ضعف شبکه سازی در صنعت بیمه به انفعال در فضای کسب و کار دامن می زند/ نورالهی

با این حال این سوال مطرح است که چرا بعضی از صنایع بهتر عمل می کنند و برخی با اسناد بیرونی مشکلات و موانع، انفعال خود را توجیه می نمایند. چرا صنعت بیمه در اکثر مولفه های رشد و توسعه ای از صنایع دیگر از قبیل بانک ها و بورس و سایر صنایع عقب مانده است. برای نمونه عدم بهره وری عملیاتی ، عدم بلوغ تعاملی و نزدیک بینی اکثر شرکت های بیمه، منتج به رقابت مخرب قیمتی و کاهنده حاشیه سود صنعت، همگی نشانگر عدم توانایی شرکت های بیمه در مدیریت محیط کسب و کار است. این در حالی است که بسیاری از مسائل و موانع محیط کسب و کار صنعت را می توان با دو استراتژی داخلی (تطبیق قابلیت ها و توانایی های سازمان با شرایط محیطی) و استراتژی های خارجی (تطبیق شرایط محیطی با قابلیت های و تواناییهای سازمان) مدیریت و ظرفیت بالای صنعت را در محیط کسب و کار بیمه را بالفعل نمود.

به گزارش ریسک نیوز،دکتر نورالهی معاون توسعه بازار و شبکه فروش  بیمه آسیا طی یک مقاله به بررسی علل انفعال شرکتهای بیمه و سندیکای بیمه گران در نقش آفرینی در فضای کسب و کار پرداخته است که در ذیل می آید:

دیدگاههای پست مدرن و نمادین تفسیری از قبیل تئوری وضع واقعیت، محیط را نوعی ساخت اجتماعی یا نوعی سازه نظری تصور می کنند که بر اساس باورهای فعالان یک صنعت (در اینجا مدیران شرکت های بیمه)، شکل می گیرد و از طریق انتظارات مبنای این باورها، قوام می یابد؛ به این معنی که محیط ها، تبعات مادی دارند اما اساسا نمادین هستند و اهمیت شان در گرو تفسیرهایی است که در سازمانها از آنها می شود.

به دیگر سخن، تفسیر مدیران از محیط، سازنده ماهیت، پویایی، تعیین کننده مرزهای سازمان، فرصت ها، تهدیدات و درنتیجه مشخص کننده رویکرد مدیریت به نحوه تعامل و میزان کنترل پذیری محیط است.

حتی نگاه مدرنیست به رابطه سازمان – محیط، مانند تئوری وابستگی منابع با تاکید بر تاثیر سازمان بر محیط، تئوری بوم شناسی جمعیت (با تاکید بر اثر محیط بر سازمان) و نهادی (به عنوان نقطه آغاز تئوری های نمادین -تفسیری) نیز بر نقش فعال سازمان در طراحی ساختار و استراتژی های مناسب جهت تطبیق با محیط، به منظور بهره گیری از فرصتها و بقاء تاکید دارد. ایجاد بخش های ایمن سازی و مرزبانی مطرح شده توسط ریچارد اسکات و تفکیک درونی ساختارها و تخصصی شدن بخش های مختلف سازمان طرح شده توسط پل لارنس و جی لورش، در راستای ایجاد هم شکلی با محیط، مبین نقش موثر سازمان و نه انفعال در مواجهه با محیط کسب و کار است.

در واقع به خصوص در دیدگاههای متاخر سازمان و محیط، مدیریت محیط سازمانی به عنوان بر قرار کردن یک تعادل منطقی و موثر به شکل تطبیق قابلیت ها و توانایی های سازمان با تغییرات و تحولاتی محیطی یا تلاش بر تاثیر گذاری و ساخت محیط کسب و کار متجلی شده است. بنابراین از نظر علم سازمان و مدیریت، نسبت دادن یا اسناد همه عدم موفقیت ها به عوامل محیطی، ناپذیرفتنی است. بدیهی است که فضای کسب و کار بر عملکرد شرکت های بیمه موثر است اما این سوال مطرح است که پس رسالت و نقش صنعت در محیط عمومی و اختصاصی صنعت چیست؟ و اگر محیط عامل هدایت کننده و جهت دهنده در بازار است پس نقش آرمانها، اهداف و استراتژی های شرکت.چه می شود؟
 

قبول چالش هایی موجود در فضای کسب و کار بیمه، به لحاظ قوانین و مقررات و ساختار تصمیم گیری صنعت، منافی این واقعیت نیست که شرکت های بیمه و سندیکای بیمه گران، نتوانسته است نقش بایسته، اثربخش و کارایی را در محیط اختصاصی و عمومی صنعت ایفاء نماید و متاسفانه نگاه حاکم، توجیه ایستایی صنعت با استناد به متغیر های غیر قابل کنترل فضای کسب و کار بیمه است؛ در حالی که در صنعت بیمه از سه دسته محیط مرتبط با سازمان، یعنی محیط داخلی، تخصصی و محیط عمومی، محیط داخلی از قبیل آرمان ها و اهداف، ارزش ها و باورها، ساختار و تشکیلات، مدیریت، نیروی انسانی، استراتژی ها و تاکتیک های بازایابی در حیطه کنترل مدیران است؛ محیط ویژه، قوانین و مقررات، مشتری، شبکه فروش، رقبا، تبلیغات و …نسبتا قابل کنترل و محیط عمومی از قبیل فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، تکنولوژیک با به کار گیری استراتژی تطبیق یا ایفای نقش فعال تر، نسبتا مدیریت پذیر است. بدیهی است که مانند دیگر صنایع و بخش های اقتصادی، متغیر هایی در محیط عمومی و اختصاصی صنعت وجود دارد که در کنترل مدیران سازمانها یا شرکت های فعال نمی باشد.

با این حال این سوال مطرح است که چرا بعضی از صنایع بهتر عمل می کنند و برخی با اسناد بیرونی مشکلات و موانع، انفعال خود را توجیه می نمایند. چرا صنعت بیمه در اکثر مولفه های رشد و توسعه ای از صنایع دیگر از قبیل بانک ها و بورس و سایر صنایع عقب مانده است. برای نمونه عدم بهره وری عملیاتی ، عدم بلوغ تعاملی و نزدیک بینی اکثر شرکت های بیمه، منتج به رقابت مخرب قیمتی و کاهنده حاشیه سود صنعت، همگی نشانگر عدم توانایی شرکت های بیمه در مدیریت محیط کسب و کار است. این در حالی است که بسیاری از مسائل و موانع محیط کسب و کار صنعت را می توان با دو استراتژی داخلی (تطبیق قابلیت ها و توانایی های سازمان با شرایط محیطی) و استراتژی های خارجی (تطبیق شرایط محیطی با قابلیت های و تواناییهای سازمان) مدیریت  و ظرفیت بالای صنعت را در محیط کسب و کار بیمه را بالفعل نمود.  
 

متاسفانه به دلیل مدیریت سنتی، تغییر ناپذیری فرآیندها و تعصب بر حفظ وضع موجود ، شرکت های بیمه نتوانسته اند شایستگی ها موجود در صنعت را به قابلیت و مزیت تبدیل نمایند و محیطی پویا و رو به رشد را نوید دهند. علیرغم تغییرات محیطی شدید در فضای صنعت بیمه، هنوز شرکت های بیمه کشور سازمانهایی مدافع هستند که متناسب با دوران ثبات محیطی و انطباق (سیستم دولتی) عمل می نمایند. به ندرت می توان شرکت بیمه ای فعال در صنعت بیمه ایران را یافت که بتوان آن را در حد و اندازه یا قالب سازمانهای تحلیلگر، کاوشگر یا مهاجم رده بندی کرد. به همین دلیل است که هر گونه تغییر محیطی را بر نمی تابند، تمایلی به بهره برداری از فرصت ها ندارند و تلاش زیادی را برای برگرداندن اوضاع به وضعیت قبل (حالت ثبات) مصروف می دارند.

عدم بهره وری عملیاتی، عدم تلاش در گسترش فرهنگ بیمه چه به لحاظ ارائه خدمات مشتری پسند و موثر و چه به لحاظ فعالیت های فرهنگ سازی، عدم تعامل با صنعت بیمه در جهان، عدم تلاش در زمینه های خلاقانه و کارآفرینانه، عدم استفاده از سرمایه های انساتی و اجتماعی صنعت و تلاش و توجه ناکافی برای توسعه بسترهای تکنولوژیکی صنعت و شرکت های بیمه و کاربرد آن به عنوان اهرمی توانمند در مدیریت بازاریابی از موضو عاتی است که در حیطه کنترل مدیران صنعت است ولی به لحاظ رویکرد و مدیریت سنتی حاکم بر شرکت های بیمه به دست نیامده است.

معمولا در فرآیند مدیریت محیط، گسترش ائتلاف ها، پیمان ها و اتحادیه های مشترک المنافع و توجه فعال به مسئولیت های اجتماعی شرکت ها و صنعت بیمه می تواند جایگاهی به بیمه گران اعطا کند تا صدای آنها در محیط کسب و کار رساتر باشد. تشریک مساعی بیمه گران در تعامل با بازیگران زنجیره تامین خدمات بیمه از قبیل وزارت بهداشت، راه، قوه قضاییه، نیروی انتظامی و سایر اصناف و همچنین رایزنی ها با نهادهای قانون گزاری و ناظر، مانند کمسیونهای مرتبط مجلس و بیمه مرکزی ایران به طور هدفمند و سیستماتیک صورت نمی گیرد.

فرآیند طراحی محصولات و خدمات جدید برای پوشش نیازهای جامعه و حل بخشی از مسائل حاکمیتی به عنوان رسالت بیمه گری یا بخشی از مسئولیت اجتماعی شرکتی کند و بطی است. مثال دیگر از انفعال صنعت بیمه در مدیریت تغییرات محیطی، بسنده نمودن به طرح مباحث کلی در مورد محیط کسب و کار پسابرجام و عدم ارائه برنامه یا طرح استراتژیکی است که بتوان مدل های عملیاتی مقتضی با فرصت ها و تهدیدات را استخراج نمود. این در حالی است که سایر صنایع در مقایسه با صنعت بیمه تلاش و تکاپوی قابل توجهی را در شناخت، تحلیل، ارزیابی و مذاکره جهت بهره برداری از فرصت های پیش روی پسابرجام صورت داده اند. عدم حضور شرکت های بیمه در اتاق های بازرگانی مشترک با طرف های خارجی، اتاق صنایع و معادن و اصناف، نشان از انفعال شرکت های بیمه در مواجهه با محیط است.

در مجموع تلاش های فردی و جمعی (سندیکای بیمه گران) در شبکه سازی و رایزنی های مستمر، جهت ایفای نقش فعال در فضای کسب و کار به نحو بایسته ای نیست؛ این انفعال عامل مهمی در نادیده گرفته شدن صنعت بیمه و نامشخص بودن جایگاه آن در تصمیمات کلان اقتصادی و فضای کسب و کار است. به دیگر سخن هنوز بیمه گران و سندیکای بیمه گری چه در حوزه نظر و چه در حیطه عمل، نقش خود را در اقتصاد کلان جامعه درک نکرده است در نتیجه انتظار از نهاد های تصمیم گیرنده و ناظر در فراهم آوردن جایگاه درخور صنعت، توجیه پذیر نیست.

به نظر می رسد شرکت های بیمه و سندیکای بیمه گران در شرایط فعلی نیاز به یک درون نگری و بازگشت به آرمان ها، رسالت و ماموریت خود دارند تا با تغییر رویکردها و بهره گیری از قابلیت های موجود بتوانند جایگاه خود را بازیابند. در پایان مجددا تاکید می شود که تلاش برای ایفای نقش موثر تر در فضای کسب و کار یک مسیر دو طرفه است که نیازمند مدیریت موثر محیط کسب و کار توسط شرکت های بیمه است. لذا لازم است شرکت های بیمه، ضمن قبول مسئولیت های خود در محیط کسب و کار به تدریج موضع قدرتمند تری در تعاملات محیطی به عهده گیرند.

کتر نورالهی / معاون توسعه بازار و شبکه فروش  بیمه آسیا/ برگرفته از سامانه مقالات و تازه های  بیمه
 

لینک کوتاهلینک کپی شد!
اخبار مرتبط
ارسال نظر

7  +  3  =