می شود. شرکت‌های بیمه گر در تعامل با شرکت‌های فناوری داده‌های خسارت را به الگو‌های پیش‌بینی جدید تبدیل می‌کنند؛ شبکه بانکی با طراحی محصولات مشترک بانک-بیمه (Bancassurance) جریان نقدی را پایدارتر می‌سازند و نهادهای حاکمیتی از داده‌های بیمه‌ای برای طراحی سیاست‌های اجتماعی هوشمندتر بهره می‌برند. این هم‌افزایی چندوجهی ساختاری شبیه به یک سیستم زیستی پدید می‌آورد که در آن هر عضو از طریق بازخورد بقای کل را تقویت می‌کند. همان‌گونه که موجودات زنده از فشارهای محیطی برای فرگشت بهره می‌برند، صنعت بیمه نیز از شوک‌های محیطی برای نوآوری و بلوغ ساختاری سود می‌جوید.

سخن آخر

اگر در قرن بیستم صنعت بیمه فقط به‌عنوان سپر اقتصادی و ابزاری برای بازگرداندن ثبات پس از بحران‌ها شناخته می‌شد، در قرن بیست‌ویکم باید آن را به‌منزله نیروی پادشکننده اقتصاد بازتعریف کرد؛ ساختاری که نه در حاشیه آشوب، بلکه در متن آن می‌بالد و از نوسانات، انگیزه یادگیری و نوآوری استخراج می‌کند. پادشکنندگی در بیمه، تغییر اساسی در فلسفه مواجهه با ریسک در نظرگرفته می شود و می توان آن را به گذار از ذهنیت تدافعی به ذهنیت تکاملی یادکرد. به عبارت دیگر ریسک پدیده‌ای برای اجتناب یا کنترل مطلق نیست و بستر یادگیری، آزمون و رشد نظام اقتصادی تلقی می‌شود. این تحول ذهنی، جوهره تغییر از کاهش ریسک به یادگیری از ریسک، از جبران خسارت به خلق ارزش از بحران و از تاب‌آوری منفعل به رشد فعال در بحران است. ساختارهای اقتصادی که صنعت بیمه را علاوه بر صنعت خدماتی به‌عنوان ساختار شناختی (Cognitive System) و نهاد یادگیرنده در نظر می‌گیرند، قادر خواهند بود از هر بحران به‌عنوان پله‌ای برای نوآوری، بازآفرینی و بلوغ نهادی استفاده کنند. بدین‌سان بیمه به موتور خودسازمان‌دهی اقتصاد بدل می‌شود؛ نیرویی که از درون نوسانات تغذیه می‌کند، خطا را به داده و داده را به راهبرد هوشمند تبدیل می‌سازد.

روایت نو از نقش بیمه در اقتصاد، روایتی است از پادشکنندگی به‌مثابه فلسفه آینده اقتصاد هوشمند.

دکتر وحید نوبهار، عضو رسمی انجمن بین المللی بیمه گران مهندسی

تاب‌آوری (Resilience) به معنای توانِ بازگشت به وضعیت پیشین پس از یک شوک است؛ این مفهوم واکنشی و ایستا که تا کنون جایگاه محوری در سیاست‌گذاری و طراحی سامانه‌های مالی داشته، به‌تنهایی کفایت نمی‌کند. ساختارهای اقتصادی و مالی معاصر، به‌دلیل پیچیدگیِ شبکه‌ای، وابستگی‌های میان‌بخشی و شدت فزاینده شوک‌ها، نیازمند راهبردی فراتر از بازگشت اند، بدین معنا که آن‌ها باید در فرایند مواجهه با ناپایداری‌ها نه‌تنها دوام بیاورند، بلکه از این مواجهات ارتقا یابند. اکنون باید گفت مفهومِ پادشکنندگی (Antifragility) تغییر پارادایم را ممکن می‌سازد. پادشکنندگی به‌معنای تواناییِ سیستم برای رشد، یادگیری و بهبود ساختار به‌واسطه مواجهه با نوسان، استرس و اختلال‌هاست برخلاف تاب‌آوری که اغلب بر بازدارندگی و بازیابی تمرکز دارد. در یک سامانه پادشکننده، شوک‌ها به مثابه منابع اطلاعاتی و محرک‌های اصلاحی‌اند. خطاها، خسارت‌ها و ناپایداری‌ها محرکی برای بازاندیشی ساختارها، بهینه‌سازی قواعد اجرایی و بازآرایی منابع به سمت شکلِ مقاوم‌تر و کارآمدتر رفتارهای جمعی محسوب می شوند. شاید هیچ صنعتی همانند صنعت بیمه، هم‌زمان به لحاظ فلسفی و عملکردی به این مفهوم نزدیک نباشد. ذاتِ بیمه مبتنی بر مواجهه سازمان‌یافته با عدم‌قطعیت و تخصیصِ هدفمند ریسک در سطح جمعی است؛ سازوکاری که تلاش می‌کند زیان‌های فردی را جبران کند و با جمع‌آوری داده‌های خسارت، قیمت‌گذاری پویا و توزیع ریسک، خود را در معرض جریان مستمر اطلاعات ناشی از شوک‌ها قرار می‌دهد. لذا هر رخدادِ نابهنجار در عملِ بیمه‌گری به‌مثابه تاب‌آزمونِ عملیاتی عمل می‌کند که الگو، فرآیند و ساختار سرمایه‌ای را آزموده و زمینه بهبود آنها را فراهم می‌آورد و این فرآیند، هسته پادشکنندگی را در صنعت محقق می‌سازد. بدین‌سان، پیوند مفهومی میان پادشکنندگی و بیمه بیش از یک شباهت لفظی است: بیمه به‌عنوان نهادِ مدیریتِ عدم‌قطعیت، همچون پشتیبان و هم معلم اقتصاد رفتار می‌کند؛ پشتیبانی که خسارت را تحمل و توزیع می‌کند و معلمی که از هر خسارت، داده می‌گیرد، الگوی خود را بازآموزی می‌کند و توان عملیاتی خود را بازطراحی می‌نماید. این الگو از بازگشت صرف به وضعیت پیشین فراتر رفته و چشم‌اندازی از صنعت بیمه ارائه می‌دهد که در آن هر شوک می‌تواند محرکِ ارتقای عملکرد، نوآوری محصول و تقویت پایداری اقتصادی جمعی باشد.

گذار در فلسفه بیمه

مأموریت اساسی ساختاری بیمه کلاسیک را در کاهش خسارت و بازگرداندن ذی‌نفعان به وضعیت پیشین پس از وقوع زیان خلاصه کرد که از لحاظ ماهوی محافظه‌کارانه و بازتاب‌دهنده راهبردهای جبران و بازیابی  (restorative strategies)  است. این دیدگاه بر مبنای مفروضاتی همچون ثبات الگوهای خسارت، قابلیت برآوردپذیری توزیع زیان‌ و کفایت ذخایر فنی استوار بود. لکن در عصر معاصر که شبکه‌های اقتصادی پیچیده، شوک‌ها داراى جرایمِ تکرار و شدت متغیر و عدم‌قطعیت‌های ساختاری هستند، این راهبرد محدودیت‌های بنیادین از حیث پایداری سیستمیک و ظرفیت یادگیری نشان می‌دهد. گذار از تاب‌آوری به پادشکنندگی  در صنعت بیمه، عبور مفهومی و عملی لحاظر می شود. مفهومی چون تغییر هدف‌گذاری از بازگشت به حالت قبلی به بهبود ساختار عملکردی و عملی چون بازطراحی فرآیندها، مدل‌های قیمت‌گذاری و چارچوب‌های سرمایه‌گذاری به‌نحوی که شوک‌ها را به محرک‌های سازنده تبدیل کنند. در این گذار چند ساز و کار کلیدی فعال می‌شود که می توان به
داده‌کاوی از رخدادها و به‌روزرسانی مبتنی بر شواهد (evidence-based updating) ،  بازمهندسی قراردادها و پوشش‌ها، ساز و کارهای کشف پویای نرخدهی اشاره نمود. لذا صنعت بیمه در قالب پادشکنندگی هم به بازتولید شرایط قبل می‌پردازد  و همچنین سازوکارهایی را پیاده می‌سازد که از آشفتگی‌ها برای اصلاح ساختار، بهبود کیفیت اطلاعات و خلق محصولات نوآورانه بهره می‌برد.

معماری پادشکننده در اقتصاد بیمه

پادشکنندگی صنعت بیمه را می‌توان در سه لایه اساسی عملگرایی تفکیک و هر یک را از منظر ساز و کار و خروجی‌های مورد انتظار توضیح داد.

الف) لایه ریسکتبدیل عدم‌قطعیت به فرایند یادگیری و تجارت‌پذیری

بیمه‌گری در این لایه با ابزارهایی همانند تجمیع ریسک، تفکیک نرخ‌های مبتنی بر ریسک و انتقال ریسک به بازارهای اتکایی، به‌جای اجتناب از عدم‌قطعیت، آن را به منبعی از اطلاعات و کالا تبدیل می‌کند. هر شوک در صنعت ظرفیت آمارگیری از دنباله‌های زیان را افزایش می‌دهد و از این طریق پارامترهای توزیع خسارت بازآموزی می‌شوند. این فرایند منجر به تقویت توانمندی‌های ‌نمونه‌سازی و بهبود تعامل بازارهای اولیه و ثانویه ریسک می‌گردد؛ بدین ترتیب صنعت بیمه خود را به عنوان یک بازار داده و اطلاعات تقویت می‌کند که توانایی قیمت‌گذاری و معامله عدم‌قطعیت را دارد.

ب) لایه سرمایه- توانمندسازی مالی از طریق تنوع و ابزارهای نوین

ساختار سرمایه‌ای پادشکننده در صنعت بیمه از دو مؤلفه هم‌زمان مشتمل بر تنوع پرتفوی سرمایه‌گذاری برای کاهش هم‌بستگی‌های بالقوه در شوک‌های هم‌زمان و به‌کارگیری ابزارهای مالی مبتنی بر انتقال ریسک برای جداسازی و مدیریت ریسک‌های خاص بهره می‌برد. این لایه بهبود نقدینگی و ظرفیت پوشش را از طریق ورود سرمایه‌های بازار سرمایه میسر می‌سازد؛ به‌طوری‌که در مواجهه با رخدادهای شدید، ترازنامه شرکت‌های بیمه انعطاف خود را حفظ کرده و حتی از فرصت‌های سودآور ناشی از عدم‌قیمت‌گذاری صحیح ریسک بهره‌برداری می‌کنند. لذا باید گفت که معماری سرمایه‌ای پادشکننده، هم حاشیه امن را تأمین می‌کند و نیز با فعال‌سازی ابزارهای بازار، به خلق نقدینگی و بازتوزیع کارآمدتر ریسک‌ها کمک می‌نماید.

ج) لایه فناورانه و داده‌ای حلقه بازخورد یادگیری سریع

منطق پادشکنندگی در دوره فعلی به‌شدت با قابلیت‌های داده‌ای و محاسباتی درآمیخته است. هر وقوع خسارت یک نمونه آموزشی جدید برای الگو‌های یادگیری ماشینی فراهم می‌آورد؛ الگوریتم‌ها قادرند الگوهای نهان را استخراج کرده، ریسک‌های نوپدید را شناسایی و پیش‌بینی‌های کوتاه‌مدت و میان‌مدت را تصحیح کنند. این حلقه بازخوردی به شرکت‌های بیمه گر امکان می‌دهد که زیرساخت‌های قیمت‌گذاری، تخصیص سرمایه و مدیریت خسارت را به‌سرعت تطبیق دهند؛ بدین ترتیب بحران‌ها به جای اثرات تخریبی، باعث افزایش وضوح اطلاعات، کاهش خطای مدل (model risk) و تقویت تصمیم‌گیری مبتنی بر داده می‌شوند.

هر یک از این سه لایه به‌طور متقابل با دیگری تعامل دارد و مجموعه این تعاملات است که منطق پادشکنندگی را در سطح بنگاه و نظام بیمه‌ای تعبیه می‌کند: داده‌ها ریسک را بازتعریف می‌کنند، ساختار سرمایه پاسخ به ریسک را تسهیل می‌کند و بازار ریسک را تبدیل به بستر یادگیری و کشف قیمت می‌نماید. در این حالت بیمه، صنعتی است که از مواجهه با عدم‌قطعیت نه فقط زنده می‌ماند، بلکه ساختارها و فرآیندهای خود را بازطراحی می‌کند تا در مواجهات بعدی کاراتر و قوی‌تر عمل کند.

بیمه به‌عنوان نهاد پادشکننده اقتصاد

بیمه در سطح کلان اقتصادی علاوه بر یک صنعت خدماتی یکی از ارکان ساختاری پویایی و توازن سیستم اقتصادی محسوب می‌شود. این صنعت با ساز و کار‌های درونی خود همچون توزیع ریسک، انباشت داده و بازتولید سرمایه به زیرساخت پادشکنندگی اقتصاد بدل می‌شود؛ سیستمی که در برابر نوسانات، پایداری، رشد و یادگیری نشان می‌دهد. در اقتصاد بیمه‌محور، هر شوک و بحران ـ از پاندمی‌ها تا رکودهای مالی ـ به‌مثابه تجربه‌ای یادگیرنده در سطح ساختاری تعبیر می‌شود. بحران کووید-۱۹ سبب شد تا بیمه‌گران در سراسر جهان به سمت برخط‌سازی سریع فرآیندها، طراحی محصولات بیمه‌گری از راه دور و استفاده از تحلیل‌های پیش‌بینی‌گرانه سوق یابند. نیز در حوزه تغییرات اقلیمی، ریسک‌های نوین زیست‌محیطی منجر به پیدایش الگو‌های پیشرفته بیمه کشاورزی و بیمه  بلایای طبیعی شده‌اند که به‌واسطه بازخورد داده‌ای، ظرفیت سیاست‌گذاری اقتصادی و پیش‌بینی بحران‌ها را افزایش داده‌اند. لذا صنعت بیمه در بطن اقتصاد نقشی فراتر از یک محافظ ایفا می‌کند و به موتور بازآفرینی سیستمی تبدیل می‌شود که از دل حوادث، نظم نوینی می‌سازد. این همان نقطه تمایز میان تاب‌آوری و پادشکنندگی در نظام‌های اقتصادی است: جایی که شکست، نه پایان، بلکه آغاز بازتعریف کارکردهاست.

پادشکنندگی در حکمرانی بیمه‌ای

پادشکنندگی در بیمه در سطح شرکت‌ها و بنگاه‌های اقتصادی تحقق نمی‌یابد؛ بلکه نیازمند تحول در سطح حکمرانی بیمه‌ای (Insurance Governance) است. در الگوی سنتی، نظارت بیمه‌ای بر مبنای کنترل و محدودسازی ریسک عمل می‌کند؛ اما در چارچوب پادشکننده، نهاد ناظر به معمار یادگیری سیستمی تبدیل می‌شود. خطا و شکست در این الگو بخشی از سازوکار یادگیری مقرراتی است. استفاده از محیط‌های آزمایشی قانون‌گذاری ( Regulatory Sandbox) نمونه‌ای از این رویکرد است که در آن بیمه مرکزی به‌جای جلوگیری از نوآوری، آن را در محیطی کنترل‌شده می‌آزماید و از نتایج آن برای اصلاح سیاست‌های کلان بهره می‌برد. این حکمرانی‌ با اتکا به داده‌های رفتاری صنعت، الگوریتم‌های تحلیلی و بازخورد مستمر میان بیمه‌گران، بیمه‌گذاران و دولت، شبکه‌ای از تعاملات پویا ایجاد می‌کند. در این ساختار نوین قانون‌گذار فقط دیوار نظارتی نیست و حلقه‌ای از زنجیره یادگیری جمعی است که خود نیز از بحران‌ها می‌آموزد و مقررات را تکامل می‌دهد. در  این نوع حکمرانی پادشکننده با هر شوک اقتصادی یا فناورانه، قواعد نظارت هوشمندتر، کارآمدتر و منعطف‌تر می‌شوند.

صنعت بیمه و اقتصاد یادگیرنده

مفهوم اقتصاد یادگیرنده (Learning Economy) همزمان با عصر هوشمندسازی به‌سرعت در حال جایگزینی با مدل‌های ایستا و کلاسیک اقتصادی است. در این مفهوم نو، یادگیری مداوم و تبدیل تجربه به داده، محور پویایی نظام مالی است و صنعت بیمه یکی از نهادهای اصلی این چرخه یادگیری محسوب می‌شود. بیمه به‌واسطه ارتباط مستقیم با داده‌های مربوط به سلامت، حوادث، رفتار مصرف‌کننده و محیط زیست به مخزن عظیمی از داده‌های تجربی بدل شده است. این داده‌ها با پردازش در الگوهای هوش مصنوع  و ریسک کاوی پیش‌بینی‌گر به بهبود محصولات بیمه‌ای منجر می‌شوند  و همزمان بر سیاست‌گذاری اقتصادی نیز اثرگذارند. می توان گفت صنعت بیمه نقش یک سیستم عصبی اقتصادی (Economic Nervous System) را ایفا می‌کند؛ سیستمی که اطلاعات ریسک را از سراسر جامعه جمع‌آوری، کاوش و به تصمیم‌سازان منتقل می‌کند. این انتقال دانش به صنعت و دولت اجازه می‌دهد در مواجهه با بحران، واکنش‌های دقیق‌تر و سازگارتر نشان دهند.

از بیمه گری تا زیست بوم بیمه ای

گذار از منطق شرکت بیمه گر به مفهوم گسترده‌تر  زیست بوم بیمه، تحول نهایی در مسیر پادشکنندگی است. مرز میان بیمه‌گر، بیمه‌گذار، شرکت‌های فناورانه بیمه (InsurTechs)، شبکه بانکی، نهادهای دولتی و حتی استارت‌آپ‌های داده‌محور در این زیست بوم از میان برداشته می‌شود و همه بازیگران در یک زیست‌بوم پویا  در تعامل یادگیرنده قرار می‌گیرند. هر بحران به‌جای تهدیدی برای بقا، فرصتی برای بازتعریف نقش‌ها در این ساختار منظور می شود. شرکت‌های بیمه گر در تعامل با شرکت‌های فناوری داده‌های خسارت را به الگو‌های پیش‌بینی جدید تبدیل می‌کنند؛ شبکه بانکی با طراحی محصولات مشترک بانک-بیمه (Bancassurance) جریان نقدی را پایدارتر می‌سازند و نهادهای حاکمیتی از داده‌های بیمه‌ای برای طراحی سیاست‌های اجتماعی هوشمندتر بهره می‌برند. این هم‌افزایی چندوجهی ساختاری شبیه به یک سیستم زیستی پدید می‌آورد که در آن هر عضو از طریق بازخورد بقای کل را تقویت می‌کند. همان‌گونه که موجودات زنده از فشارهای محیطی برای فرگشت بهره می‌برند، صنعت بیمه نیز از شوک‌های محیطی برای نوآوری و بلوغ ساختاری سود می‌جوید.

سخن آخر

اگر در قرن بیستم صنعت بیمه فقط به‌عنوان سپر اقتصادی و ابزاری برای بازگرداندن ثبات پس از بحران‌ها شناخته می‌شد، در قرن بیست‌ویکم باید آن را به‌منزله نیروی پادشکننده اقتصاد بازتعریف کرد؛ ساختاری که نه در حاشیه آشوب، بلکه در متن آن می‌بالد و از نوسانات، انگیزه یادگیری و نوآوری استخراج می‌کند. پادشکنندگی در بیمه، تغییر اساسی در فلسفه مواجهه با ریسک در نظرگرفته می شود و می توان آن را به گذار از ذهنیت تدافعی به ذهنیت تکاملی یادکرد. به عبارت دیگر ریسک پدیده‌ای برای اجتناب یا کنترل مطلق نیست و بستر یادگیری، آزمون و رشد نظام اقتصادی تلقی می‌شود. این تحول ذهنی، جوهره تغییر از کاهش ریسک به یادگیری از ریسک، از جبران خسارت به خلق ارزش از بحران و از تاب‌آوری منفعل به رشد فعال در بحران است. ساختارهای اقتصادی که صنعت بیمه را علاوه بر صنعت خدماتی به‌عنوان ساختار شناختی (Cognitive System) و نهاد یادگیرنده در نظر می‌گیرند، قادر خواهند بود از هر بحران به‌عنوان پله‌ای برای نوآوری، بازآفرینی و بلوغ نهادی استفاده کنند. بدین‌سان بیمه به موتور خودسازمان‌دهی اقتصاد بدل می‌شود؛ نیرویی که از درون نوسانات تغذیه می‌کند، خطا را به داده و داده را به راهبرد هوشمند تبدیل می‌سازد.

روایت نو از نقش بیمه در اقتصاد، روایتی است از پادشکنندگی به‌مثابه فلسفه آینده اقتصاد هوشمند.

دکتر وحید نوبهار، عضو رسمی انجمن بین المللی بیمه گران مهندسی

دیدگاه شما چیست؟