ثنایی: «پلاک 13» دو جنبه دارد؛ یک جنبة شخصی دارد و یک جنبة عمومی دارد. از جنبة عمومی آن بسیار راضی هستم. گروه بسیار خوب و همراهی دارم. این کار بسیار مقدس است و به جون و مال مردم پرداخته است؛ وقتی در سریال بیان میشود که بیمهنامة شخص ثالث یک وثیقه است و میتواند شما را از مشکلات نجات دهد؛ حتی اگر یک نفر این موضوع را بفهمد من کار خود را دنیا انجام دادهام؛ بنابراین از جنبه عمومی و کاری بسیار کار خوب و اثر ماندگاری است.از نظر شخصی اینکه اگر برگردم دیگر این کار را انجام نمیدهم؛ چون بسیار اذیت شدم به عنوان یک تهیهکننده فشارهای بیش از حدی را تحمل میکنم.
به گزارش ریسک نیوز، به نقل از نشریه بیمه داری نوین، گروهی در کوچه پاییز، ساختمان آذر، پلاک 13 در حال تهیه یک سریال 90 قسمتی هستند و هدفشان توسعة فرهنگ بیمه است. در این ساختمان قدیمی موروثی از طرف عمه آذر داستانهایی اتفاق میافتد تا بعد از اینکه به قاب تلویزیون راه یافت بتواند مخاطبان را جذب کند و در عین حال به صورت غیر مستقیم و نامحسوس به او یادآوری کند بیمه خوب است و میتواند به جامعه امنیت هدیه دهد. اتفاقاً کوچة پاییز در منطقة مرادآباد در غرب تهران قراردارد و وقتی عمه آذر میخواست خانهاش را آنجا بسازد عمداً پلاک 13 را انتخاب کرد تا بتواند خدای قصهای باشد که سالها بعد در سال 1400 روایت خواهد شد و ملت را دست کم در حد یک تلنگر دعوت می کند به خرید بستههایی از جنس آرامش. اهالی خانه اما دلتنگاند، می گویند؛ دلمان تنگ شده که فامیلهای بیمهای از سر مهر به دیدنمان بیایند و به لبخندی میهمانمان کنند. روایت دلتنگی این گروه را با هم میخوانیم؛ سپس میتوانیم قضاوت دقیقتری نسبت به اینکه آیا عمه آذر باید خانهاش را در کوچه پاییز و پلاک 13 میساخت یا خیر داشته باشیم. آقایان آرش معیریان، کارگردان؛ سلیم ثنائی، تهیه کننده؛ محمدحسن رعیت پور، نویسنده؛ حسین باقریان، مدیرتولید و مصطفی زندی، مدیرکل روابط عمومی بیمه مرکزی گوشههایی از ساختمان آذر برای ما روایت کردند که با هم میخوانیم؛بخش دوم از پی می آید:
* یعنی تحت فشارها مجبور شدید تا قسمتهایی را به تعبیر خودتان گلدرشت قصه بنویسید؟
رعیتپور: تعبیر من تحت فشار بودن نیست؛ بلکه پذیرفتهایم قراردادی را در قالب اسپانسری بیمه بسازیم، در واقع ما یک سفارشدهنده داریم. اینکه بگوییم به زور این کار را انجام میدهیم اینطور نیست. ما به احترام اسپانسرمان و به دلیل ارزشی که برای اسپانسر قائل بودیم و به دلیل ارزش این مفهوم، پذیرفتیم این کار را انجام دهیم. اسپانسر تندروی میکند و بعضی قسمتها که با تندروی اسپانسر مواجه شدیم این کار صورت گرفته است و ما با بازخورد منفی مواجه شدیم. شاید بینندة تلویزیون خیلی متوجه نشود؛ ولی همصنفان ما متوجه میشوند و میگویند؛ در فلان قسمت یا در فلان دیالوگ خیلی پررنگ بود. خوششانسی ما این است که تا به امروز بینندة تلویزیونی به این موضوع پی نبرده است؛ ولی اگر این روند ادامه یابد و اسپانسر دنبال دیالوگهای خارقالعاده باشد احتمال از دست دادن مخاطب برای ما وجود دارد کما اینکه سریالهایی با این وضعیت مواجه شدهاند؛ مثل سریال امنیتی، گاندو که چند دیالوگ آن در فضای مجازی مورد تمسخر قرار گرفته است. این سریال، سریال بسیار خوبی است و زحمت بسیاری برای آن کشیده شده است؛ ولی در نقطهای که اسپانسر خواسته دیالوگی بیان شود کاملاً مشخص است و این امر بسیار کلیشهای است و سریال را خراب میکند.
* اینکه میگویید؛ «خوششانسی ما این است که تا به امروز بینندة تلویزیونی به این موضوع پی نبرده است» این میتواند به نوعی به بیتفاوتی مخاطب هم تفسیر شود آیا شما مراقبت این موضوع هم هستید؟
رعیتپور: بله مراقبت میکنیم؛ ولی به حمایت نیز نیاز داریم؛ وقتی تهیهکننده از ما چنین چیزی میخواهد ما هم به آن علاقه داریم و میدانیم که دوستان در صنعت بیمه تحت فشار هستند و اسپانسر نیز توقعاتی دارد ما سعی میکنیم کاتالیزور باشیم و به این امر ظرافت بدهیم؛ یعنی به اندازهای کلیشهای و پررنگ نباشد که مخاطب پسزده شود. در قسمتهایی که تا به امروز کار کردهایم از مخاطب عامی نشنیدهام که مثلاً بگوید که فلان بیمه را تبلیغ میکردید؛ چون در بستر قصه درست جا افتاده بود. یکی از پر بینندهترین قسمتهای سریال در تلوبیون به استناد آمار، قسمت سریع و خشن دو بود. قسمتی که تماماً مفهوم بیمهای دارد؛ ولی به واسطة اینکه مفهوم بیمه در جریان قصه بیان شد بیشترین آمار بازدید را داشت.
به بحث اولم بازگردم. قرار بود ما یک سیتکام 90 شبی بسازیم که در 12 کاراکتر تعریف شده بود این 12 کاراکتر قرار بود در محل ارثیهای دور هم جمع شوند. در ابتدا ذهنیت ما خانهای مانند خانة زیر آسمان شهر بود؛ اما از آقای ثنایی و آقای باقریان و آقای مجد کامنتهایی مبنی بر اینکه میتوانیم لوکیشن بهتری در اختیارتان قرار دهیم رسید. تذکر گروه نویسندگان این بود که این کار برای ما خوب است؛ ولی برای شما دردسرساز است؛ البته همة این گروه حرفهای هستند؛ ولی کار در یک آپارتمان بسیار راحتتر از جایی است که الان کار میکنیم.
* چنین نمونههایی زیاد داشتیم؛ مثل ساختمان پزشکان، خانه سبز و … .
رعیتپور: گروه تولید و گروه صحنه و در رأس آنها تهیهکننده این امکان را به ما دادند که به جای یک آپارتمان چهار واحدی که خیلی ارزانتر و جمع و جورتر و تولیدیتر بود یک باغ در اختیار ما قرار دهند؛ اما تنوع لوکیشن به نویسنده بسیار قصه میدهد و برای ما نویسندگان اتفاق بسیار خوبی بود و قصه از بستر آپارتمانی سیتکام وارد فاز سریالی آن هم یک سریال بزرگ شد. این سریال روزپخش است؛ امروز متن میدهیم و فردا فیلمبرداری میکنیم. برنامهریز پس از دریافت متن روزی 20 بار با من تماس میگیرد و به مسائل مختلف اشاره میکند؛ مثلاً فردا بارانی است بخش داخلی خانه اینشکل و بیرون از خانه این شکل است یا سرما و گرما چه مقدار است بینندة تلویزیون با این مسائل آشنایی ندارد؛ حتی دوستان منتقد نیز از این مسائل اطلاع ندارند معتقد نیستم نقدها بد هستند؛ ولی با تمام احترام میدانم پسِ نقدها دانشی وجود ندارد از این جهت که از تولید فیلم اطلاعی ندارند؛ وقتی کسی در محیط تولید قرار بگیرد و نوک بینیاش مثل شما قرمز شود، میفهمد تولید چیست؛ یعنی باید وارد فضای تولید شود و بداند یک لکه ابر چه بلایی بر سر گروه فیلمبرداری میآورد؛ مثلاً به خاطر یک لکه ابر دو ساعت میایستیم؛ وقتی پای من بشکند گروه متوقف میشود و … منتقدان باید از این مسائل و مشکلات آگاهی یابند.
در مورد روال قصه باید بگویم که امروز 30 الی 40 درصد قصه پیش رفته است و تا به امروز هم سعی کردیم مواردی که اسپانسرها از ما خواستهاند اعمال کنیم به نحوی که مخاطب پس زده نشود.
* لطفاً به آنچه گذشته بپردازیم آیا از این 30 قسمت خاطرة ویژهای دارید.
رعیتپور: نوع داستان گفتن ما عجیب و غریب است؛ چون ما در باکس اصلی تلویزیون قرار نداریم. باکس اصلی تلویزیون یک باکس 40 الی 45 دقیقهای است؛ یعنی یک قسمت سریال طی 45 دقیقه اتفاق میافتد. واضحتر اینکه پنج دقیقه تیتراژ اول و آخر و 40 دقیقه زمان داستانگویی است؛ ولی در اینجا 40 دقیقه زمان برای داستانگویی نداریم و زمان داستانگویی بسیار کوتاه است؛ بنابراین همه چیز را باید موجز و مختصر و فشرده بیان کنیم به طوری که به قصه صدمه نزنیم از زوائد بپرهیزیم. در این کار قسمتی از کمدی، کمدی موقعیت است که تولید آن زمانبر است و به دلیل اینکه روزپخش هستیم بچهها باید فشردهتر کار کنند تا موقعیتها را ایجاد کنند. ما میتوانستیم مانند کمدیهای دیگر کلامی کار کنیم؛ مثل کار آقای مدیری که کلامی کار میکند یک میزانسن ثابت دارد و افراد وارد میشوند و گپ میزنند؛ چون موقعیت و جابهجایی و حرکت ندارد زمان تولید آن مناسبتر است و مشکلاتی هم ندارد؛ بنابراین در چنین مختصاتی سریال تولید میکنیم؛ به تعبیر دیگر روزپخش هستیم، زمانمان ویژه است و داور ما مردم هستند؛ وقتی مردم سریالی را سریال اول تلویزیون بدانند ما چه خوشمان بیاید و چه بدمان بیاید این سریال سریال اول است.
* آقای رعیتپور تصور کنید به انتهای داستان رسیدهایم حال به عقب بازگردید و سریال را ارزیابی کنید؟
رعیتپور: من همین امروز هم این سریال را خیلی دوست دارم. همه ما کارهایی در رزومة کاریمان داریم که به هر دلیلی با تومأنینه و شک و شبهه در مورد آنها صحبت میکنیم؛ اما من همین الان «پلاک 13» را دوست دارم و تمام قد از آن دفاع میکنم.
* آیا شده داستان یک روز را کلاً دور بریزید و از نو بنویسید؟
رعیتپور: دوستان تا به امروز چهار قسمت داستان من را کاملاً دور ریختهاند و از اول نوشتهایم دلخور هم شدم شب تا صبح بیدار بودم سردرد گرفتهام ولی انجام دادم؛ چون کار گروهی، خروجی گروهی هم دارد و نمیتوان از آن گذشت به انضمام اینکه «پلاک 13» آبروی 60 نفر است.
* برخی فیلمنامه را به کشویی بودن متهم میکنند نظرتان چیست؟
رعیتپور: این فیلمنامه نمیتواند کشویی باشد؛ چون روزپخش است. زمانی که آقای دکتر زندی بیان میکنند که به شخص ثالث بپردازید ما مجبور هستیم که چندین مطلب در این مورد مطالعه کنیم و در مورد آن بنویسیم تا فردا پخش شود این سریال اصلاً نمیتواند پلتفرم آمادهای داشته باشد.
* آیا این سریال به یک گروه مشاوره متخصص بیمه نیاز دارد؟
رعیتپور: ما از همان ابتدا نیاز داشتیم. آقای ثنایی اطلاعات بسیاری در این زمینه به ما ارائه دادند و ما دو الی سه بار با دوستان بیمهای جلسه برگزار و اطلاعات و تکس دریافت کردیم؛ ولی باید در ادامة راه این وضعیت تقویت شود و دانش بیشتری دریافت کنیم.
ثنایی: تصور نکنید که این سریال مشاوره بیمهای ندارد؛ روند این سریال به این شکل بود که 10 قسمت این سریال نوشته و برای ما از جمله نمایندة بیمه مرکزی، نمایندة سندیکا و نمایندة صندوق ارسال شد؛ حتی به کارگروه مفاهیم و محتوای بیمهای در ادارة کل روابط عمومی نیز ارسال و نقطه نظرات آنها دریافت شد و گروه فیلمسازی چند جلسهای با مشاوران داشتند و گفتوگو کردند؛ بنابراین مشاورههایی از این دست انجام گرفته است.
* روابط بین عوامل سریال و بازیگران چطور است؟
رعیتپور: به نکتهای اشاره کنم و آن اینکه شجاعتی در «پلاک 13» هست ما در خانوادهمان زیاد با یکدیگر میجنگیم ما چه در خانوادة نویسندگان و چه در خانوادة گروه تولید بسیار با یکدیگر میجنگیم؛ یعنی روزی نیست که آقای باقریان، آقای مجد، آقای ثنایی با ما تماس نگیرند و ما جنگ داخلی برای افزایش کیفیت نداشته باشیم. ما در خانوادهمان زیاد میجنگیم؛ مثلاً اولین روزی که وارد این لوکیشن شدیم به یک خاور نیاز داشتیم که ماشین جلال، پدر رعنا باشد، آقای مجد به عنوان مدیر تولید و طراح صحنه ماشین میآورد و ما نگاه میکردیم و میگفتیم این نیست این کار هزینهبردار است؛ چون اجارة خاور برای یک روز n تومان هزینه دارد از طرفی کار هم متوقف شده است در واقع ما برای افزایش کیفیت هر روز با یکدیگر در جدال هستیم؛ ولی عوامل «پلاک 13» از مجموعۀ بیمه از آقای دکتر زندی تا آقای ثنایی و … یک خانواده هستیم و تا به امروز جنگیدهایم و خواهیم جنگید و صنعت بیمه را مقابل خود نمیبینیم؛ بلکه صنعت بیمه را در این لشکر میدانیم، مردم کنار ما هستند و ما را دوست دارند و ما را پسندیدهاند. ما برای کیفیت میجنگیم و این خانواده را دوست داریم.
* آقای باقریان چطور شد به مجموعه اضافه شدید و سریال را چطور میبینید؟
باقریان: زمانی که همکاری در این سریال به من پیشنهاد شد سر سریال «در کنار پروانهها» بودم که این سریال نیز روزپخش بود. زمانی که دکتر ثنایی داستان این فیلم را برایم تعریف کرد لوکیشن فیلمهایی همچون گوزنها و خانه سمندون به ذهنم متبادر شد؛ اما آقای رعیتپور و نویسندگان لوکیشن، آپارتمان مدنظرشان بود بعد از صحبت با آقای معیریان متوجه شدم که این فیلم قرار است سه دوربینه باشد؛ اما برای چنین فیلمهایی لوکیشنهای آپارتمانی پاسخگو نیست؛ چون محدودیت فضا پیش میآید؛ بنابراین با مشورت دکتر ثنایی، لوکیشن موجود را پیدا کردم و مطمئن بودم که این لوکیشن هزینههای مضاعفی بر تهیهکننده تحمیل میکند؛ اما با توجه به تجربیاتی که کسب کردهام، میدانم برای جذب مخاطب، فضای بصری، بسیار مهم است. انتخاب این لوکیشن باعث شد تا این کار از حالت سیتکام خارج و به یک سریال تبدیل شود؛ چون لوکیشنهای خارجی این سریال بسیار زیاد است؛ در حالی که کار سیتکام مثل کارهای آقای مدیری و دوستان دیگر دوربین تمام مدت در لوکیشن قرار دارد و اصلاً به خیابان نمیرود؛ ولی حجم اتفاقات این سریال در خیابان کمتر از داخل لوکیشن نیست؛ مثلاً این گروه قبل از اینکه شما تشریف بیاورید در یک مسجد کار میکردند که خارج از اینجا بود یا برای شب یلدا به میوهفروشی و شیرینیفروشی رفتیم.
ما این لوکیشن را انتخاب و شروع به کار کردیم با اینکه میدانستم تهیهکننده باید هزینة مضاعفی بپردازد و این تعریف برای یک کار سیتکام تعریف درستی نیست. همانطور که لوکیشن را مشاهده میکنید 80 درصد این لوکیشن با ایدة طراح صحنه ساخته شده است؛ در حالی که کارهای دیگر داخل مجموعه آغاز به کار میکند.
* ساخت لوکیشن چقدر زمان برد؟
باقریان: دو ماه به صورت شبانهروز در اینجا کار کردیم و یک ماه هم در کنار نورپردازی ادامه دادیم حدود سه ماه با نورپردازی کارمان طول کشید.
به چند نکته اشاره کنم؛ من در نوجوانی دوچرخهای داشتم هیچ وقت به آن توجهی نمیکردم و گوشة حیاط خانهمان افتاده بود تا اینکه دوچرخه را دزد برد بعد از آن با خود فکر میکردم که قرار بود با این دوچرخه دور تهران را بگردم. چیزهایی که درون ذهنم بود در مورد آن دوچرخه که دیگر وجود نداشت شروع به مرور کرد. امروز هم سریال «پلاک 13» با کارهای دیگر سنجیده میشود؛ در حالی که این کار باید با کارهای سیتکام سنجیده شود نه با کارهای آقای مدیری، چون آقای مدیری سالهای سال است که سریال میسازند.
البته آقای مدیری استاد ما هستند؛ ولی آیا میتوان امروز تیمی مانند تیمهای آقای مدیری جمع کرد؟ اصلاً امکانپذیر است؟ پیمان قاسمخانی کاری به نام «خوب، بد، جلف» ولی موفق نبود یا آقای مدیری کاری به نام «دراکولا» ساخت که موفق نبود یا سیامک انصاری «021» را ساخت؛ ولی موفق نبود؛ یعنی همة اینها به تنهایی نتوانستند کار خوبی تولید کنند. در شبکة خانگی فقط پول مطرح و مهم است.
* وظیفة بیمه مرکزی توسعة فرهنگ بیمه است و قرار بود با این کار به توسعة فرهنگ بیمه کمک کند؛ چرا شبکه خانگی نمیتواند به این عرصه کمک کند؟
ثنایی: برآوردها در تلویزیون و شبکه خانگی و نوع کاری که در این دو انجام میشود زمین تا آسمان با یکدیگر متفاوت است؛ برآورد ساخت هر قسمت 42 دقیقهای در شبکة خانگی کمتر از دو میلیارد تومان نیست؛ چون شبکه خانگی به بازیگر ایرپلاس و کارگردان متفاوتی نیاز دارد و هزینههای آن بسیار بیشتر است.
* نسبت هزینههای این دو چند به چند است؟
ثنایی: یک به ده است. ما با 200 میلیون سریال میسازیم؛ ولی آنها با دو میلیارد میسازند. آقای عطاران یک سریال 35 قسمتی با پلتفرم 105 میلیارد تومانی ساخته است؛ یعنی کلاکتی 35 میلیارد 30 قسمتی نکته دارد.
فیلم «قورباغه» را آقای هومن سیدی ساخت؛ 63 میلیارد تومان برای 13 قسمت آن هزینه شد؛ ولی آیا این فیلم تأثیرگذاری فرهنگی داشت؟
همانطور که گفتم شبکه خانگی کاملاً متفاوت است. جامعة هدف را نیز باید مدنظر داشت. مخاطب شبکة خانگی تهران و آن هم قشر بالای جامعه هستند. مردم عادی چنین خانه و زندگیای ندارند بسیاری از مردم قادر نیستند هزینة ماهیانه 700 هزار تومانی اینترنت خود را بپردازند. بسیاری از آنها با پول یارانه زندگی میکنند. تلویزیون رسانة رایگانی است. شما نمیتوانید برنامههای شبکة خانگی را با یک برنامة 90 قسمتی که شش ماه روی آنتن است و روزی سه بار برای کل جامعه پخش و بازپخش میشود و در یوتیوپ و آپارات و فضای مجازی وایرال میشود مقایسه کنید.
باقریان: ایدههایی داشتم و این لوکیشن را پیشنهاد دادم و نتیجه آن خروجیای شد که میبینید آقای معیریان هم این ایده را پسندید و به این لوکیشن رسیدیم. ما در این لوکیشن شروع به ساخت و ساز کردیم و بودجهای که برای ساخت و ساز و امکانات اینجا داشتیم با شرایط پروژهمان همخوانی نداشت و باید مدیریت هزینه میکردیم و در این بخش نیز اقداماتی انجام دادیم. توقعات دوستان بیمه که اسپانسر این سریال هستند با شرایط پروژه همخوانی ندارد.
* مشکلی وجود دارد اینکه عوامل سریال چطور باید به یک گفتمان مشترک با صنعت بیمه برسند؟
ثنایی: من صنعت بیمه را بهتر از خود صنعت بیمهایها میشناسم؛ چون هر روز در یکی از این شرکتها حضور دارم و به آنها میگویم که به ما محتوا پیشنهاد دهید.آنها برای ما قصه تعریف کنند و محتوا بگویند ما خودمان به آن قصهها میپردازیم. سوژه به ما ارائه دهند ما با جنگ از آنها سوژه میگیریم. هر قدر بیشتر به ما سوژه بدهند ما قسمتهای جذابتری میتوانیم تولید کنیم.
* در مورد نام سریال بگویید چطور شد که «پلاک 13» را انتخاب کردید؟
ثنایی: ابتدا در مورد نوع لوکیشن و قسمتهای سریال صحبت کردیم. قرار بود یک شرکت بیمه و یک شرکت حمل و نقل و بیمارستانی وجود داشته باشد؛ اما به علت تبلیغاتی بودن آن مخالفت شد. پیشنهاد دیگر این بود که نام لوکیشن را روی سریال بگذاریم و با ساختمان شروع کنیم؛ مثلاً عمه آذر یا ساختمان ارثیه بعد به ذهنمان رسید که روز بیمه 13 آذر است بنابراین نام آن را «پلاک 13» قرار دادیم و نام شخصیت عمه در سریال را هم «آذر» گذاشتیم. نام کوچهای که ساختمان در آن قرار دارد پاییز قرار دادیم. کوچه پاییز، ساختمان آذر، پلاک 13.
* در ابتدا مقداری صحبت کردید؛ اما بیشتر توضیح بدهید که چرا سریال 90 قسمتی؟
بهترین گزینهای که میتوانست در این ژانر به ما کمک کند و سابقة ساخت سیتکام دارد و از همه مهمتر دست چون مطمئن بودیم این سریال از قسمت 20 به بعد روزپخش میشود. ما دنبال این بودیم که تیمی که دور هم جمع میکنیم دغدغة فرهنگی داشته باشند و حرفهای باشند. آقای معیریان بسیاربسیار همراه هستند و ژانر را به خوبی میشناسند و کمدی را میفهمند و موقعیت را به خوبی میشناسند.
* آقای باقریان از ادامه ساخت لوکیشن و شروع ساخت سریال بیشتر توضیح دهید؟
باقریان: بعد از اینکه به نتیجه رسیدیم که در این لوکیشن کار کنیم و اقدامات لازم را انجام دادیم؛ بحث فیلمنامه مطرح شد. تعداد قسمتهای فیلمنامه محدود بود و گاهاً ممکن بود با ممیزی از سوی سازمان و بیمه مواجه شود و ساخت آن به تعویق بیفتد وجود داشت و باید منتظر میشدیم تا فیلمنامة جدید برسد. فیلمنامهها بعضا دقیقه نودی بودند و آمادهسازی فضای فیلمنامه در آن مقطع بسیار دشوار است. تصور کنید فیلمنامه ساعت هفت بعدازظهر برسد و فردا صبح کلید بخورد این خود مختصاتی دارد و فضایی که فیلمنامه نوشته و به امکاناتی که نیاز دارد بسیار دشوار است؛ مثلاً گاهی یک فیلمنامه به یک ماشین چپی نیاز دارد و این کار بسیار دشوار است؛ البته آقای معیریان با تعامل و مهربانیای که دارند کار را راحتتر کردهاند معتقدم؛ آقای معیریان یکی از مهربانترین کارگردانان سینمای ایران هستند و شرایط را درک و سعی میکنند با تهیهکننده همکاری داشته باشند در نتیجه به لحاظ تولیدی خیلی به نفع تهیهکننده است.
* به نظر شما پلاک 13 تا چه حد یک سریال بیمهای است؟
باقریان: به نظرم این سریال اتفاق خوبی برای صنعت بیمه است. از چه نظر خوب است؟ چون بیمه با پرداخت هزینهای سریالی را تحویل گرفت که کار سیتکام نیست؛ بلکه سریال است.
طراح صحنه آقای مجد هستند و در بخشی از فیلمنامه باید آلاچیقی ایجاد میشد؛ ولی با یک حساب و کتاب متوجه شدیم که هزینة آلاچیق بسیار زیاد است ما از دوستان استفاده کردیم و با کمترین هزینه آلاچیق را آماده کردیم؛ در حالی که برای کار سیتکام اصلاً دکورسازی معنی ندارد؛ مثلاً حجم دکوری که برای سریال ایراندخت ایجاد کردیم کمتر از اینجا نبود. ما در یک فضای 12 هزار متری لوکیشنهایی بسیاری ایجاد کردیم.
وقتی من به گروه اضافه شدم با بخشی از ایدههای خودم جلو آمدم و سعی کردم آوردهای برای سریال داشته باشم و فکر میکنم؛ اگر از آقای معیریان و آقای ثنایی هم بپرسید این اتفاق افتاده است؛ یعنی حتی در مشورتی که گاهاً در مورد فضای کاری داریم سعی میکنم اتفاقات بهتری را رقم بزنم حالا اینکه چقدر متولی این کار یعنی شبکه سه و بیمه رضایت دارند، نمیدانم.
زمانی که اینجا آمدیم مشکل برق داشتیم. حدود پنج الی شش تیر برق کشیدیم تا 100 آمپر برق به این لوکیشن منتقل کردیم. اینجا نزدیک به کوه است و شرایط خود را دارد دکل فشار قوی از اینجا رد شده است. ما سعی کردیم به لحاظ تولیدی کمترافیکترین نقطه از شهر را انتخاب کنیم تا صبح بدون مشکل به محل کارمان برسیم.
* دربارة لوکیشن کلی سریال هم توضیح بدهید چرا اینگونه انتخاب شد؟
در یک طبقه دو سالن فلت 500 متری وجود دارد و همین جایی که گفتوگو میکنیم یک خانة سه خوابه است طبقه بالا یک سالن فلت بود که به دو واحد تبدیل شده است؛ بنابراین در این دو طبقه انرژی بسیاری صرف شده است. شیشهها و پنجرههایی که مشاهده میکنید سفارشی ساخته شدهاند.
به نظرم این لوکیشن بعدا لوکیشن خاصی خواهد شد و شما به دفعات این لوکیشن را که ساخت و پرداخت دست گروه «پلاک 13» است در سریالهای دبگری خواهید دید.
این را هم اضافه کنم این کار که قرار بود در یک آپارتمان چهار طبقه ساخته شود در یک مساحت 10 الی 12 هزار متری ساخته شد و به اصرار دکتر ثنایی لوکیشنهای خارجی برای این سریال نوشته شد که دشواریهای بسیاری دارد مثلاً خارج شدن از اینجا و برگشت به همین لوکیشن باعث میشود 60 درصد زمان را از دست بدهیم و این برای یک سریال روزپخش فاجعه است.
چون مجلة شما مجلة اختصاصی بیمه است دوست دارم این پیام را به دوستان بیمهای بدهم که تیم تولید به ویژه آقای ثنایی تهیهکنندة کار به حمایت شما نیاز دارند.
خواهشم این است که دوستان بیمهای این دشواریها را لحاظ کنند و بدانند که ما با شرایط بسیار دشواری کار میکنیم و سعی کردیم کار به یک کار دمدستی تبدیل نشود.
در نهایت اینکه بیمه حمایتکنندة خوبی برای این سریال است. از آنها ممنونم و امیدوارم آنها هم به همان درکی که ما رسیدهایم برسند. یکی از دوستان بیمه میگفت؛ امیدوارم حالتان از اینکه برای بیمه کار میکنید خوب باشد. من از همین جا میگویم، امیدوارم دوستانی که ما این کار را برایشان ساختیم خوب باشد و لزوماً نگاه اسپانسری به این کار نداشته باشند نگاهشان این باشد که ما اثری خلق کردیم با یک بودجه بسیار محدود شاید از نظر آنها بودجه قابل توجهی باشد. بودجهای که برای این کار اختصاص داده شده است بودجهای است که چهار الی پنج سال پیش برای سریالهای 30 قسمتی دریافت میکردم؛ مثلاً در سال 89 بودجة سریال «گذر از رنجها» برابر بودجة سریال پلاک 13 بود.
* شما هم اگر نکتهای دارید اضافه کنید؟ تصور کنید کل قسمتهای سریال تمام شده است و شما میخواهید بازنگری کنید.
ثنایی: «پلاک 13» دو جنبه دارد؛ یک جنبة شخصی دارد و یک جنبة عمومی دارد. از جنبة عمومی آن بسیار راضی هستم. گروه بسیار خوب و همراهی دارم. این کار بسیار مقدس است و به جون و مال مردم پرداخته است؛ وقتی در سریال بیان میشود که بیمهنامة شخص ثالث یک وثیقه است و میتواند شما را از مشکلات نجات دهد؛ حتی اگر یک نفر این موضوع را بفهمد من کار خود را دنیا انجام دادهام؛ بنابراین از جنبه عمومی و کاری بسیار کار خوب و اثر ماندگاری است.
از نظر شخصی اینکه اگر برگردم دیگر این کار را انجام نمیدهم؛ چون بسیار اذیت شدم به عنوان یک تهیهکننده فشارهای بیش از حدی را تحمل میکنم.
دیدگاه شما چیست؟