پایههای توسعه گفتمان
محمود فراهانی؛ مدیرمسئول نشریه بیمه داری نوین
وجود ذینفعان جدید در قالب رفتارهای جدید و به ناچار حذف مدلهای قدیمی و ذینفعانی که نتوانند خود را متحول کنند طبیعتاً نیازمند تحول در مقررات و قوانین است. بدون درک روابط جدید امکان مقرراتگذاری وجود ندارد و از سوی دیگر در ذات نوآوری پیشبینیناپذیر بودن قرار دارد؛ بنابراین به سختی بتوان از قبل مقرراتی تدوین کرد یا مسیری را درانداخت و با اطمینان بر صحیح بودن آن تأکید کرد.

نوآوری طی چند سال گذشته به روند غالب تبدیل شده است و این روند در آینده نیز متوقف نخواهد شد. در حال حاضر تفاوت کلیدی نوآوری به عنوان «روند» با نوآوری در دهههای گذشته آن است که قبلاً نوآوریها بیشتر در محصول بود. اما اکنون در مدل کسب و کار است؛ به همین دلیل روابط نیز دچار تغییر خواهد شد.
وجود ذینفعان جدید در قالب رفتارهای جدید و به ناچار حذف مدلهای قدیمی و ذینفعانی که نتوانند خود را متحول کنند طبیعتاً نیازمند تحول در مقررات و قوانین است؛ اما بدون درک روابط جدید امکان مقرراتگذاری وجود ندارد و از سوی دیگر در ذات نوآوری پیشبینیناپذیر بودن قرار دارد؛ بنابراین به سختی بتوان از قبل مقرراتی تدوین کرد یا مسیری را درانداخت و با اطمینان بر صحیح بودن آن تأکید کرد.
در چنین شرایطی جز از طریق گفتمان مداوم و رسیدن به فهم مشترک درباره مدلهای جدید کسب و کار روشهای دیگر پر هزینه خواهند بود؛ اما ادبیات و فرهنگی که بتواند توسعة گفتمان جامعه ذینفعان را که ترکیبی از جدید و قدیمهاست تضمین کند چند عامل است.
اولین عنصر، اعتماد متقابل است. جامعة نوآور با روحیة عجول و نهاد ناظر با روحیة محتاط طبیعتاً دو رفتار متفاوت دارند. به ویژه آنکه مأموریتهای نهاد ناظر با توجه به قوانینی که ریشههای قدیمی دارند تعیین شده و هر رفتاری که بخواهد در دستور کار قرار دهد باید قبل از هر چیز سنجه قوانین را مد نظر داشته باشد.
اما ذات بودن و هویت و حیات جامعه نوآور ریشه در فروریزی مدلهای گذشته دارد و طبعاً نگاه تثبیتی ناظر و ساختارشکنانة جامعه نوآور به سختی با هم در نقاطی تلاقی داشته باشد؛ اما به دلیل اینکه جامعه به هر دو نیاز دارد؛ پس به ناگزیر باید چشم به نقاط تلاقی داشته باشد و اگر که نیست آن را خلق کند.
کشف یا خلق «نقطه ـ نگاه» مستلزم شناخت نسبتاً کامل جامعه ذینفعان نسبت به یکدیگر است. در سایه این شناخت اعتماد شکل خواهد گرفت و در سایه اعتماد، شناخت نسبت به یکدیگر رشد خواهد کرد؛
اما پینگپنگ شناخت و اعتماد نیازمند چند عامل اولیه است؛ اول اینکه نهاد ناظر بتواند نشستهای دورهای خود را با جامعه نوآور داشته باشد.
اینکه اعلام شود نظرسنجی داشتهایم این ارتباط یک طرفه برای تحقق اهداف کافی نیست؛ به تعبیر دیگر ارتباط یکطرفه باید به تعاملات دو طرفه منجر شود؛ اما نهاد سومی که میتواند چون ملات زمینة تعاملهای دو طرفه را فراهم آورد ایجاد یا توسعه نهاد محققان دانشگاهی حوزه نوآوری است.
نهادهایی که امروز کم نیستند. نهادی که هر چه سریعتر قادر است درک مشترکی بین دو ذینفع یعنی ناظر و جامعه نوآور را حدس بزند و برای تحقق آن، ایده و نظر پیشنهاد کند. این نهاد باید به عنوان معتمد دو طرف شناسانده شود.
شاید یکی از حلقههای مفقوده همین است که جامعه دانشگاهی محققان در حوزه نوآوری کمتر شناخته شدهاند. این عدم شناخت توسط جامعه ذینفعان به معنی نبود آنها نیست؛ بلکه ریشه در نو بودن تجربههای اینچنینی دارد.
رسانهها به عنوان رکن چهارم برای توسعه و قوام دیالکتیک شناخت ـ اعتماد میتوانند عمل کنند؛ اما رسانهها بدون دریافت نظرات ذینفعانی از جمله نهاد ناظر، جامعه نوآور و جامعه دانشگاهی محقق کاری نمیتوانند انجام دهند؛ بنابراین وجود ارادهای که استفاده از ظرفیتهای رسانهای را مد نظر قرار دهد از سوی ذینفعان مورد اشاره از اهمیت جدید برخوردار است.
وجود شبکههای اجتماعی به عنوان تیغ دو لبه هم میتواند به تقویت گفتمان شناخت ـ اعتماد کمک کند هم میتواند نتیجه عکس دهد؛ اما نکته مهم آن است که ذینفعان کلیدی که هدف غایی آنها توسعة نوآوری است به این نکته باور داشته باشند که همه در حال انجام تجربههای جدید هستیم و طبیعتاً این تجارب عاری از خطا نخواهند بود؛ اما آنچه باور و هدف مشترک است توسعة نوآوری و تحول در مدلهای کسب و کار است.
خوشبختانه این باور مشترک میان ذینفعان پیش گفته وجود دارد در این میان کشف یا خلق نقاط تلاقی مهم است و تلاش برای اینکه گفتمان شناخت ـ اعتماد تقویت شود که البته راهکارها چندان پنهان نیست شاید لازم است کمی به یکدیگر زمان بدهیم و به جای اینکه هر کسی در خانه خویش عصبانی باشد همت گمارد و سعی کند خود را به لبخند و گفتوگویی با طرفی که در واقع مقابل نیست مهمان کند. مهم نیست چه کسی پیشقدم باشد مهم تلاش برای تحقق هدفی است که همه به آن باور داریم.