ماجرای خروج ضمیری از بیمه آسیا پس از 29 سال // ما هستیم که انگیزة دولت از تأسیس بیمة ایران را خراب کردیم// ماجرای خرید بیمه نامه مهندس بازرگان از بیمه آسیا
گفتوگو با معصوم ضمیری دربارة 40 سال فعالیتش در صنعت بیمه/قسمت دوم
در آن زمان برای خصوصی شدن بیمة آسیا برنامة مشخصی نوشتم و به وزارت اقتصاد و امور دارایی ارسال کردم. قرار شد دولت 60 درصد سهام بیمة آسیا را به سه بانک بفروشد و متعهد شود 40 درصد آن را در بورس عرضه کند. این طرح بسیار مورد استقبال واقع شد؛ ولی در میانة راه فکر تأسیس شرکتهای خصوصی و باقی ماندن شرکتهای دولتی غلبه یافت.//از دلایلی که در بیمة آسیا نماندم و بیرون آمدم اختلاف نظرم با آنها در مورد خصوصیسازی بود؛ معتقد بودم وقتی میخواهید بیمة آسیا را خصوصی کنید باید سرمایه را افزایش و اجازه دهید مردم این افزایش سرمایه را خریداری کنند؛ یعنی پول مردم داخل شرکت بیاید نه اینکه سهمتان را بفروشید و پول به کاسة دولت ریخته شود.//قبل از پیروزی انقلاب بیمة ایران دولتی بود؛ اما بخش کارمندی آن خصوصی اداره میشد. آییننامة استخدامی بیمة ایران را آقای مشرف نفیسی در هواپیما نوشت و به ایران آورد؛ یعنی مدیریت بیمة ایران اینقدر اختیار داشت؛ ولی مدیریت امروز اگر بخواهد قدمی بردارد باید به مجلس برود و … بنابراین این ما هستیم که انگیزة دولت از تأسیس بیمة ایران را خراب کردیم. // آقای مهندس بازرگان برای خرید بیمهنامه به بیمة آسیا آمد از او پرسیدند که چرا برای خرید بیمهنامه به بیمة ایران نرفتید؟ ایشان گفتند که بیمة آسیا خصوصی است. من از ایشان دعوت کردم و به او گفتم که آقای مهندس خودتان لایحة ملی شدن این شرکتها را ابلاغ کردید. همة این شرکتها دولتی هستند. ایشان در جواب گفت که بله یادم هست؛ ولی بیمة آسیا مثل خصوصی کار میکند.
ریسک نیوز:صنعت بیمه ایران در دوران چهل ساله انقلاب فرازو فرودهای متعددی را پشت سر گذاشته از ملی شدن صنعت بیمه تا خصوصی سازی دوباره ، از سالهای پر اتفاق آغازین انقلاب تا جنگ هشت ساله و رکود اقتصادی همگی نشان می دهد که طی طریق در بازار اقتصادی کشور در این سالهای پر خطر کار هر کسی نبوده.
معصوم ضمیری از آن دست افرادی است که به سبب چهل سال فعالیتش در صنعت بیمه حرفهای زیادی برای گفتن دارد، حرف هایی که شاید افرادی که در 15 سال اخیر وارد صنعت بیمه شده اند برایشان شنیدنی باشد و اگر آن زمان را ندیده اند حداقل مرور ان خاطرات می تواند برای انها درک تجاربی باشد که قدما از سر گذرانده اند، مقدمینی که گاها ازسوی موخرین مورد انتقاد نیز واقع می شوند اگر چه گاها این انتقادات وارد است؛ اما مرور این خاطرات ازین منظر می تواند مفید باشد که بدانیم در سالهای انقلاب و جنگ و تحریم و رکود اقتصادی صنعت بیمه چگونه اداره می شد و ما اگر به جای انها بودیم چه مسیری را طی می کردیم.
بخش دوم گفتگوی مشروح نشریه بیمه داری نوین با معصوم ضمیری را می خوانیم مدیر عاملی که توانست 29 سال بر کرسی مدیریت یک شرکت بیمه تکیه زند و بعدها با مهاجرت به شرکت بیمه خصوصی فعالیتش را ادامه دهد.
لینک بخش اول
* برگزاری سمینار در گذشته به سختی امکانپذیر بود. در سال 73 سمیناری با همکاری باشگاه بانک سپه برگزار کردید لطفاً به حال و هوای آن زمان اشاره کنید.
آن سمینار هدفمند برگزار شد. برای آن سمینار دعوت عمومی صورت نگرفت؛ بلکه کسانی دعوت شدند که از فردا میخواستند این سیاست را اجرا کنند. به نوعی میتوان آن سمینار را کارگاه خصوصی دانست.
* نمایندهها چطور انتخاب شدند آیا از همة آنها خواستید که در سمینار حضور یابند؟
ما اعلان عمومی کردیم که هر کسی میتواند برای تأسیس شرکت نمایندگی درخواست ارائه دهد.
* هویت مستقل نمایندگیها چقدر به فروش و تسهیل امور بیمة آسیا کمک کرد؟
اطلاعات بازار نشان میدهد که رشد خوبی داشت؛ اما آیا همة رشد حق بیمه به این موضوع مرتبط است باید بگویم نه اینطور نیست؛ مثلاً پس از پیروزی انقلاب، جدی شدن دیه سبب افزایش حق بیمه شد؛ ولی این پدیده سهم بخش خصوصی را در فروش بیمهنامه به شدت افزایش داد به طوری که این نسبت در بیمة آسیا به بالای 70 درصد رسید؛ به تعبیر دیگر در دورهای، 70 درصد فروش بیمة آسیا مربوط به نمایندهها بود.
نکتة مهم اینکه در این روند دو نقش اجرا و نظارت از هم جدا شدهاند؛ به تعبیر دیگر نمایندگیها نقش اجرا و بخش ستاد نقش نظارت را برعهده گرفتهاند و شعبه نیز لایة واسط است آیا چنین چیزی اتفاق افتاد یا نه؟
شعبه لایة واسط نبود در واقع شرکت نمایندگی مشابه شعبه بود و به هر دو نظارت میشد. هیچ نمایندگیای زیر نظر شعبه فعالیت نمیکرد؛ چون نمایندگی کپی از شعبه بود و همه کار شعبه را انجام میداد.
* پرداخت خسارت هم انجام میداد؟
منظورم خدمت صدور است. خدمت خسارت مربوط به واحدهای خسارت است و هیچ نمایندهای اجازة پرداخت خسارت را ندارد.
اولین شرکت نمایندگی در بیمة آسیا توسط شهرداری تهران برای مؤسسات زیر مجموعة شهرداری تأسیس شد.
به دو نکتة بارز دهة 70 اشاره کردم که یکی دعوت از بخش خصوصی برای همراهی با صنعت بیمه و دیگری تأسیس شرکت اتکایی امین بود. شرکت اتکایی از این دوره به بعد برای صنعت بیمه مهم بود؛ چون سرمایههایی خارج از صنعت بیمه به پشتیبانی شرکتهای اتکایی وارد صنعت بیمه شد؛ مثلاً از بانک ملی، سازمان بازنشستگی و … .
* قبل از ورود به دهة 80 به نکتهای اشاره کنم همیشه برای من سؤال بود که اعضای شورای پول و اعتبار همه وزیر هستند؛ ولی اعضای شورای عالی بیمه معاون وزرا هستند. چرا همان زمان تأکید نشد که صنعت بیمه نیز شبیه بانک است سرمایهها به صورد خردخرد جمع و در تولید توزیع میشوند.
این قانون در سال 51 و پیش از پیروزی انقلاب تصویب شد. به هر حال اگر کسی در ارتباط با مسائل اقتصادی فکر کند بیمه به اندازة بانک برایش مطرح نیست. همین که پنج معاون وزیر را برای آن در نظر گرفتند خود اعتباری محسوب میشود. آنها معتقد بودند که فرد متخصص در وزارتخانهها باید عضو شورای عالی بیمه باشد؛ بنابراین معاون وزیر را فرستادند؛ چون وزیر الزاماً متخصص نیست.
* دو شورای عالی بیمه و بانک غیر تخصصی هستند.
بله درست است بیشتر سیاستگذاری است.
خصوصیسازی در صنعت بیمه آغاز شد. شاید بسیاری ندانند که برای خصوصیسازی در صنعت بیمه نه در خود موضوع بلکه در روش آن اختلاف نظر وجود داشت. من و تعدادی از دوستان معتقد بودیم که باید خصوصیسازی را با خصوصی کردن شرکتهای فعلی آغاز کنیم؛ یعنی بیمة ایران دولتی بماند؛ اما سه شرکت آسیا، البرز و دانا خصوصی شوند؛ اما گروه دیگر نظری عکس این نظر را داشتند و معتقد بودند که این شرکتها دولتی بمانند و در کنار آنها شرکتهای خصوصی تأسیس شوند تا این شرکتها نیز از روی ناچاری خصوصی شوند. اتفاقاً در جلسات مختلف این موضوع مطرح شد؛ اما ما معتقد بودیم که این شرکتها سرمایة دولت محسوب میشوند و نمیتوانند با بخش خصوصی رقابت کنند و از بین میروند. بهتر است آنها را خصوصی کنیم و به شرکتهای خصوصی اجازة تأسیس دهیم.
در آن زمان برای خصوصی شدن بیمة آسیا برنامة مشخصی نوشتم و به وزارت اقتصاد و امور دارایی ارسال کردم. روی آن طرح بحث و قرار شد دولت 60 درصد سهام بیمة آسیا را به سه بانک بفروشد و متعهد شود 40 درصد آن را در بورس عرضه کند. این طرح آماده و بسیار مورد استقبال واقع شد؛ ولی در میانة راه فکر تأسیس شرکتهای خصوصی و باقی ماندن شرکتهای دولتی غلبه یافت.
من هنوز هم اعتقاد دارم که روش اول بهتر بود و صنعت بیمه میتوانست انسجام و قدرتش را حفظ کند و در سال یک الی دو شرکت جدید هم تأسیس میشد.
* سهامدار اصلی صنعت بیمه مردم هستند این اندیشه و نگاه چقدر در برنامهریزها و افراد مختلف که با آنها برخورد داشتید قالب بود؟
در بخشی از دولت چنین نگاهی وجود داشت؛ ولی از دلایلی که در بیمة آسیا نماندم و بیرون آمدم اختلاف نظرم با آنها در مورد خصوصیسازی بود؛ معتقد بودم وقتی میخواهید بیمة آسیا را خصوصی کنید باید سرمایه را افزایش و اجازه دهید مردم این افزایش سرمایه را خریداری کنند؛ یعنی پول مردم داخل شرکت بیاید نه اینکه سهمتان را بفروشید و پول به کاسة دولت ریخته شود.
* در حالی که دولت هیچ سرمایهگذاریای انجام نداده است.
درست است. با آن روش سهم دولت هم بها پیدا میکرد؛ یعنی با 80 درصد افزایش سرمایه سهم دولت بیست درصد میشود و 80 درصد هم در بورس باقی میماند. با این روش پول مردم داخل سیستم بیمة آسیا قرار میگیرد. این روند را پذیرفتند؛ اما دولتهای ما عادت دارند دست در جیب مردم کنند.
* چه شخصی یا چه نگاهی سبب شد تا نگاه شما که در توسعة صنعت بیمه بسیار مؤثر بود پیش نرود؟
هر کسی برای خود استدلالی داشت. من معتقد بودم سه شرکت بیمة البرز، دانا و آسیا سرمایة ملی هستند و نباید کاری کرد که از بین بروند؛ اما طرف مقابل معتقد بودند که اگر بیمة آسیا یا بیمة البرز یا دانا را خصوصی کنید هیچ بخش خصوصی دیگری نمیتواند با آنها رقابت کند؛ چون این سه شرکت خود به غولی در بخش خصوصی تبدیل میشوند. آنها معتقد بودند که باید این شرکتها را ضعیف کنیم تا بخش خصوصی بتواند جان بگیرد.
* چه کسانی چنین اعتقادی داشتند؟
کسانی که دوست داشتند در صنعت بیمه سرمایهگذاری کنند موافق نبودند قید و بندهای دولت از پای بیمة آسیا باز و به رقیب خوبی برای آنها تبدیل شود؛ مثلاً یکی از آنها اتاق بازرگانی بود که اصلاً با این قضیه موافق نبود. نمیخواهم به کسی اتهام بزنم؛ چون سلایقی وجود داشت و هر کس نفی خود را در نظر میگرفت.
* آقای همتی معتقدند که بیمة ایران نباید دولتی باقی بماند و اقداماتی هم در مجمع تشخیص مصلحت نظام انجام دادند و یک سری امضا جمع کردند؛ ولی در نهایت تصمیم بر این شد که بیمة ایران دولتی بماند.
اینکه بیمة ایران دولتی بماند یا خصوصی شود باید به آثار آن توجه کرد. عدهای معتقدند که دولت، خود یک بیمهگذار بزرگ و اقتصاد کشور هم دولتی است و به تبع آن یک بازار بیمة وسیعی در اختیار دولت است در این صورت اگر بیمة ایران را خصوصی کنیم چه اتفاقی میافتد؟ این بازار پخش میشود و هیچ کس نمیداند در نهایت چه اتفاقاتی میافتد یا فسادهایی شکل میگیرد. عدهای نگران این قضایا بودند؛ اما عدة دیگری نیز نگران این بودند که بیمة ایران دولتی میماند و کارمندانش را با مقررات دولتی اداره میکند؛ اما شرکتهای خصوصی با پرداختها و انگیزههایشان کارمندان بیمة ایران را جذب میکنند.
قبل از پیروزی انقلاب بیمة ایران دولتی بود؛ اما بخش کارمندی آن خصوصی اداره میشد. آییننامة استخدامی بیمة ایران را آقای مشرف نفیسی در هواپیما نوشت و به ایران آورد؛ یعنی مدیریت بیمة ایران اینقدر اختیار داشت؛ ولی مدیریت امروز اگر بخواهد قدمی بردارد باید به مجلس برود و … بنابراین این ما هستیم که انگیزة دولت از تأسیس بیمة ایران را خراب کردیم.
دولت معتقد بود که شرکت بیمة ایران تجاری است؛ اما میتواند با شرکتهای خصوصی همکاری کند یا اگر هیئت مدیرة بیمة پاسارگاد حقوق و مزایای کارمندانش را تعیین میکند بیمة ایران نیز باید به همین شکل عمل کند؛ اما ما کاری کردیم که بیمة ایران به یک بیمة ایران سنگین تبدیل شود که مقررات، دست و پای آن را بسته است. قبل از انقلاب اصلاً اینطور نبود. عدهای برای رفع این مشکلات به این نتیجه رسیدند که آن را خصوصی کنند؛ ولی میتوانست مقررات خصوصی در پرداخت آنها حاکم باشد.
* آیا در شرکتهای دولتی چنین مدلی وجود دارد؟
قبل از پیروزی انقلاب وجود داشت؛ اما پس از پیروزی انقلاب اگر کسی میخواهد این اتفاق بیفتد باید آن را قانونی کند.
* یعنی قبل از پیروزی انقلاب سهام، دولتی و اجرا خصوصی بود.
بله درست است. اتفاقاً پرداختهای بیمة ایران از شرکتهای خصوصی بهتر بود و بسیاری علاقه داشتند در بیمة ایران مشغول کار شوند تا در بیمة ایران ـ آمریکا. چون مزایای آن بهتر بود؛ ولی بعدها دست و پای بیمة ایران را بستند.
* پس از پیروزی انقلاب کمتر جایی ثبات مدیریت داشت؛ حتی در شرکتهای خصوصی نیز چنین روندی وجود ندارد.
دلیل اساسی و عمدة آن این است که بیمة آسیا همواره تلاش میکرد که نشان دهد دولتی نیست؛ حتی زمانی که دولتی بود.
به خاطرهای در اینباره اشاره کنم؛ آقای مهندس بازرگان برای خرید بیمهنامه به بیمة آسیا آمد از او پرسیدند که چرا برای خرید بیمهنامه به بیمة ایران نرفتید؟ ایشان گفتند که بیمة آسیا خصوصی است. من از ایشان دعوت کردم و به او گفتم که آقای مهندس خودتان لایحة ملی شدن این شرکتها را ابلاغ کردید. همة این شرکتها دولتی هستند. ایشان در جواب گفت که بله یادم هست؛ ولی بیمة آسیا مثل خصوصی کار میکند.
نکتة دیگر اینکه اگر کسی با سیاست آمد با سیاست هم میرود. من چهار سال مدیر مالی بیمة آسیا بودم؛ سپس مدیرعامل بیمة آسیا شدم و هیچ ارتباط سیاسی با هیچ کس نداشتم و با همة وزرا خوب کار میکردم. یکی از وزرا به من میگفت که شما به ما سر نمیزنید من به ایشان گفتم که هیچ وقت سر نمیزنم مگر اینکه نیاز داشته باشم تا روزی که کار شرکت میگذرد با شما کاری ندارم.
پشتوانة اصلی من موفق بودن شرکت بیمة آسیا بود این امر سبب میشد تا توجیهی برای تغییر نداشته باشند. معتقدم؛ اگر در اجرا و مدیریت جایگاه خود را درست تعریف کنیم مفید است.
من بعد از بیمة آسیا، 12 سال است که در بیمة پاسارگاد مشغول فعالیت هستم و ترکیب هیئت مدیرة این شرکت نیز 12 سال است که به همین شکل باقی مانده است در بازاری که در عرض یک سال 17 مدیر از 30 مدیرش تغییر میکند. سؤال اینجاست که چطور میشود که در عرض یک سال 17 مدیر از 30 مدیر تغییر کنند؛ اما مدیران یک شرکت به مدت 10 سال ثابت باقی بمانند؟
* آیا ساختار تشکیلاتی هم تغییر کرد؟
بیمة آسیا در دورهای حجم کوچکی در حد مدیرعامل و معاون داشت؛ ولی اساسنامة جدید اجازه داد که مدیرعامل، معاون داشته باشد و هیئت مدیره تشکیل شود؛ یعنی ظرفیت افزایش یافت و مدیریتهای هرمی افزوده شدند. علاوه بر آن مهمترین اقدام بیمة آسیا برونسپاری بود. سهم بیمة آسیا از بازار در سالهای 83 الی 84، 24 درصد بود و برای اداره کردن آن به شبکة نمایندگیاش متکی بود که خوب روی آنها نظارت میکرد. به طور کلی بیمة آسیا استراتژی داشت.
* نحوة نظارت چگونه بود؟
بیمة آسیا هم نظارت مالی و هم نظارت فنی روی نمایندگیها داشت؛ مثلاً به یک شرکت به یک اندازه اختیار میداد؛ اما وقتی میدید خوب کار میکند اختیارش را افزایش میداد یا به یکی اصلاً اختیار نمیداد همة اینها با یک برنامه اتفاق میافتاد.
* در نظام خسارت چطور عمل میکرد؟
بیمة آسیا خسارت خود را اداره میکرد و در تهران واحدهای مختلفی داشت.
* در مورد میزان تقلبها یا میزان رضایت مشتری در پرداخت خسارتها بگویید؟
اولاً باید بگویم که دامنة فساد در دهة 60 و 70 بسیار کمتر از امروز بود؛ حتی فساد اجتماعی. در گذشته کلاه گذاشتن سر یک شرکت بیمه وجهة بدی داشت؛ اما امروز این کار را زرنگی میدانند؛ بنابراین اولاً جامعه اینقدر آلوده نبود و دوم اینکه کنترل وجود داشت. در گذشته به جای اینکه امکانات را فراهم و هزار بیمهنامه صادر کنیم؛ هزار بیمهنامه را صادر میکردیم و به اندازة صدور صد بیمهنامه نیرو میگرفتیم و نظارت میکردیم هم در مورد نیروی انسانی صرفهجویی و هم کارمان انجام میشد.
* به این ترتیب شرکت را سنگین نکردهاید.
بله درست است. از طرفی آن شرکتها انگیزه داشتند و میدانستند که اگر بیمهنامه بفروشند کارمزد میگیرند؛ اما کارمندان در شعبه اگر بیمهنامه نمیفروختند خوشحال بودند؛ چون کار کمتری انجام میدادند. این تفاوت در انگیزهها بود.
* دوران طلایی بیمة آسیا چه سالهایی بود؟
هرگاه صنعت بیمه تیمی و به صورت هماهنگ کار کرد به نفع همه بود و در غیر این صورت لطمه خورده است در 13 سالی که آقای همتی در بیمة مرکزی حضور داشت هر هفته به صورت گردشی در بیمة مرکزی، بیمة ایران، بیمة آسیا، بیمة البرز و بیمة دانا به دلایل فنی و استراتژیهای بازار جلسه برگزار میکردیم؛ از طرفی کل کارمندانمان تابع یک مقررات بودند و باید با یکدیگر هماهنگ میشدیم.
در حرفة پیچیدهای مثل بیمه هر زمان شرکتها با هم هماهنگ بودند و با یکدیگر همکاری میکردند به اهداف خوبی دست مییافتند؛ ولی هر زمان که تشتت بود و درگیری وجود داشت از پیشرفت باز میماندند.
بعد از پیروزی انقلاب شرکتهای بیمه بیسر و سامان شدند؛ سپس هشت سال جنگ شد که همه در خدمت جنگ بودند؛ بنابراین هر کس بخواهد در رابطه با مؤسسات قضاوت کند باید از سال 68 به بعد قضاوت کند؛ وگرنه قبل از آن تحت تأثیر اتفاقات دیگری بودند. از سال 68 به بعد به نظر من صنعت بیمه دو دورة طلایی داشت؛ دورة اول دورة ایجاد فوندانسیون بود. در این شرایط باید بپذیریم ضرورت دارد این چهار شرکت با اصول دیگری اداره شوند و کارکنانشان آییننامة جدایی از دولت داشته باشند. به نظر این دوره دورة خوبی بود و دورة اول آقای همتی نیز دورة سرنوشتسازی بود.
آقای همتی در پنج سال اول خدمت خود به دلیل آنکه قصد داشت مقررات را تغییر دهد، نتوانست اقدام به جایی انجام دهد و بیشتر در چارچوب آن مقررات کارهای موضعی انجام داد؛ اما از سال 77 به بعد و پس از آغاز خصوصیسازی در مناطق آزاد و زمزمههای خصوصیسازی در داخل و تأسیس شرکتهای نمایندگی و پرداختن به بیمة عمر توانست اقداماتی انجام دهد.
بیمة آسیا از سال 73 بیمة عمر فروخت و تا سه سال تنها شرکتی بود که بیمة عمر میفروخت و استقبال هم بسیار خوب بود.
شرکتهای بیمه باور نداشتند که بیمة آسیا در فروش بیمة عمر موفق باشد؛ اما بعد از مدتی متوجه شدند که بیمة آسیا به جای خوبی رسیده است؛ بنابراین شروع به فروش بیمة عمر کردند.
* چرا آن روند تداوم پیدا نکرد؟ شما تجربة بیمة آسیا را به بیمة پاسارگاد آوردید و آن را اجرا کردید و پاسارگاد بهترین بیمة عمر را دارد؛ اما چرا چنین روندی در بیمة آسیا قطع شد؟
فروش بیمة عمر امکانات زیادی نیاز دارد. شرکتی که میخواهد بیمة عمر بفروشد حداقل باید شش خصوصیت را به صورت یکجا داشته باشد که اگر یکی از آنها بر هم بخورد همه بر هم خواهند خورد. در بیمة آسیا بعد از اینکه تیم ما بیرون آمد باور بیمة عمر کاهش یافت.
* تا زمانی که شما در بیمة آسیا مشغول به فعالیت بودید این بیمه روند رو به رشدی داشت.
بله درست است. یکی از رشدهای بیمة آسیا رشد بیمههای عمرش بود.
اجازه دهید به آن شش شاخص اشاره کنم؛
شاخص اول اینکه مدیریت و بافت شرکت باید این باور را داشته باشند.
شاخص دوم اینکه باید برنامة آیتی خوبی برای آن بنویسند. بیمة عمر را نمیتوان غیر از آیتی خوب اداره کرد.
* آیا شما این آیتی را در بیمة آسیا داشتید؟
بله داشتیم؛ اما اگر میخواستیم دنبال فروش یک میلیون برویم دیگر آن آیتی به درد نمیخورد و باید آن را ارتقا میدادیم و به ظرفیتش میافزودیم. محصولات ما در بیمة پاسارگاد کاملاً منعطف است و هر کس بنا به نیاز خود انتخاب میکند.
شاخص سوم اینکه جسارت لازم به اندازة جسارت بخش خصوصی وجود داشته باشد.
شاخص چهارم اینکه 25 هزار نماینده تربیت کنید و ریسک آنها را بپذیرید و آنها را آموزش دهید و دائماً مراقب آنها باشید و سیستم مالی آنها را طراحی کنید.
شاخص پنجم سرمایهگذاری درست منابع است؛ اگر شرکتی که 60 درصد فروشش بیمة اتومبیل است بیمة عمر بفروشد و در عین حال فروش بیمة اتومبیل را کاهش ندهد دچار مشکل میشود و باید پول بیمة عمر را به خسارت شخص ثالث بدهد. امروز 60 درصد فروش بیمة پاسارگاد بیمة عمر است 20 درصد شخص ثالث است؛ به تعبیر دیگر امکان ندارد منابع عمر در منابع بیمة شخص ثالث صرف شود.
شاخص ششم اینکه شرکت بیمهای که قصد دارد بیمهنامة عمر بفروشد باید فروشندهاش پشتوانة اعتباری کافی داشته باشد؛ مثلاً وقتی بیمة پاسارگاد شروع به فعالیت کرد همه تصور میکردند که وابسته به بانک پاسارگاد است به این ترتیب اعتبار بیمهنامهاش در بازار قابل قبول بود؛ اما اگر شرکت بیمة تعاون قصد فروش بیمهنامة عمر داشته باشد بعید است با استقبال مواجه شود.
* اما بیمة آسیا پشتوانة بانکی نداشت؟
بیمة آسیا دولت را داشت. هیچ کس تردیدی نسبت به بیمة آسیا نداشت؛ چون تصور میکرد وابسته به دولت است.
* لطفاً صحبتهای خود را جمعبندی کنید.
وقتی بازار اتکایی به دلیل جنگ محدود شد با مدیران بیمة ایران و البرز صحبت کردم و با آنها قراردادی بستم مبنی بر اینکه هر کدام از ما بیمهنامهای صادر کرد هر سه نفر در ریسک و حق بیمة آن شریک باشیم به این ترتیب پشتوانة هر بیمهنامة آتشسوزی سه شرکت قرار داشت.
اگر پلیاکریل از بیمة آسیا بیمهنامه میخرید نگران نبود؛ چون میدانست که این بیمهنامه پشتوانة سه شرکت را دارد.
* کدام مدیرانِ بیمة آسیا برای شما جذاب و خوب بودند؟
در بیمة آسیا مدیران خوبی تربیت شدند که بعدها به بخش خصوصی آمدند؛ مثلاً ما در حرفة فنی مانند آقای مهاجر کم داریم. ایشان مدیرعامل بیمة رازی شدند و فوت کردند. آقای نکوییمهر نیز یکی از بهترین مدیران بیمة آسیا بودند که فوت شدند.
یکی از خصوصیات بیمة آسیا که سبب شد تا نیروساز باشد اعتمادی بود که هیئت مدیره به بدنه داشت. معتقدم؛ اگر کاری را به مدیری بسپارم و به او بگویم با امضای خود آن را انجام دهید بهتر انجام میشود تا اینکه بگویم انجام بدهید و تأیید من را هم بگیرید. او اگر بخواهد خطا کند تأیید من را هم میگیرد؛ اما اگر خودش مسئول باشد سالمتر کار میکند.
* لطفاً از انتخاب آقای بادین برای شعبة تبریز بگویید.
آقای بادین در سال 68 به عنوان بورسیة بیمة آسیا وارد دانشکدة امور اقتصادی شد و همزمان در بیمة آسیا کارآموز بود و در قسمتهای مختلف در دوران دانشجویی کار میکرد؛ وقتی وارد سیستم شد به شهرهای مختلف از جمله شیراز، اصفهان و … رفت. در اصفهان رئیس شعبه بود. اولین بار به عنوان کارشناس به شهر تبریز رفت؛ اما در اصفهان به عنوان رئیس شعبه مشغول به کار شد. ایشان خصوصیات خوبی دارد؛ اولاً در کشور ما کسانی که در دوران تحصیل کار میکنند یک هوا بهتر از آنهایی هستند که تحصیل را تمام میکنند و بعد کار را شروع میکنند؛ چون کسی که تحصیل میکند هر کار پیشپا افتادهای برایش ننگ نیست.
به یاد دارم در شرکت نفت اصلاً کار کردن جزو شرایط تحصیلمان بود؛ یعنی تا در جایی مشغول به کار نمیشدیم شرکت نفت استخدام نمیکرد.
روز اولی که سر کار رفتم دانشجوی سال اول بودم سادهترین کار حسابداری را از من خواستند که انجام دهم. به من بر نخورد و آن را انجام دادم همین که سطح تحصیلاتم بالا میرفت کارم هم بهتر میشد. الان هم که در بیمة پاسارگاد حضور دارم، میدانم حسابدارها چه کار میکنند؛ اما خیلیها اینطور نیستند تحصیل را که انجام میدهند؛ سر کار میآیند و وقتی کاری از آنها میخواهند میگویند ما لیسانس هستیم این کار را انجام نمیدهیم. عمق را پیدا نمیکنند. یکی از دلایلی که تحصیلکردههای ما در اجرا عمیق نیستند همین است.
آقای بادین از کارهای ریز شروع کرد و به عنوان کارشناس به تبریز رفت. کمی بعد مسئولیت سطح پایینتر گرفت و کمکم مسئولیتهای بالاتر را قبول کرد و به قول امروزیها آسانسوری بالا نیامد.
با درود به جناب ضمیری و آرزوی سلامتی برای ایشان و همه کسانی که به حق پیشکسوت صنعت بیمه محسوب میشوند.
یکی از ویژگیهای فردی جناب ضمیری در استقلال فکری و عملی ایشان دیده میشود که بیشتر برآمده از باور و توان فردی بالا و اتکای کامل به خود است. جسارت تصمیمگیری، نگاه استراتژیک، نگرش سیستمی، توجه به پر کردن جاهای خالی به جای تصاحب جاهای پر، از جمله ویژگیهای بارز ایشان از نگاه بنده است.
از سرکار خانم محسنی هم که احتمالاً خبرنگار این مصاحبه بودهاند، بابت این کار سپاسگزاری میشود.