سهشنبههای نوآورانه یا دورهمیهای متوهمانه؟/قلق گیری تمام شد(بخش اول)
سهشنبههای نوآوری از ایده تا اکنون
بنیادی:به من انتقاد می کردند که شما به عنوان هیات عامل بیمه مرکزی مسائل اصلی صنعت بیمه را فراموش کردهاید و به فناوری و دانش بنیان ها چسبیده اید؛ بههرحال این به ذهنشان رسیده، چه چیزی میتوان به آنها گفت؟ یا میگفتند این سهشنبههای نوآورانه است یا دورهمیهای متوهمانه؟!/ ارسطو:کسانی که در این رویداد حضور نداشتند نیز مسائلی را مطرح کردهاند که انتخاب بر چه اساسی بوده؟ چرا ما نتوانستیم در آن حضور داشته باشیم؟ شاید پارتیبازی میشود . شاید بهتر باشد در این خصوص نیز اطلاعرسانی شفافی صورت گیرد./فرحی:فناوری شوخیبردار و رانتپذیر نیست و چهار تا جلسه و ملاقات با مدیرعامل کاری از پیش نمیبرد. بیمهی مرکزی تا پیش از این در موضع سوال قرار داشت و نهتنها هرگز به این حوزهها نپرداخته بود، بلکه بهنظر من ترک فعل هم در این حوزه داشت./نورعلیزاده:ما پس از اتمام این رویداد، به یک تصویر کلان نیاز داریم. مثل تیراندازی است. سه تا فشنگ میدهند تا قلقگیری کنند. حالا که هفت جلسه گذشته و قلقگیری انجام شده، نیازمند تصویر کلان هستیم./مراغهای: واقعیت این است که بیمه عقبتر از سایر حوزههاست. البته عقبترین نیست.
به گزارش ریسک نیوز به نقل از بیمه داری نوین ایده سهشنبههای نوآوری چگونه شکل گرفت و حالا بعد از چندین جلسه اجرا نظرات مجریان چیست؟ و از همه مهمتر راههای جلب مشارکت حداکثری بازیگران بیمه به عرصه نوآوری کدامند؟ آیا سهشنبهها میتواند به عنوان یک تراز عمل کند یا باید مطالعهای در این خصوص صورت گیرد؟ در این میان نقش نهاد ناظر باید چگونه باشد؟ نقش راهبری یا هماهنگکننده داشته باشد؟ اصولا ناظر در چه قسمتی از اکوسیستم نوآوری بیمه قرار گیرد که بیشترین تاثیر را داشته باشد؟ چرا همه چشمها به بیمه مرکزی است و چرا بخش خصوصی قادر نیست قدرتمند و مستقل پیش برود؟ همه اینها سوالاتی است که در میزگرد پیشرو سعی شده پاسخی برای آنها داده شود. علی بنیادی نائینی، معاون طرح و توسعه بیمه مرکزی؛ حمیدرضا نورعلیزاده، عضو هیئت مدیره بیمه سامان؛ ایمان ارسطو، مدیرعامل پلنت؛ محمدرضا فرحی، موسس و بنیانگذار بیمه بازار و سرکارخانم هدی مراغه ای، مشاور و منتور اکوسیستم فناوری و نوآوری اعضای میزگرد را تشکیل می دهند.
* آقای دکتر بنیادی در ابتدا بفرمایید چطور ایدهی سهشنبههای نوآوری شکل گرفت و تا اجرا چه مراحلی را تاکنون پشتسر گذاشته است؟
بنیادی: مسئلهای که ذهن همهی ما را درگیر خود میکرد این بود که جایگاه فناوری در صنعت بیمه کجاست؟ و آیا درست است که میگویند صنعت بیمه در برابر ورود فناوری مقاومت میکند؟ آیا دانشبنیان بودن در مورد صنعت بیمه توصیه میشود یا خیر؟ و اساساً شرکتهای دانشبنیان بیمهای وجود دارند یا نه؟ من شخصاً از اکوسیستم نوآوری وارد صنعت بیمه شدم و نگاه ما این بود که باید تغییر و تحولات فناورانه در صنعت بیمه اتفاق افتد. کارهای خوبی نیز انجام شده بود. مسئله این بود که صنعت بیمه نسبت به نوآوری چه موضعی میتواند داشته باشد. جمعبندی خودم، خدمات متقابل اکوسیستم نوآوری و صنعت بیمه بود. یعنی هم صنعت و هم سمت دیگر میتوانند بهصورت توأمان یکدیگر را حمایت کنند.
* یکی از اهداف این میزگرد اساساً پیرامون این است که چطور میتوان در صنعت بیمه، توسعهی فناوری داشت که نمود آن در همین سهشنبههای نوآورانه است.
بنیادی: زاویهی بحث را زیاد باز نمیکنیم و صرفاً به موضوع بحث میپردازیم. قرار بود روز 13 آذر مراسمی داشته باشیم. حدود یک هفته قبل از مراسم، گزارشی مطرح مبنی بر برگزاری برنامهای در روز 13 آذر مطرح شد. همچنین گفته شد در حاشیهی مراسم، نمایشگاهی نیز داریم. پرسیدم چه کسانی در این نمایشگاه حضور دارند و لیستی دریافت کردم. فیالبداهه سؤال کردم که با توجه به اینکه ماهیت همایش امسال دانشبنیان است، آیا کسانی که در نمایشگاه هستند هم، دانشبنیان هستند یا نه؟ پاسخ این بود که مگر چقدر شرکت دانشبنیان فعال در صنعت بیمه داریم؟ گفتیم اصلاً از نام دانشبنیان استفاده نمیکنم چون ماهیت علمی دارد. منظور کسی است که کار دانشی، فناورانه یا نوآورانه انجام دهد. خلاصه بهصورت فورسماژور توانستیم تعاملی انجام دهیم و تعدادی از چنین شرکتهایی را مشخص کردیم و البته خبرنگاری در کنفرانس خبریِ قبل از همایش، همین ایراد را مطرح کرد و پرسید: «اینها که به نمایشگاه آمدهاند که دانشبنیان نیستند.» خلاصه نمایشگاه با شدت و حدت و با چالشهای آن روز بارانی به نحو احسن به سرانجام رسید. اما چیزی که از آن برایمان به یادگار ماند این بود که کسانی را که توانسته بودیم طی مسیر غربالگری سریعی شناسایی کنیم، گرد هم آوردیم و توانستیم نمایشگاهی شکل دهیم که دستاوردهایی برایمان به ارمغان آورد. یادم هست یکی از مدیران عامل در آنجا به من گفت: «موردی را از مدیر آیتی شرکت خواسته بودم که او گفته نگرد چون هیچجا حتی خارج از ایران هم نیست. اما اینجا دیدم شرکت کوچکی متشکل از چند عضو جوان به آن فناوری دسترسی دارند و این خیلی برایم جالب بود». آنجا جرقههایی در ذهنم ایجاد شد که وظایفی بر عهدهی من است: یکی اینکه باید به نهاد ناظر بگوییم درها را به روی نوآوری بیشتر باز کند. یعنی نهاد تنظیمگر باید خودتنظیمگری کند. یعنی بهجای اینکه به شرکت بنیادین و عامل طرح و توسعه بگوییم فناوری فقط آنچه فکر میکنید نیست و چیزهای دیگری هم هست، خود فرآوران باید بگوید چه چیزهای دیگری است. بنابراین این اتفاق میمون و مبارکی بود. ما با این جرقه این برنامه را شروع کردیم. به این فکر میکردیم که در میان این نسلهای چندگانهی دنیا، ما واقعاً کجا قرار داریم؟ اگر بگوییم به نوآوری باز رسیدهایم، خیر شاید فقط رگههایی از آن را داشته باشیم. اگر بگوییم در ابتدای راه هستیم و در برابر توسعهی نوآوری در صنعت مقاومت میکنیم، آنهم اشتباه است چون در مواردی اتفاقاتی خوبی افتاده است. درواقع طیفی را در نظر گرفتم و در نتیجهی مطالعه و بررسیهایی که انجام دادم، متوجه شدم حداقل در شرایط فعلی برای توسعهی مالی در صنعت بیمه، باید Best Caseها را شناسایی و معرفی کنیم. این تصور هم ایجاد شده بود که Aggregatorها و کسانی که در ابتدای فرایند امنیت بیمهگری بهصورت کارگزاری آنلاین،کار فروش انجام میدهند، درواقع دانشبنیان هستند و گفته میشد دانشبنیان یعنی همین و لاغیر. بنابراین شاید نطفهی دانشبنیانی در صنعت بیمه اشتباه بسته شده بود و نه در آن زنجیره، بلکه در قسمت خاصی دیده شده بود. برایم سؤال بود که کدام فناوری در صنعت بیمه بیشتر میتواند فناوری همگرا، نانو، بایو و… ظهور داشته باشد. خب اینها همه فناوری بودند، اما سؤال این بود که کدامیک از آنها؟ اینها ناترازیهایی را به ذهن من متبادر میکرد که متوجه شدم اولاً تمام فناوریها ظهور ندارند ثانیاً در حوزهی خود آیتی هم پستهای متوازنی وجود ندارد و ثالثاً در فرایند بیمهگری از مدیریت ریسک تا انتها که بحثهای مربوط به خسارت و موارد اینچنینی است نیز توسعهی فناوری متوازن نیست. در این موارد به نتیجه رسیدیم که حداقل Best Case را شناسایی و معرفی کنیم. هم نهاد ناظر خودتنظیمگری میکند. هم Best Caseها انتخاب و به صنعت معرفی میشوند. چیزی که در حال حاضر در اختیار داریم این است و میخواهیم این جریان راه افتاده و به سرانجام مناسب خود برسد.
* با توجه به این خواسته، چطور ارتباطات را گسترش دادید تا تحقق آن بهتر انجام شد؟
بنیادی: ما با صندوق نوآوری و شکوفایی صحبت کردیم. در این صندوق معمولاً جلساتی با عنوان دوشنبههای استارتاپی و چندین ایونت داریم. این نامگذاری از آنجا آمده که البته روزش را به سهشنبه تغییر دادیم. ولی قرار بود با این برنامه جریانسازی و برندسازی اتفاق بیفتد. سهشنبههای نوآوری بهنوعی برند تبدیل شده است.
در اولین جلسه، تعدادی از کسانی که در همایش بودند را حضور داشتند بهعلاوهی تعدادی که در این اثناء اضافه شده بودند. به دوستانمان در کارگزاری امیرکبیر مأموریت دادیم جریان شتابدهی، ارزیابی (جریانات مربوط به ایده تا محصول) و پالایش را انجام دهند. از طرفی شرکتهای بیمه نیز که یکسری شرکتهای فناور را در زیرمجموعهشان داشتند و از آنها نیز خواهش کردیم مواردی را معرفی کنند. درنهایت بانکی بهوجود آمد. این بانک ناترازی و عدم توازن را به من نشان میداد. مثلاً الآن در حوزهی Aggregator، تعدادی مجموعهی کارگزاری آنلاین داریم. ولی همینطور که جلو و جلوتر میآییم میبینیم تعدادشان در حوزهی ارزیابی خسارت کمتر است. منتها ظهور دارند.
* شما هر سهشنبه باید آماده برگزاری یک نسبتاً ایونت نوآورانه شوید. چطور برنامه را میچینید؟
بنیادی: سهشنبهها صبح یکساعتی با خودم خلوت میکنم و متناسب با موضوع پیشجلسات ذهنیت دارم که مثلاً این هفته تمرکزمان روی بیمهی زندگی باشد. تمرکز میکنم که اتصال میان اینها چیست و بعد مجموعهی لازم را تدوین کرده و همانجا ارائه میدهم. یکی از دوستان میگفت اینها تراوشات ذهنی خودت است؟ گفتم خیر، نتیجهی سالها تجربیات دانشگاه است و اینطور نیست که یکلحظه به ذهن متبادر شود. هر جلسه مطالبی که اضافه میشود و شرکتهایی که میآیند در فایل جداگانهای ثبت و ضبط میشود.
* آیا وقتی این ایده را مطرح کردید، مخالفانی از طیف سنتی داشتید؟
بنیادی: بله طبیعی است نکتهی که میگفتند اینکه شما مسائل اصلی صنعت بیمه را فراموش کردهاید. بههرحال این به ذهنشان رسیده، چه چیزی میتوان به آنها گفت؟ یا چیز دیگری که میگفتند این بود که سهشنبههای نوآورانه است یا دورهمیهای متوهمانه؟
شهرداری تهران گلهای تزیینی در پارک میکاشت. خیلی وقتها مردم آنها را میکَندند و با خود میبردند. دوباره گل میکاشتند و دوباره مردم میبردند. به شهردار انتقاد شد که شما که میبینید مردم میکَنند و میبرند، چرا دوباره میکارید؟ شهرداری گفت اشکال ندارد من میکارم که بکَنند و ببرند. البته این مثال معالفارق است. اما بالطبع هر کار نویی مورد نقد قرار میگیرد و اتفاقات و انتقادات باعث میشود ما مسیرمان را بهبود دهیم.
* آقای ارسطو زمانی که اولینبار در مورد سهشنبههای نوآورانه شنیدید، برداشتتان چه بود و الآن بعد از هفت هفته اجرا چه برداشتی دارید؟
ارسطو: بهصورت کلی موضعی که در مورد بنده بهعنوان مدیرعامل یک مرکز نوآوری وجود دارد، موضعی مثبت است. اما بهواسطهی ارتباطی که با شرکتهای مختلف منجمله بیمه و شرکتهای استارتاپی داریم، بازخوردهایی را از آنها دریافت میکنیم که ممکن است بعضی از آنها به بیمهی مرکزی نرسد ولی در فضاهای ما مطرح میشود. بنابراین بعضی از مواردی که مطرح میکنم برآیند این بازخوردها است.
ابتدا نظر خودم را در این زمینه عنوان میکنم. زیر سؤال بردن و انتقاد کردن همیشه آسانتر از ساختن است. این را همه تجربه کردهایم. تمام کسانی که اینجا نشستهاند در کارِ ساختن بودهاند. خود شما هم در خصوص نشریه در زمینهی ساختن مفاهیم جدید کار کردهاید. بنابراین این کار سختی است. تمام کسانی که کاری را شروع میکنند، میدانند که شروع هر کار جدیدی پر از سختی است و چون انتقاد و ایراد مطرح کردن کار آسانتری است، طبیعتاً کسانی که کار راحت را انتخاب میکنند، بیشترند.
توجهی که از سوی نهاد ناظر بیمهی مرکزی به سمت استارتاپها و فضای جدید نوآوری شده است، حداقل در دو سه سال اخیر کاملاً مشهود و مشخص است. پنج سال پیش شاید اصلاً در تصور کسی نمیگنجید نهادی مانند بیمهی مرکزی رویدادی به نام سهشنبههای نوآوری یا دوشنبههای استارتاپی برگزار کند. اما امروز این اتفاق افتاده است. چند مورد از استارتاپهایی که در این رویداد شرکت کردهاند بازخورد بسیار مثبتی دادهاند و از این رویداد خوشحالاند. چون قبلاً بسیاری از این افراد جوان را از طبقهی اول شرکت بیمه به طبقهی دوم راه نمیدادند. اما حالا بهواسطهی حضورشان در این رویداد، از شرکت بیمه با آنها تماس میگیرند و برای مذاکره دعوتشان میکنند. این خاطر اعتباری است که بیمهی مرکزی خرج این رویداد کرده است. پدری را فرض کنید که ده-پانزده فرزند در سنین مختلف دارد. وقتی یک هفته توجه ویژهای به کوچکترین فرزندش میکند، طبیعتاً صدای اعتراض بقیه درمیآید چون انتظار رعایت عدالت را در این زمینه از پدرشان دارند. به همین دلیل است که انتقادها شروع میشود و میگویند فلان جا و فلان چیز را رها کردهای و به این مورد چسبیدهای!
نکتهای که فراموش کردم بگویم که بعد از رویداد، بیمهی مرکزی نامهای تنظیم میکند که بسیار اثربخش است و اعتبار زیادی به این دوستان میدهد. طوری که همهجا این نامه را نشان میدهند. چون با سربرگ و نامهی خودشان ممکن است از ورودی دبیرخانهی سازمان هم بالاتر نروند. بسیاری از کسانی که در این رویداد شرکت کردند در رویایشان هم نمیدیدند روزی مقابل هیئت عامل بیمهی بنشینند و محصولی که دو سه سال رویش کار کردهاند مورد توجه کسانی قرار گیرد.
کسانی که در این رویداد حضور نداشتند نیز مسائلی را مطرح کردهاند که انتخاب بر چه اساسی بوده؟ چرا ما نتوانستیم در آن حضور داشته باشیم؟ شاید پارتیبازی میشود مشخص نیست. شاید بهتر باشد در این خصوص نیز اطلاعرسانی شفافی صورت گیرد تا دیگران هم بدانند میتوانند روزی به این مرحله برسند.انتقاد دیگری هم که به بیمهی مرکزی در این خصوص وارد شده این است که چرا بیمهی مرکزی شان خودش را تا این حد پایین آورده است؟ این نیز بازخوردی است که از سوی کسانی مطرح میشود که از نظر کسبوکاری در ردههای بالاتر صنعت بیمه قرار دارند و خیلیهایشان در شرکتهایی هستند که توجه خاصی به شرکتهای استارتاپی ندارند. شاید از مجموع شرکتهای بیمه، تنها هفت- هشت مورد باشند که به این نوع شرکتها توجه نشان میدهند و دو سه مورد نیز با این شرکتها همکاری دارند. اما بقیهی شرکتهای بیمه نهایتاً شاید موضعی بگیرند، لبخند بزنند یا تشویق زبانی کنند. کار بیشتری انجام نمیدهند. وقتی فراخوانی در مورد نوآوری ارائه میدهیم معمولاً همان هفت-هشت شرکت پاسخ میدهند.
* آقای فرحی، شما چطور، قبل از اینکه سهشنبهها اجرایی شود نظرتان چه بود و الآن چیست؟ در ابتدا چه برداشتی داشتید، الآن پس از هفت هفته چه برداشتی دارید و چه بازخوردهایی در این زمینه گرفتهاید؟
فرحي: من اصل این اقدام را بسیار مثبت میدانم و گمان میکنم تیم جدید مستقرشده در بیمه مرکزی بهخصوص آقای دکتر بنیادی و دکتر صنایع توانستهاند روحیهای که در اکوسیستمهای غیربیمهای و حتی در دو رکن دیگر بازار مالی کشور(چه در بازار پولی که بانک مرکزی متولی آن است و چه در بخش بازار سرمایه که سازمان بورس نهاد ناظر آن است و هر دو از بیمه مرکزی جلوتر هستند) را در صنعت بیمه نیز به وجود بیاورند و یا حداقل فضای گفتمانی آن را ایجاد کنند. البته من در مورد بسامد تکرار این رویداد تردید دارم، چون اگر قرار باشد هر هفته برگزار شود، با توجه به تعداد ایدههایی که من در این صنعت سراغ دارم، ممکن است به یک فصل ختم شود و به زودی با کمبود ایدههایی که به مرحله اجرا رسیده و قابلیت رونمایی دارند روبرو شویم.
برداشت اولیهی من از این پدیده این بود که حدس زدم ایده باید متعلق به آقای دکتر بنیادی باشد و فکر کردم سایر مدیران بیمهی مرکزی باید خیلی از ایشان تشکر کنند. چون من به شأنی که دوستان میگویند چندان قائل نیستم و اعتقادی ندارم که اگر کسی به طبقهی بیستم شرکت راه یافت و نزد مدیرعامل یک شرکت بیمه رفت، اتفاق خاصی برایش بیفتد. اقتصاد اینگونه پیش نمیرود. شرکتهای خصوصی بر مبنای منطق دودوتاچهارتای مالی پیش میروند. شما سی تا قهوه و چای هم با مدیرعامل شرکت بخورید، به خودی خود اتفاقی در حوزهی فناوری نمیافتد. بله اگر در حوزه گمرک و یا بازرگانی و صادرات و واردات کار کنید یا در مناقصات و مزایدات شرکت داشته باشید، یک امضای طلایی میتواند در خرید و فروش و تجارت به شما کمک کند. اما فناوری شوخیبردار و رانتپذیر نیست و چهار تا جلسه و ملاقات با مدیرعامل کاری از پیش نمیبرد. بیمهی مرکزی تا پیش از این در موضع سوال قرار داشت و نهتنها هرگز به این حوزهها نپرداخته بود، بلکه بهنظر من ترک فعل هم در این حوزه داشت. یعنی در سالیان گذشته بعضاً در برخی دورهها جز اینکه گاهی با سنگاندازیهایی روبرو بودیم، هیچ اقدام کنشی و ایجابی از سمت بیمهی مرکزی نمیدیدیم و حالا با این اقدام هوشمندانهی آقای بنیادی، موضع متهم کمی به سمت خنثی یا مدافع پیش رفت. یکبار در گفتگوی ویژهی خبری روز بیمه در چهار سال پیش که آقای سلیمانی رییسکل بودند، از عبارت صندلیهای چرخان استفاده کردم. ته قضیه، هر چه عقبتر میرویم در پاسخ به این سوال که چرا موفقیتهای مورد نظر پیش نیامده به شاکلهی اولیهی شرکتها میرسیم. ساختارِ سهامداری و مالکینشان، تغییر پیدرپی مدیران و رفتن از این شرکت به آن شرکتها. در نظام بانکی این اتفاق خیلی کمتر پیش میآید. آنجا ثبات بالاتری وجود دارد. بهعنوان مثال در صنعت کارگزاریهای بورس بخش خصوصی قوی و پررنگی در آن فعالیت دارند. بهنظر من بیمهی مرکزی باید به این موارد میپرداخت که این کار را نکرده است. البته اخیرا دیدم که شرکتهای بیمهی جدیدی که این روزها مجوز گرفتهاند ساختار سهام واقعا خصوصی دارند و نهادهای حاکمیتی در هیئت موسسشان نیستند و این نشان از اصلاح رویکرد نهاد ناظر دارد. بنابراین سهشنبههای نوآوری اقدام هوشمندانهای است که میتواند تا حدی نظرات را تغییر دهد و نهتنها دور از شأن دوستان نیست، بلکه آنها باید خوشحال باشند از اینکه مقابل جوانهایی قرار میگیرند که آمدهاند دیدگاه عدهای را تغییر دهند.
چیزی که برای من جذاب بود، جدیت در برگزاری این جلسات بود. گاهی اقدامی آغاز میشود و بهخصوص در شرکتهای دولتی خیلی زود رها میشود. اما این جلسات با جدیت بالایی پیگیری میشود و با توضیحاتی که آقای دکتر بنیادی ارائه دادند پیداست این جدیت تا حدی از شخص خود ایشان نشأت میگیرد.
* آقای دکتر نورعلیزاده، شما نیز از منظر کسی که سابقه زیادی در تدریس و کار در حوزه نوآوری دارید نظرتان چیست؟
نورعليزاده: برداشت اولیهی من بعد از شنیدن خبر برگزاری این رویداد، مراسم جشن بود. جایی که انرژی جاری میشود؛ با ادبیات روانشناسی، کودک درون دیده میشوند؛ این جنبه ارزشمندی و بخش سازندهی ماجراست. چون نگاه آقای دکتر بنیادی را در ذهن داشتم، احساس میکنم این رویداد، کارکرد خود را ایفا کرده است. ابتدا میخوام از جایگاه بازیگری که در شرکت بیمه نشسته توضیح بدم. مطابق تجربه ما در شبکه نوآوری پلنت PLANNET و برگزاری Reverse Pitch در آنجا، در اینجا هم دوباره شاهد همان تجربهها هستیم. البته نه اینکه مسالهی آسانی باشد. مسالهی سختی است. گاهی شما میبینید شخص نوآور یا شرکت استارتاپی نمیتوانند با شرکت بیمه متعارف، ارتباط برقرار کنند و اصلا حرف یکدیگر را متوجه نمیشوند. نشانهی آن چیست؟
مثالی میزنم: در شرکت بیمه متعارف ازطریق نامه نگاری، موضوعات جدید به افراد اطلاع داده میشود و مشارکت آنها جلب میشود؛ در انتها هم ممکن است مدیر در آن جلسه شرکت نکند. این شیوه مراوده با آنچه در شرکتها و تیمهای نوپا وجود دارد متفاوت است. این یعنی فرکانسها با هم همخوانی ندارد. مثل نهنگی که با فرکانس دیگری حرف میزد. پیام درواقع به مدیرفنی نرسیده و شنیده نشده. انگار باید با ادبیات و فرهنگ سازمانی دیگری آن را بیان کرد. تجربهی ما این بود که مشارکت همه مدیران ذینفع جلب نشد و احتمال میدهم بقیهی شرکتها هم همینگونه باشند.
* ضمن اینکه سامان در این زمینه شرکت خوب و پیشرو محسوب میشود.
نورعلیزاده: متشکرم. من فکر میکنم که انگار نهنگ برای خودش حرف میزند. در کنار آن، مسالهای داریم که بر اساس مشاهدات من، گمان میکنم دیگران هم چنین عارضهای دارند. به نظرم وقتی مدیر بچههای فناور را میبیند، دچار مقاومتی از جنس بیکفایتی میشود. انگار نمیتواند خود را با آنها همسرعت کند. مثلا 30 سال پیش که تازه کامپیوتر شخصی آمده بود، بعضی از مدیران آن وقت هم، چنین حسی داشتند. پس پدیدهی متداولی است. فقط مصداق آن جدید شده است. مدیران شرکت بیمه که فعالیت جاری شرکت را انجام میدهند، حالا با فناوریهایی روبرو میشوند که آنها را پس میزنند.
حال این مدیران چطور مشارکت کنند تا این تکنولوژیها را بفهمند، جذب کنند و بکارگیرند؟ این موضوع نیازمند ظرافت خاصی است. تکنولوژی باید منتشر شود. Early Adapterها کسانی هستند که زودتر از سایرین، تکنولوژی را یاد میگیرند، اما تکنولوژی زمانی رشد میکند که منتشر شود؛ بویژه در بین مدیران فنی صنعت بیمه.
* مصادیقی که در سهشنبههای نوآورانه مطرح میشود بسیار باز و فراتر از حوزهی نوآوری است و مسائلی مانند مستمری بیمهی عمر شامل نوآوری خاصی نشده و در بسیاری از شرکتهای بیمه از قدیم وجود داشته، نظرتان در اینباره چیست؟
نورعلیزاده: ابتدا توضیح دهم که مستمری بیمهی عمر در ایران نوآوری محسوب میشود. چون در تامین اجتماعی که محور اصلی مستمری در ایران است، اساساً هیچ محاسبهای انجام نمیشود. به نوعی مالیات محسوب شده و ذیل سیاستهای تامین اجتماعی قرار میگیرد. دانش وسیعی وجود ندارد که بر اساس نرخ زنده ماندن را با توجه پیشرفتهای پزشکی پیشبینی کند. مثلا جوان 18 سالهای که امروز از ما بیمه مستمری میخرد، با توجه به رشد تکنولوژی چقدر عمر میکند؟ ریسک زنده ماندن چقدر است و شرکت بیمه چطور آنرا باید مدیریت کند؟ این محاسبات بر اساس پیشرفتهای پزشکی بسیار نوآورانه است. مدیر فنیای که سالانه در وبینار یا کنفرانس خارج از کشور شرکت کند، کم داریم. مدیرفنیای که نمیداند روندهای دنیا به چه سمتی میرود مقابل فناور یا شرکت استارتاپ میایستند؛ حرف یکدیگر را نمیفهمند. نکتهی دیگر پاسخ شما این است که ما پس از اتمام این رویداد، به یک تصویر کلان نیاز داریم. مثل تیراندازی است. سه تا فشنگ میدهند تا قلقگیری کنند. حالا که هفت جلسه گذشته و قلقگیری انجام شده، نیازمند تصویر کلان هستیم.
* خانم مراغهای شما تجربههای خارج از صنعت بیمه دارید، اساساً چطور شد در شکلگیری این رویداد مشارکت داده شدید؟ برداشته اولیهتان چه بود و حالا بعد از گذشته هفت جلسه، چه دیدگاهی در مورد آن دارید؟
مراغهای: من در چهار جلسه از این هفت جلسه بهطور مستقیم حضور داشتم و بازخوردهایی نیز گرفتهام. همانطور که آقای دکتر فرمودند ما پوستین خارج از بیمهای و پوستین اکوسیستم فناوری و نوآوری بر تن داریم. مدتی در معاونت صندوق شکوفایی و الآن هم بهعنوان بخش خصوصی به جذب سرمایه، منتوری، شتابدهی و امور دیگر کمک میکنیم. برداشتی که اکوسیستم از این رویداد دارد، همانطور که آقای ارسطو اشاره کردند، شامل پالسهای بسیار مثبتی است. ما در جلسهی اول و دوم فکر میکردیم سهشنبههای نوآورانه را با دوشنبههای استارتاپی یکی میگیرند و میگویند رویداد مشابهی برگزار شده است. اما دیدیم فارغ از آنکه ما اقدام ویژهای برایش انجام دهیم، توسط دیگران رصد میشود. بهجز بیمهی مرکزی که کار را پیش میبرد، ما اکنون در حال پیش بردن ایونت جذب سرمایه و جذب ایده برای تیمهای بیمهای هستیم. بنابراین در چند ماه اخیر دیتابیس خوبی از ایدههای فناورانه در حوزهی بیمه و تیمهایی که بهدنبال جذب سرمایه هستند، در مجموعهی ما شکل گرفته است. اما وقتی این رویداد اعلام شد و ما در آن شرکت کردیم، فکر میکردیم یکسری دوستان بهصورت فرمالیته ارائههایی انجام میدهند. بهتدریج که زمان گذشت تماسهایی با شرکت ما گرفته شد که بالاتر از سطح انتظارمان بود. این تماسهای غالباً از طرف همان تیمهایی بود که قرار بود در ایونت ما شرکت کنند. سؤال میکردند شرایط حضور در رویداد بر چه اساسی است؟ چطور میتوانیم زودتر در آنها حضور داشته باشیم؟ بازخورد بیمههایی چطور بوده؟ این نشان میدهد جای خالی این رویداد وجود داشته. یعنی مهمترین نکته این است که باید اتفاق میافتاد.
* اکنون سؤال اصلی این است: با توجه به اینکه دوستان بهطور ناگهان در مسیر این رویداد قرار گرفتهاند، حال چطور میتوان کیفیت این اتفاق را بالا برد؟
مراغهای: شاید برخی بگویند که باید اول ریلگذاری، تحلیل و آسیبشناسی میشد،اما این کارها در کشور ما نشان داده است که شاید عمر شرکتها و سیستم به این مسائل قد ندهد. اما من این اتفاق را به فال نیک میگیرم و از آقای دکتر بنیادی و آقای رئیسکل و سایر اعضا تشکر میکنم که وارد این میدان شدند.
* با مقایسهی سهشنبهها نوآورانه و دوشنبههای استارتاپی چه نتیجهای میگیرید؟
مراغهای: واقعیت این است که بیمه عقبتر از سایر حوزههاست. البته عقبترین نیست. ما با مالیات سروکار داریم. آنها از بیمه عقبتر هستند. حتی احراز هویت در آنجا از سایر قسمتهای دولت سطح پایینتر است. هنوز مؤدی مالیاتی باید بهصورت فیزیکی فرم پر کند. اما صنعت بیمه تیمهای Fintech آنچنان بالغ و رشدیافتهای ندارد که بگوییم میتواند یک دوشنبهی استارتاپی خیلی خوب برگزار کند. ما فقط آن را برگزار میکنیم تا روند خوبی باشد، به NVP برسند تا برای سرمایهگذار جذاب باشد. الآن تیمهایی که ثبتنام کردهاند، تیمهایی هستند که برای اینکه بفهمند ما از آنها چه میخواهیم به Training جدی نیاز دارند. این آگاهی را ندارند که اصلاً جذب سرمایه چه معنایی دارد؟ اصلاً به آن نیازی دارند؟ یا از نظر بلوغ محصول باید چه کند تا جذابتر شود؟ تعداد کمی هستند و ایدههای عمدتاً ایدههایی هستند که تحول نوآوریای که در بیمه بهدنبالشان هستیم (Block chain, Small Contract, Big Data) را در خود ندارند. مثلاً ما شش ماه پیش رویدادی در مورد دارو برگزار کردیم. این صنعت کاملاً Mature است و میدانیم حداقل در رویداد خودمان میتواند ترکیه را تحت تأثیر قرار دهد. اگر هوش مصنوعی را بهطور جدی در نظر بگیریم، میبینیم در این صنعت از لحاظ تیتر فناوریهایی که در فناوری بیمه وجود دارد از حالت اپلیکیشن و پلتفرم تنها یک پله بالاتر رفتیم. نمیگویم یک سال دیگر به پهپاد میرسیم و بنابراین با استفاده از پهپاد بیمههای کشاورزی را اجرا کنیم. اما همین که در ادبیاتش این اتفاق بیفتد ارزشمند است.
* این دو رویداد (سهشنبههای نوآورانه و دوشنبههای استارتاپی) چه اشتراکاتی با هم دارند؟
مراغهای: دوشنبههای استارتاپی خیلی جمعوجور است. ما اگر بخواهیم ادبیاتی در بحث ایونتها در اکوسیستم نوآوری بگذاریم، برای حوزههایی مثل صنعت بیمه که بکر هستند، ما از رویدادهای ترویجی شروع میکنیم. از نظر من سهشنبههای نوآوری در این حوزه یک ایونت ترویجی و بسیار ارزشمند است. فرکانس آن بالاست. ظرفیت بالایی هم دارد. حالا شما به ترویج طبقهی 1 و 20 نگاه کردید. شاید برای من فرقی نکند، اما دیدیم که برای دیگران فرق زیادی میکند. از آن سمت هم بهنظر من طبقهی 20 رفتن برای تیمها نانوآب نمیشود. ولی بهعنوان پلهی اول برای اینکه این ترویج اتفاق بیفتد و بگوییم نهاد ناظر اهمیت ویژهای برای دوستان قائل شده است، مهم است. حالا استارتاپها شاید با دو نفر بیایند،اما شرکتهای معظم بیمهای که خودشان دفتر و دستکی دارند هفت نفر را با خود به آنجا میآورند و تکتک افراد را معرفی میکنند. یعنی فرصت را غنیمت میشمرند. پس مشخص است که این موضوع برای دوستان ارزشمند است. اما باید حواسمان باشد این مطلب تبدیل به نقطهی منفی دوستان نشود و زحماتشان زیر سؤال نرود که چون اینها را پشت سرهم گذاشتیم تبدیل به شویی شود که بعدش Follow Up نشود. اگر لازم باشد که صحبت کنیم، از نظر Maturity در بخش سهشنبههای نوآورانه، در قسمت ترویجی هستیم درحالیکه Step بعدی آن میشود Reverse Issue، رفع نیاز طوری که فناوریهایی که موجود است با نیازهای بیمه Match شوند و Step بعدی این است که بهطور کلی فناوری ایجاد شود و جذب سرمایه گردد.
ادامه دارد….